eitaa logo
شـهـر مـن کـهـک
12.1هزار دنبال‌کننده
51.2هزار عکس
27.3هزار ویدیو
111 فایل
#شهرمن، #من_به_تو_می_اندیشم خبر و تحلیل مهم و فوری ایران و جهان اخبار،تصاویر،تاریخچه،کهک_قم عکس،سوژه و خبر خودرا ارسال کنید ارتباط با ما👇 ارسال نقد نظر سوژه #تبلیغ👇 @Admeynn2 . . فقط ارسال سوژه👇 @A3man0
مشاهده در ایتا
دانلود
خاله شاخ نبات - @mer30tv.mp3
زمان: حجم: 4.18M
یه قصه شاد کودکانه 💠 هرشب از شهر من کهک🌹 @kahakcity
هیس ساکت - @mer3otv.mp3
زمان: حجم: 3.42M
یه قصه شاد کودکانه 💠 هرشب از شهر من کهک🌹 @kahakcity
به به چقدر خوشمزس - @mer30tv.mp3
زمان: حجم: 3.86M
یه قصه شاد کودکانه 💠 هرشب از شهر من کهک🌹 @kahakcity
جوجه شترمرغ - @mer30tv.mp3
زمان: حجم: 4.16M
یه قصه شاد کودکانه 💠 هرشب از شهر من کهک🌹 @kahakcity
عمو زنجیر باف - @mer30tv.mp3
زمان: حجم: 3.5M
یه قصه شاد کودکانه 💠 هرشب از شهر من کهک🌹 @kahakcity
گردش با ننه خرگوشک - @mer30tv.mp3
زمان: حجم: 3.76M
یه قصه شاد کودکانه 💠 هرشب از شهر من کهک🌹 @kahakcity
اتل و متل بزغاله ها - @mer30tv.mp3
زمان: حجم: 3.98M
یه قصه شاد کودکانه 💠 هرشب از شهر من کهک🌹 @kahakcity
پادشاه مو فرفری - @mer30tv.mp3
زمان: حجم: 3.45M
یه قصه شاد کودکانه 💠 هرشب از شهر من کهک🌹 @kahakcity
🔸️شعر امام رضای مهربون علیه السلام 🌸اینجا که شهرِ مشهده 🌱چه باصفایه هی 🌸شهرِ امامِ هشتم و 🌱امام رضایه هی 🍃🌼 🌸هر روز میان از همه جا 🌱زائرا اینجا هی 🌸بزرگ و کوچک همگی 🌱عاشق و شیدا هی 🌼🍃 🌸رازِ دلاشونو میگن 🌱با آه و ناله هی 🌸یاد میکنن مامان بابا 🌱دایی و خاله هی 🍃🌼 🌸به یادِ دوستا هستن و 🌱عمو و عمه هی 🌸قرآن قرائت میکنن 🌱یاسین و عَمًَ هی 🌼🍃 🌸پاک‌میشن و سبک‌میشن 🌱به زیرِ گنبد هی 🌸باز میخوان از خدا بیان 🌱دوباره مشهد هی 🍃🌼 🌸دربِ حرمِ آقامون 🌱بسته نمیشه هی 🌸هزار تا هم دعا کنیم 🌱خسته نمیشه هی 🌼🍃 🌸ظهورِ صاحب الزمان 🌱چقد شیرینه هی 🌸دعای کلِ مردمِ 🌱دنیا همینه هی 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر : سلمان آتشی 🌼این شعر برای بازی‌های دونفره یا گروهی مناسبه ‌ @kahakcity
🌸مهمان فقرا چند ساعت از صبح گذشته بود امام حسین(ع) و تعدادی از یارانش مشغول رسیدگی به وضع مردم بودند تا اذان ظهر وقت زیادی باقی نمانده بود. امام با چند نفر دیگر وارد یکی از کوچه های مدینه شد. کمی دورتر عده ای دور هم نشسته بودند امام نزدیکتر رفت و دید کارگران فقیری هستند که تکه های نان خشک میخورند. همین که چشم آنها به امام افتاد به احترام او از جای خود برخواستند و سلام کردند. آنان با دیدن امام خوشحال شدند لبخندی زدند و یک صدا گفتند: بفرمائید با ما هم سفره شوید و غذا بخورید. امام با مهربانی و خوش رویی دعوت فقرا را پذیرفت کنار سفره نشست و با آنان غذا خورد سپس آنها را دعا کرد و فرمود: خدا افراد متکبر را دوست ندارد. امام قبل از خداحافظی با فقرا از پذیرایی آنان تشکر کرد و فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم حالا نوبت شماست که دعوت مرا قبول کنید همه ی شما فردا مهمان من هستید فقرا خوشحال شدند و دعوت امام را پذیرفتند. آنها طبق وعده ای که داده بودند به خانه امام حسین(ع) رفتند و حضرت پذیرایی خوبی از آنان کرد @kahakcity
🐯 ببری که دیگران را مسخره میکرد 🌳 یکی بود یکی نبود، روزی ببر باهوش و چالاک و قوی وجود داشت که همیشه حیوانات دیگر را مسخره می کرد و به آنها می خندید، مخصوصا زنبور ضعیف و کوچک و فیل کند ِ دست و پا چلفتی را مسخره می کرد. یک روز حیوانات جنگل از جمله ببر در غاری جمع شده بودند که ناگهان زمین لرزه ای آمد و در خروجی غار بسته شد. از آنجایی که ببر قوی بود و همیشه حیوانات دیگر را مسخره می کرد، همه حیوانات گرفتار در غار انتظار داشتند که ببر در غار را باز کند و آنها را نجات دهد، ولی هر چقدر ببر زور زد نتوانست صخره ها را از جلوی در غار تکان بدهد. در نهایت، زنبور کوچولو فکری به ذهنش رسید و از میان شکاف بین صخره ها پرواز کرد و از غار خارج شد. چون فیل از مسخره کردن ببر ناراحت بود، در گوشه ای تنها نشسته بود و با حیوانات دیگر به غار نرفته بود. پس زنبور به دنبال فیل در جنگل گشت و او را پیدا کرد و به او گفت که حیوانات در غار گرفتار شده اند و در غار بسته شده است و آنها نمی توانند بیرون بیایند. فیل به سمت غار راه افتاد و با خرطوم خود صخره ها را از جلوی در غار برداشت و حیوانات را نجات داد. حیوانات با خوشحالی از غار بیرون آمدند و از زنبور کوچک و فیل سپاسگزاری کردند و خواستند که با آنها دوست شوند. آخرین حیوانی که از غار بیرون آمد، ببر بود که صورتش از خجالت قرمز شده بود. ببر درس خود را آموخته بود و از آن روز به بعد ببر فقط خوبی های حیوانات دیگر را می دید و با همه دوست بود. @kahakcity