📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
۱۴
...قرار بلهبرون را گذاشتهاند دو روز مانده به شروع آخرین ماه زمستان. کار و بارمان را ردیف کردیم و یکی دو روز زودتر به سمنان آمدیم. قرار است مراسم در خانه داییِ فاطمه برگزار شود. پیگیر کارهای مراسم هستم اما با دستپاچگی! نمیدانم چرا اینقدر هول برم داشته! اگر بداند همین اولِ کاری چه بلایی سرم آورده! باید برایش بگویم...
از بس به او فکر میکنم، گاهی از خودم بیرون میروم! امروز، روزی است که شبش «بله» را از فاطمه میگیرم. وسط چهارراه ماندهام که بوقِ ماشینها بر سرم فریاد میکشند! چراغ قرمز را رد کردهام! امان از تو فاطمه! این سومینبار است که قرمزی چراغ به چشمم نمیآید! فک و فامیل که گهگاه با من هستند، دستم میاندازند که پاک هوش و حواست را دادهای دست یار! به حرفِ راستشان خرده نمیگیرم!
...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
@kafoshohada
.
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
۱۵
... بالاخره کارها کمی سامان گرفته و میروم به خانه. دیشب همین موقعها بابا تا مرا دید گفت باید برویم کت و شلوار بخریم. نگاهی به سر و وضعم انداختم:«همین بلوز و شلواری که تنمه خوبه که!» بابا پشت این حرفم انگار چیز دیگری شنیده باشد، گفت:«اگه پولش رو نداری، با من.» مهربانیاش دوستداشتنی است اما مسأله این نیست. میگویم:«نباید اول زندگی سخت گرفت.» کلی با هم بحث میکنیم؛ بابا که میبیند حریفم نمیشود پای مادر را وسط میکشد. مادر هم وقتی میگوید باید کت و شلوار بخری، باید بگویی چشم!
جمع و جور میکنیم و میرویم خانه خواهرم. هنوز پایم به خانه نرسیده، خواهرم هم شروع میکند به خرده گرفتن!
-با همین لباسِ ساده میخوای بری بلهبرون؟!
لباس هم مگر ساده و پیچیده دارد! یک بلوز معمولی تنم کردهام دیگر! لباسِ بلهبرون چه شکلی است مگر؟! باز انگار باید بروم بالای منبر! این بار برای خواهر!
-«اگه اول زندگی خرجتراشی کنم، بعد از یه مدت باید همه فکر و ذکرم، پیِ پس دادن قرضام باشه. خوشبختی که به لباس و خونه نیست؛ دل آدم با محبت زندهست. اصلا اساس زندگی، محبته. به بابا گفتم نمیخوام برام کت و شلوار بخری ولی گفت حتما باید بخرم!»
چشمهایش گرد شدهاند، خودش را جمع و جور میکند، بیخیالم میشود و میرود توی آشپرخانه. صدای آرامِ بابا از آشپزخانه میآید که یواشکی به خواهرم میگوید:«چیزی بهش نگو! خیلی اصرار کردم تا راضی شده براش کت و شلوار بخرم!»
نمیخواهم دَم بلهبرون، بابا را ناراحت کنم! اینطوری میشود که چند دقیقه بعد در یک کت و شلوارفروشی هستیم! از فروشنده تأیید گرفتم که جنسهایش ایرانی است. اطمینان داد! یک دست کت و شلوار شد کَرمِ پدر! پدر است دیگر! دوست دارد پسرش را توی کت و شلوار دامادی ببیند.
ساعتها بیخیالِ هیجان من و فاطمه، آرام میگذرند و به شب وصال میرسانندمان. کت و شلوار را که میپوشم انگار مهرِ پدر در آغوشم میکشد. راهی بلهبرون میشویم!
...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
@kafoshohada
گروه متوسلین به شهدا 🍃🍃
فعالیت گروه :
هر هفته متوسل می شویم به یک شهید صلوات هدیه می کنیم 🌼
ختم زیارت عاشورا، دعای های مشکل گشا،ختم قرآن و ...
گروه متعلق به شهداست با نیت وارد بشید 💚🌱
(گروه مخصوص خانم ها)
https://eitaa.com/joinchat/3529244848C1e122818b3
هدایت شده از کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
﷽
صلاللہعلیڪیاٵباعبدللہ💚🌱
شهید محمد ابراهیمیان شب حمله همه پیشانیبندها را ریخته بود به هم، داشت دنبال سربند «یا فاطمة الزهرا علیهاالسلام» میگشت. بچهها گفتند: مگر فرقی میکند، یکیش را بردار؟
گفت: من مادر ندارم. دلم خوش است وقتی شهید شدم، حضرت فاطمه علیهاالسلام بیایند بالای سرم و برایم مادری کنند.
#شهید_محمد_ابراهیمیان🍃
@kafoshohada
Hamed Zamani Ft Abdolreza Helali - Nahelatal Jesm Yani (320).mp3
7.99M
هرکسزنسلشحرمےداشتہإلاّزهرا💔
@kafoshohada
آموزش تکمیل فرم ثبت نام خادمین افتخاری آذر 1402.pdf
1.52M
✅ فایل pdf #آموزش تکمیل فرم #ثبت_نام خادمین افتخاری در سامانه #خادمین_شهدا
🔺 داوطلبین گرامی قبل از تکمیل فرم ثبت نام حتما فایل آموزشی را مطالعه فرمایید.
🔻 10 لغایت 17 آذرماه 1402
🔸ثبت نام فقط از طریق آدرس:
khademin.koolebar.ir
💠 در صورت داشتن سوال می توانید سوال خود را از آی دی @shahidanekhodaiy110 در یکی از پیام رسان های ایتا، سروش و یا روبیکا پیگیری نمایید.
#راهیان_نور
┄┅•═༅𖣔✾
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
✅ فایل pdf #آموزش تکمیل فرم #ثبت_نام خادمین افتخاری در سامانه #خادمین_شهدا 🔺 داوطلبین گرامی قبل از
رفقاییکه دوستدارنخادمینافتخاریشهدا بشن از آدرس بالا ثبتنام کنن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤گریههای حاج #قاسم_سلیمانی در روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها💔
مراسم فاطمیه در
بیتالزهرا سلاماللهعلیها کرمان🥀
🍃🍃🍃
@kafoshohada