چند روز بعد از این درخواست خواهر
خواب برادرش را میبینید.
خواهر شهید درباره این رؤیای صادقه میگوید: خواب دیدم جمعیت خیلی زیادی از خیابان سردار جنگل عبور میکنند؛
صدای حمید را شنیدم که گفت: «آبجی! بهاذن خداوند، تمام این تعداد را شفاعت میکنم». گفتم: «دلیلش چیست؟ تو چرا این تعداد را شفاعت میکنی؟» گفت: «تمام این افراد برای تشییع جنازه من آمدهاند».
یک مردی هم از آن کنار عبور میکرد و داخل جمعیت نیامد،
حمیدرضا گفت: «آبجی! این آقا را هم شفاعت میکنم.»
در همان روزها سه شهید گمنام را در بوستان نهجالبلاغه به خاک میسپارند.
یکی از بستگان در رؤیایی صادقه خواب شهید را میبیند که میگوید: «من همان شهید قبر وسطی بوستان نهجالبلاغه هستم.» وقتی که خانواده سر مزار حاضر میشوند میبینند که روی سنگ مزار نوشته شده: «شهید ۱۸ ساله، محل شهادت منطقه پنجوین در عملیات والفجر ۴» پس از بررسی و یافتن همرزمان شهید و جویای نحوه شهادت او قبر شهید مورد تأیید واقع میشود
وخانواده اش پس از ۲۷ سال انتظار قبرش را می یابند.
#شهیدمحمدرضاملاحسنی🥀
@kafoshohada