eitaa logo
کانال کهریزسنگ
4.7هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
7هزار ویدیو
340 فایل
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، اصغرآباد ، گلدشت ، قلعه سفید ،کوشک و قهدریجان در شهرستان های نجف آباد، خمینی شهر و فلاورجان ، آیدی ادمین ها : eitaa.com/admineeitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام مرکزخرید ضایعات اصغراباد دراقاباشی فثط وفقط تامورخ دهم 12خرید ضایعات خانگی دارد واز10هم اسفند ماه تا15اردیبهشت سال بعد خرید وتخلیه ندارد به دلیل بستن شرکتهای بازیافت وکم بود جا ساعات خرید شنبه تا14شنبه بعداظرها ساعت2تاپنج پنج شنبه ها8صبح تا12 عصر پنج شنبه ها وروزهای تعطیل خرید نداریم مرکزخرید ضایعات اصغراباد اقاباشی 09162113216علیرضا حاجیان
طرح کالابرگ فجرانه سه ماهه است/به شایعات توجه نکنید🗣 🔹 طرح فجرانه کالابرگ الکترونیکی سه ماهه است و کارت‌های سرپرستان خانوار بر اساس آن در تاریخ هفدهم هر ماه شارژ خواهد شد. 🔸متاسفانه پس از اعلان اجرای طرح فجرانه کالابرگ الکترونیکی تصور اینکه طرح محدود به ۱۷ بهمن و یا دهه فجر است، موجب بروز ازدحام در برابر برخی فروشگاه‌ها و سردرگمی برخی همشهریان در سطح شهر شده است که انتظار می‌رود سرپرستان خانوار بدون نگرانی و در زمانی مناسب نسبت به خرید کالاهای اساسی مورد نیاز خود اقدام کنند. 🔹طرح ملی کالابرگ الکترونیکی با عنوان "طرح فجرانه" در راستای حمایت مضاعف از سبد غذایی خانوار یارانه‌بگیر با اولویت خانوار دهک‌های اول تا هفتم از ۱۷ بهمن‌ماه آغاز شده است و تا ۱۷ اردیبهشت‌ سال آینده ادامه خواهد داشت. ‌✍️⁩ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ eitaa.com/kahrizsang rubika.ir/kahrizsang ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
💢 آغاز ثبت نام آزمون استخدامی تأمین اجتماعی 🔹مدیر مرکز آزمون جهاد دانشگاهی: آزمون استخدامی سازمان تأمین‌ اجتماعی روز جمعه ۳۱ فرودین ماه برگزار می‌شود. 🔹ثبت‌نام متقاضیان از روز پنج‌شنبه ۲۶ بهمن ماه و تا ساعت ۲۴ روز یک‌شنبه ششم اسفند ماه ادامه خواهد داشت. 🌺لینک عضویت در کانال کافی نت الماس شهر👇👇👇 https://eitaa.com/Internetcafecity
19.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞نماآوا|سَيِّدُ السّاجِدین 🌀همخوانی استدیویی عربی و فارسی در مدح حضرت امام سجاد علیه السلام 🎊به مناسبت ولادت با سعادت حضرت زین العابدین علیه السلام 📌جدیدترین اثر: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 🔸تهيه شده در: 🎙استدیو تسنیم اصفهان
📍 جشن اعیاد شعبانیه (جلسه هفتگی ) هیئت قمربنی هاشم(علیهاالسلام) ............................................... 🗓 پنجشنبه۲۶بهمن ماه ⏱ساعت۱۹ "به ساعت شروع جلسه دقت فرمایید" .............................. 🔅خیابان ولیعصر(عج) کوچه۲۲ زینبیه شهر کهریزسنگ @ghamarebanihasha133
شب سوم جشن با سخنرانی حجت الاسلام رضوانی شروع سخنرانی ۱۹:۱۵ و با مداحی کربلایی محمد ناطقیان کربلایی عماد اعتمادی شروع مداحی : ساعت ۲۰ مکان : کهریزسنگ ، میدان ولایت پشت کیوسک ۱۱۰ حسینیه اعظم کهریزسنگ
📣 پوستر AFC برای بازی امروز سپاهان_الهلال عربستان
🔴 ایران زودتر از کره جنوبی و کره شمالی تونست به فضا برسه!🇮🇷
🌹با سلام خدمت شما عزیزان🌹 🍃روز یاری است پس با ذکر یا علی(ع) منتظر شما همشهریان هستیم🍃 ✅ به یاری خدا امروز پنج شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۲۶ دوستان احیاگر، ادامه ی لایروبی را انجام می دهند. ✅ان شاالله همراه این گروه جهادی باشید. ✅ قرار ما امروز از صبح تا عصر ✅ مکان: بعد از فلکه ی گلدشت، روبرو ی باسکول، انتهای کوچه ی صائب. ✅ امیدواریم با همراهی شما و پیوستن به گروه جهادی، کار احیای قنات با سرعت بیشتری انجام شود. خداوند ثواب این امر خیر را به همراهان همیشگی عنایت کند. 🍃🍃🍃 ✅ دوستان خود را از طریق لینک زیر به کانال احیاگران قنات دعوت نمایید تا از مراحل اجرای کار باخبر شوند. 🌹با تشکر🌹 https://eitaa.com/Ehyagaraneghanat قنات باستانی کهریزسنگ @Ehyagaraneghanat
‍🔴 پایان دوران پادشاهی‌ املاکی‌ها؟ 🔹سامانه خودنویس بالاخره راه‌اندازی شد و با اعلام وزارت راه‌وشهرسازی مشاوران املاک از ۲۱ بهمن‌ماه باید قراردادهای اجاره را در سامانه خودنویس ثبت کنند. 🔸مستاجر و مالک نیز می‌توانند با مراجعه به این سامانه بدون حضور مشاور املاک قرارداد اجاره را بنویسند و بدون پرداخت حق کمیسیون، کد رهگیری بگیرند و قرارداد ببندند. 🔸این‌طور که سر و شکل سامانه نشان می‌دهد خود مستاجر و مالک می‌توانند قرارداد بنویسند و دیگر اصلا نیازی به آنها نیست. کیانوش گودرزی، رئیس اتحادیه صنف مشاوران املاک تهران می‌گوید: این سامانه کسب‌وکار سه میلیون مشاور املاک را به خطر می‌اندازد و کم‌کم باعث می‌شود این شغل رسمیت خودرا از دست بدهد.
🌷 امام صادق (عليه السلام) : ✍ الصَّدَقةُ تَقضِي الدَّينَ و تُخلِفُ بِالبَرَكَةِ .; 🖌 صدقه دادن قرض را ادا مى‌کند و برکت بر جاى مى‌گذارد. 📚 بحار الأنوار 96/134/68 ماهم بیایم امروز به نیت امام سجاد(ع)که بیمار دشت کربلا بودن برای بیماران صعب العلاج یا ایتام صدقه یا خیراتی هدیه کنیم .🙏 💳۶۰۳۷ ۹۹۷۹ ۵۰۱۲ ۲۶۷۲ 💳۶۰۳۷ ۹۹۷۹ ۵۰۳۱ ۹۳۴۴
یک عدد کیف مدارکی مشکی و تعداد کارت عابر بانک به نام نرگس قدیریان و یک عدد کارت موتور به نام مجید رهنانی و رسید کارت ملی مسلم قدیریان گم شده از یابنده خواهشمندیم با شماره 09136979883 تماس حاصل نماید . با تشکر
🎈فروش ویژه 🎈 👈( ۲۶ و ۲۷ بهمن ماه )👉 🔴امکان خرید با کالا برگ۲۲۰هزار تومانی 🔵مرغ گرم ۷۷۵۰۰ تومان         🔵بره درجه یک(شقه ای)۵۴۵۰۰۰ تومان  🔵خرده برنج معطر ۲۶۰۰۰ تومان 🔵رب تبرک۳۳۵۰۰ تومان 🔵پلاستیک فریزر (فونیکس) ۵۰ درصد تخفیف 🔵فویل آلومینیم(پیلگون) ۵۰ درصد تخفیف 🔵پودرلباسشویی(تعریف) ۴۰ درصد تخفیف 🔥و دیگر تخفیفات  این هفته 📌فروش کلیه اقلام غذایی با چک ۳ تا ۵ ماهه آدرس کانالهای ما👇🏻 https://eitaa.com/taavonik https://t.me/tavonikahriz
🔺مهمترین اخبار خوب و امیدوار کننده‌ی ۲۴ساعت گذشته=۱۴۰۲/۱۱/۲۵
✅ گزیده های انتخاباتی | رهبر معظم انقلاب: 🔸هر کسی به نظام اسلامی اعتقاد دارد، در این اعتقاد صادق است، شرکت در انتخابات را وظیفه‌ی خودش میداند. @kahrizsang
🔻 ترکیب سپاهان برابر الهلال 🔹 پیام نیازمند، سیاوش یزدانی، محمد دانشگر، میلاد زکی‌پور، رامین رضاییان، بریان دابو، محمد کریمی، محمد قربانی، فرشاد احمدزاده، رضا شکاری و شهریار مغانلو ‌✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ eitaa.com/kahrizsang rubika.ir/kahrizsang ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
خداوند علمای مسیحی، یهودی و روحانیون و آگاهان ادیان قبل را نکوهش کرد زیرا ستمگرانی جلوی چشــم آن ها فســاد می کردند و اینان می دیدند و سکوت می کردند و دم برنمی آوردند. خداوند چنین‌کسانی را کافر خوانده و توبیخ کرده که چرا در برابر بی عدالتی و تبعیض و فساد در حکومت و جامعه‌ی اسلامی ساکت هستید و همه چیز را توجیه و ماست مالی می کنید و رد می شوید؟ چرا سکوت کرده اید؟ علت آن این اســت که عدهای از شما می خواهید که سبیل تان را چرب کنند و عده ای از شما هم می‌ترسید که سبیل تان را دود بدهند. عده ای طمع سفره دارید و سفره ی چرب می خواهید تا بخوریدو می گویید که چرا خودمان را به زحمت بیندازیم و با نهی از منکر و انتقاد و اعتراض ریسک کنیم؟ فعال که بساط مان رو به راه است و عده ای از شما نیز می ترسید. اما مگر در قرآن نمی خوانید که فرمود از مردم نترسید از حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت نیز نترسید از من بترسید! | خطبه سیدالشهدا در منا ترجمه استاد رحیم پور ازغدی | ╭┅───────┅╮    @beit_abbas ╰┅───────┅╯
💫بخش هفتاد و چهار💫 میگفت:مگه روز رو ازت گرفتند.الان خطرناکه. بغضم را که می دید دلداریم می داد و میگفت:می دونم میخوای بری با برادرت تنها باشی ولی صلاح نیست الان بری،تا موقع خواب هم از پیشم کنار نرفت.سعی میکرد من و لیال را به حرف بگیرد تا توی فکر و خیالمان غرق نشویم.آن لحظات توی جمع بودن خیلی سخت بود.اصلا دوست نداشتم کسی حالت هایم را ببیند و بفهمد توی دلم چه خبر است.آخر شب که همه خوابیدند گوشه دیوار کز کردم و نشستم.اشکهایم حالا فرصت کرده بودند،بریزند.میدانستم لیال هم بیدار است و مثل من گذشته ها را مرور میکند.من همه اش توی ذهنم دنبال چهره روشن و واضحی از علی میگشتم.آخر سه ماه بود که او را ندیده بودم.میخواستم نزدیک ترین تصویرش را به یاد بیاورم اما هجوم خاطره ها تمرکزم را بر هم می زد و چهره علی از نظرم محو می شد.فقط چهره جنازه اش، چشم های نیمه باز و لبخندش برایم تداعی میشد. گفت:اینجا نمی تونیم به ترکش دست بزنیم. به محض بیرون آوردنش زخم خونریزی شدیدی می کنه.اگر هم تکون بخوره شریان ها رو پاره میکنه.ما فقط اینجا این قسمت از دست و سینه اش را ثابت می کنیم.بعد به من گفت:وسایل آتل بندی رو بیار،جوان بر خلاف دوستانش که ناراحت بودند،می خندید و میگفت:چیزی نیست.نترسید.ولی وقتی شروع به کار کردیم،ضعف میکرد و به خاطر خونریزی اش بی حال می شد.آقای نجار دور تخته های چوب،پنبه گذاشت و دورشان را گاز پیچید و اطراف ترکش گذاشت.یکی از تخته ها را هم زیر بغل مجروح گذاشت تا دستش به شكل زاویه داری از تنه بایستد.بعد با باند های کشی آتل ها را بست و محکم کرد. دست مجروح را به گردنش آویخت و به او گفت:مواظب باش با تکانهای ماشین به جایی نخوری،صاف بنشین و برو.به راننده آمبولانس هم گفت:یکسره او را به ماهشهر برساند. بلافاصله بعد از او مجروح دیگری آوردند.این یکی هم ترکش های زیادی خورده بود.آقای نجار تند و تند زخم هایش را شستشو میداد. پنس را توی زخم ها می برد و به ما میگفت: میشنوید صدای ترکش رو؟پنس به ترکش که می خورد صدا میداد و آقای نجار ترکش را می گرفت و بیرون می کشید و سریع بخیه میزد. ترکشی که به پهلوی جوان خورده بود را دست نزد و گفت:باید بیمارستان رسیدگی کنند. شاید آسیبی به روده هایش رسانده باشد.او برای اینکه مرا توی کار راه بیندازد،از من کمک می گرفت.من هم برای اینکه کم نیاورم،تند تند دستوراتش را اجرا می کردم.خونریزی مجروح بند نیامده بود.نجار بخیه میزد.من با گاز خونها را پاک میکردم تا حدود جراحت معلوم باشد.از آن طرف صورت نجار خیس عرق می شد و روی زخم چکه می کرد.مجبور بودم برخلاف میلم با گاز عرقش را بگیرم، جوان مجروح درد می کشید و به خودش می پیچید.خیلی به خودش فشار می آوردصدایش درنیاید.چشم هایش را که جمع می کرد و صورتش مچاله می شد،می فهمیدم چه حالی دارد.دلشورهام بیشتر می شد.آقای نجار حسابی خسته شده بود و مرتب از مجروح می پرسید:خوبی؟او هم میگفت:الحمدلله. یکبار آقای نجار در حین کار خیلی خشک و با تحكم گفت:حسینی مسکن اش رو بزن. در حالی که از خودم می پرسیدم:چرا توی سرمش نریخت،گفتم:من بزنم؟بدون رو در بایستی گفت:نه پس من بزنم؟! آن قدر قاطع گفت که نتوانستم بگویم من این کار را انجام نمی دهم،ترسیدم از مطب بیرونم کند.از طرفی نگران بودم خرابکاری کنم و نجار عصبانی شود و بگوید به درد این کار نمی خوری،برو. رفتم جلو،پنبه الکلی را برداشتم و پوست را ضد عفونی کردم و از دور آمپول را زدم.سوزن تا نصف در عضله مجروح فرو رفت.نجار که حواسش به من بود به طرفم قدم برداشت، هول و دستپاچه بقیه سوزن را هم فرو بردم و دارو را تزریق کردم.سوزن را بیرون کشیدم و گفتم:آمپولش را زدم.نوبت ترکش پایش که رسید،احساس کردم اصلا حالم خوب نیست. سوزن بخیه به سختی در عضله پا فرو می رفت.هر بار که نجار آن را فرو می برد،نفسم حبس میشد.احساس میکردم سوزن در قلبم فرو می رود.سوزن را که بیرون می کشید، نفسم به زحمت آزاد می شد و باز قلبم تیر می کشید.این همه کشته های لهیده و دست و پاهای بریده و ... توی جنت آباد دیده بودم، نمی دانم چرا باز دیدن این صحنه آنقدر برایم مشکل بود.سعی کردم خودم را کنترل کنم. نمی خواستم ذره ای ضعف و ناراحتی ازخودم نشان بدهم.چون توی این چند روز تا به حال مرتب مرا به هم نشان داده بودند و میگفتند: این دختره همون زهرا حسینیه که باباش و برادرش شهید شدند،بعد که با خودم حرف می زدند،میگفتند:تو چطور این قدر روحیه داری؟ما تعجب می کنیم.انگار نه انگار که بابا و برادرت رو از دست دادی.اصلا بهت نمیاد که داغ دیده باشی،همه اش در حال کاری وخنده رو لب هاته.آخر ظاهرم را چنان حفظ میکردم که کسی تصور نکند شهادت بابا و على ما را خوار و ذلیل کرده است.بر عکس با رفتارم نشان می دادم،با روحیه و اقتدار هستم.در حالی که درونم غوغایی بپا بود و از تو می سوختم،دم نمی زدم.
💫ادامه بخش هفتاد و چهار💫 این فشارها به اضافه دیدن این صحنه حالم را خراب کرد.دست هایم شروع کرد به لرزیدن.نمی دانم آقای نجار چه چیزی می خواست که من اصال حواسم نبود،یک دفعه داد زد:حواست کجاست؟چه کار داری میکنی؟ اگر میخوای اینجا بمونی،این وضعش نمیشه، اینجا جای کار کردنه،نه لوس بازی و غش و ضعف رفتن.هر کی میخواد بمونه باید دل شیر داشته باشه.از ترس نجار تا آخر سعی کردم به خودم مسلط باشم.کار بخیه که تمام شد،شنیدم گفت:بیا پانسمانش کن.چشمانم سیاهی رفت.ضعف شدیدی اول توی سینه ام و بعد در تمام بدنم حس کردم.اصلا نمی توانستم دستم را بالا بیاورم و بگویم:نمی توانم،احساس کردم مرا در چاله سیاهی می چرخانند.چرخیدم و چرخیدم و دیگر چیزی نفهمیدم.وقتی به خودم آمدم،حس کردم صورتم می سوزد.دخترها دورم را گرفته بودند.می شنیدم میگویند:نگرانت شدیم،یه دفعه چی شد؟صدای مهربان زهره فرهادی را خوب تشخیص دادم.گفت خب حق داره.این همه فشار رو کی می تونه تحمل کنه؟! رعنا هم همراهیش کرد،چشم باز کردم،متوجه موقعیتی که قرار داشتم نبودم.پرسیدم:من کجام؟جواب دادند:توی مطب شیبانی،حالت به هم خورده.کم کم هوشیار شدم.خواستم بلند شوم،گفتند:بخواب. هنوز نباید از جات بلند شی گفتم:اون مجروحه؟باید اون رو پانسمان کنم.گفتند:ما پانسمانش کردیم، رفت.تو نگران نباش.با ترس گفتم:آقای نجار کجاست؟چیزی نگفت؟گفتند:نترس خودش هم خیلی ناراحت شده.گفته تقصیر من بود، نباید سرش داد میزدم و دراز کشیدم.به دور و برم نگاه کردم.سرم به دستم بود وپاراوان،دور تخت کشیده بودند.فشار عصبي کارهای غسالخانه،گرسنگی،بی خوابی، شهادت بابا و علی و دست آخر هم این صحنه جراحت باعث شده بود به این حال بیفتم.البته از روز دومی که غسالخانه بودم،حس میکردم حالم بد است،به نظرم می آمد تمام رگ های بدنم خشک شده و خونی در آنها جریان ندارد. استخوان های کمر،زانو،آرنج و مچ دستم موقع کار صدا می داد.نور چشم هایم کم شده بود و سرم مدام گیج می رفت.اما حالا که سرم می گرفتم،حس میکردم حالم خیلی بهتر است.سرمم که تمام شد،بلند شدم. گفتند:چیزی بیاریم بخوری؟ گفتم:نه.میل به هیچی ندارم.حرف آقای نجار خیلی بهم برخورده بود.آمدم بیرون مطب.به خودم گفتم:بهش ثابت میکنم من لوس و دردونه نیستم.همان روز یک اکیپ پنج نفره پزشک از تهران و اصفهان وارد مطب شدند.بندگان خدا با صدای انفجارها و بمباران آشنایی نداشتند.تا صدای سوت خمپاره می آمد،می ترسیدند می دویدند یک گوشه پناه میگرفتند. توی ساعت های اولیه ورودشان حرف گروهک های کومله و دموکرات را پیش کشیدند و از افکار آنها پشتیبانی کردند.بادفاع از عملکرد گروهک ها خودشان را روشنفکر جلوه می دادند.با این همه ادعا رفتارشان با آقای نجار اصلا شایسته نبود.باورشان نمیشد یک بهیار آن قدر قابل شده باشد که در حد یک پزشک متخصص کار انجام بدهد.نشان می دادند کار نجار را قبول ندارند.اما آقای نجار محلشان نمی گذاشت و کار خودش را می کرد.فردا صبح با کمال تعجب دیدیم هیچ کدام از افراد اعزامی نیستند.به خاطر شدت انفجارها،همان نیمه های شب فرار را بر قرار ترجیح داده بودند.بلافاصله اکیپ دیگری به مطب آمد.آنها اهل تهران و متخصص بودند. افراد گروه بین سی تا چهل و پنج سال سن داشتند.اسامی دکتر صادقی،دکتر حبیب الله زاده،دکتر ترابی پزشک دیگر به اسم دکتر حبیبی یا حبیب نژاد را به خاطر دارم.این ها هم روز اول ناپدید شدند.پیش خودمان گفتیم:حتما این ها هم مثل آن گروه فرار را بر قرار ترجیح داده اند،ولی بعد از چند روز که سر و كله خسته و خاک آلودشان پیدا شد، فهمیدیم به خطوط درگیری رفته اند.معلوم بود،این چند شب را نخوابیده اند.رنگ و روی شان پریده بود و نای حرف زدن نداشتند.با این حال بعد از چند ساعت استراحت دوباره دارو و تجهیزات برداشتند و به خط رفتند. دکتر صادقی بیشتر از بقیه توی ذهنم باقی مانده است.چون هر بار ما را در حال کار می دید،زبانش به تشکر باز میشد،خودش هم مرد دلسوز و کاری بود.با همه خستگی که داشت وقتی از خط می آمد باز هم توی مطب کار میکرد. ....... صبح روز سیزدهم مهر بود،با حسین عیدی و عبدالله معاری آمدم مسجد جامع نان و پنیر گرفتیم و به طرف جنت آباد برگشتیم.توی مسیر از سر کوچه حزب جمهوری که گذشتیم،یک دفعه به سرم زد بروم مدرسه رسایی را ببینم.به حسین و عبدالله گفتم: بیایید بریم اینجا ببینیم چه خبره،قبول کردند و پیچیدیم توی کوچه.در مدرسه باز بود.رفتیم تو.همان طوری که شب حادثه در تاریکی دیده بودم،همه جا درب و داغان بود.با خمپاره هایی که کف حیاط خورده بود،انگار زمین را شخم زده بودند.شیشه های هر دو طبقه ساختمان پایین آمده و پاره های آجر و سنگ و ترکش همه جا پخش شده بود. جلوی در ورودی سالن گلوله توپی به زمین نشسته،گودالی با عمق و قطر زیاد ایجاد کرده بود،از در ساختمان رفتیم تو.سالن نسبتا بزرگی بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚽️🟡گل اول سپاهان توسط رضاییان در دقیقه 37 سپاهان 1 - الهلال 0 @kahrizsang
50.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم سمنو پزی هم اکنون روبروی مسجد جامع. گفتگو با استاد پیشکسوت سمنو پزی حاجیه خانم شهربانو صالحی. @karizsange
هیئت شیفتگان حضرت فاطمةالزهرا(س):مراسم جشن میلادحضرت علی اکبر<ع>(ویژه برادران).سخنران:حجت الاسلام هادیان.مداح:کربلایی مظاهرهاشمیان.زمان:شنبه(1402/11/2۸)ساعت شروع19:30.مکان:کهریزسنگ-خ امام-کوی13-منزل آقای صالحی
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕰 : ۲۲ شب... ✍ قرائت دسته‌جمعی و همزمان برای تعجیل در فرج حضرت صاحب‌الزمان عجل الله فرجه الشریف و علیه‌السلام ✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ... ❤️ علیه‌السلام فرمودند: در تعجيل بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست. 💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
🌸☘اگر شما هم دنبال آخرین اخبار و اطلاعات از مراسمات و مجالس شهر هستید . 🌸☘ اگر می خواهید برآیند اطلاع رسانی های شهر را یک جا و در یک گروه ببینید. اگر دستی بر اخبار و اطلاع رسانی دارید گزارشگری را دوست دارید ، گزارشگر هستید . 🌸☘ برای تامین همه و همه این نیازمندی های خبررسانی یک شهر به گروه ذیل بپیوندید.👇👇👇 🌸☘ لینک گروه اطلاع رسانی های شهر کهریزسنگ https://eitaa.com/joinchat/957612720C31a2021693
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تبلیغات و تبادل جزئی از فعالیت کانال ها به شمار می رود ، محتوای آن هم نه تایید و نه رد می شود . برای رزرو تبلیغ و یا تبادل این جا را کلیک کنید.