⚡️💥💥(هو الرزّاق)💥💥⚡️
📣📣توجه 📣📣توجه
برپایی بازارچه نوروزی توسط بانوان توانمند شهرکهریزسنگ👌😍
گل و ماهی 🌺 🐠 هفت سین وشمع نوروزی
انواع پوشاک(لباس، مانتو .شال،روسری،جوراب و....)👕👖
حوله.دمی .دستگیره.
ترشی و ادویه جات 😋
عروسک های بافتنی 🧶پادری ورومیزی
انواع وسایل تزیینی و سرکلیدی مهره بافی📿 کیک وشکلات .🎂
🥟🥞.انواع خوراکی 🫑🍅🥠
وپلاسکو ولوازم آشپزخانه ووووو
و ظروف سرامیکی .
.سوسيس وکالباس🌭🍕 🥖🥖🌮
با قیمت های بسیار عالی و باورنکردی وتخفیف های عیدانه 😍👏👏
زمان...۴شنبه ،۵شنبه وجمعه به مدت سه روز 👌
🕘 ازساعت ۳ تا ۷ شب واقع در حسینیه چهارده معصوم واقع در خیابا ولیعصر کوچه ۱۶ جنب هلال احمر
آماده میزبانی از شما عزیزان) هستند.👌
با حضور در این بازارچه باعث دلگرمی دوستان توانمند وبانوان کارافرین شهرمان شویم.🙏👏👏
✅بازدید عموم آزاد است
👈همراه با کلاسهای اموزشی رایگان
👈 کلاس بازیهای مادر و کودک
جهت هماهنگی به آیدی زیر
@NETSIB👈
👈یا با شماره 09364043178
تماس بگیرید
💥مژده 💥مژده
بازارچه نوروزی به همراه پاتوق مادر وکودک 👩👧👦
سه روز جذاب وبه یاد ماندنی😍
یه خرید عالی به همراه بازی با کودکان دلبندتون🤩
این فرصت رو از دست ندید😉
برای اطلاعات بیشتر تشریف بیارین اینجا👇
👈مکان حسینیه چهارده معصوم
روزهای چهارشنبه ،پنجشنبه و جمعه همزمان با بازارچه نوروزی
👩👦👦پاتوق مادرانه نجف آباد_کهریزسنگ
https://eitaa.com/joinchat/1903493451C35417ce316
هدایت شده از کانون فرهنگی مسجد جامع کهریزسنگ
💠💠شروع کلاس های آموزش روخوانی و روانخوانی قرآن کریم💠💠
🔅به همراه نکاتی از تجوید و همخوانی قرآن کریم ویژه نوجوانان پسر 👦🏻
⏰ از امشب ( شب های سه شنبه)
بعد از نماز مغرب و عشا ساعت ۶:۳۰
🔅 توسط استاد عزیز جناب آقای محمد براتی
📌در مسجد جامع کهریزسنگ
📡 @kfemamzamani ¦ 🌐 mjkahrizsang.ir
🔰 با اپلیکیشن «تأمین من» خودتو بیمه کن!
💢 زنان و دخترانی که میخواهند خود را بیمه کنند، میتوانند به راحتی از طریق برنامه کاربردی تأمین من، قرارداد «بیمه زنان خانهدار و دختران» را ثبت کنند و هرماه بدون مراجعه حضوری، حقبیمه خود را پرداخت کنند.
📱دریافت اپ تأمین من
🌐 hamrah.tamin.ir
🔸کسب اطلاعات بیشتر
🌐 women.tamin.ir
✅ کانالهای رسمی تأمین اجتماعی
سروش | بله | ایتا | روبیکا | آیگپ | گپ
🆔 @news_tamin
مرکز ارتباط مردمی: ۱۴۲۰ 📞
پیامک: ۱۰۰۰۱۴۲۰ 📨
جزئیات درمان رایگان کودکان زیر ۷ سال
سخنگوی وزارت بهداشت:
🔹همه خدمات بستری و سرپایی کودکان زیر ۷ سال، به استثنای داروهای سرپایی در مراکز دولتی دانشگاهی رایگان شد.
🔹سازمانهای بیمهگر پایه مکلفند صد در صد تعرفه دولتی برای خدمات سرپایی و سرپایی فوریتهای پزشکی شامل معاینه، آزمایشگاه، تصویربرداری و توانبخشی و همچنین خدمات بستری و بستری فوریتهای پزشکی را پرداخت کنند.
🔹ما به التفاوت هزینه دارو و ملزومات پزشکی تا سقف مورد تعهد سازمانهای بیمه گر پایه و همچنین خدمات فاقد پوشش بیمه که جنبه درمانی دارند(خدمات ستارهدار) از محل ردیف ۳۷ جدول شماره ۹ قانون بودجه ۱۴۰۲ تامین میشود./تسنیم
✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
29.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدئو بالا رو ببینیم و به نشانی اینترنتی زیر برویم در قسمت آدرس /کد پستی جستجو بزنیم و تقاضای فیبر نوری برای شهرمان بدهیم.
https://www.iranfttx.ir/coverage
مطالبه گری کنیم.
💫بخش هشتاد و یک💫
در جوابش گفتم:مگه هر کس کرد باشه،باید خائن هم باشه.من در وهله اول مسلمانم، بعد کرد هستم.در جوابم باز از کومله و دموکرات حمایت کرد و آنها را ناجی مردم کرد معرفی کرد.من هم از فجایعی که آنها باعث اش شده بودند،گفتم.دیگر حرفی نزد.غروب که محمود فرخی به مطب آمد و پرسید: مشکلی پیش نیامده جریان را برایش گفتم، در کمال تعجب دیدم همه چیز را می داند. بعد گفت:نگران نباشید.این تحت نظره.ما خودمون هم فهمیدیم هدفش از اومدن به اینجا کار کردن نیست.باز هم با چنین کسی روبه رو شدیم،تقریبا از همان روزهای اولی
که به مطب شیبانی آمده بودیم،جوان بیست و چند ساله ای به اسم جونشان هر وقت گذرش به آن دور و برها می افتاد،یک سر هم به مطب می آمد.با اینکه خیلی ادعای مذهبی بودن می کرد و خودش را عامل سرسخت به احکام شریعت نشان می داد هیچ کدام از ما نظر خوشی به او پیدا نکردیم.نجار هم از او خوشش نمی آمد.به ما می گفت:این بابا درونش با چیزی که ظاهرش نشون میده همخوانی ندارد.این رو اینجا راه ندهید.
با همه این اوصاف این آدم دست از سر ما برنمیداشت.مخ ما را به کار گرفته بود می گفت:باید با من یک گروه تشکیل بدهیم.ما
باید خودمون مستقل عمل کنیم.اگر گوش به فرمان نیروهای دیگر باشیم،کاری از پیش نمی بریم،گذشته از این ها هر وقت ما را می دید،امر و نهی مان می کرد و میگفت شما باید خیلی محکم باشید و موقع راه رفتن، سرتان پایین باشد.هیچ کدام از ما به حرف های او توجه نمی کردیم.بین همه،من بیشتر حواسم به تضادهای رفتاری اش بود و بچه ها را متوجه تناقض هایش می کردم.او هم به من میگفت:تو خیلی گستاخی!من هم جوابش را میدادم که:تو مگر وکیل وصی ما هستی که توی کارهای ما دخالت میکنی،ما تو را قبول نداریم.روی همین حساب خیلی با من بد افتاده بود،می شنیدم به بچه ها می گوید:با این دختره نگردید.این خیلی سر خود و پرروست،از این طرف این حرف ها را می زد و از طرف دیگر سعی می کرد با تمام سر سختی های من کنار بیاید و به هر زبانی شده مرا توی کارهایش بکشاند،میگفت او را از دادستانی مامور کرده اند نیروهای ستون پنجم را شناسایی و دستگیر کند.هر روز که
میگذشت ما به روغگویی او بیشتر پی می بردیم.خیلی دلم میخواست هر طور شده مچ اش را باز کنم.یک روز نزدیک های غروب که ما مشغول حرف زدن و آماده کرد وسایل ترالی بودیم وارد مطب شد و گفت:توی نیروی دریایی یک نفر مظنون رو گرفتیم.من میخواهم محاکمه اش کنم.شما هم
باید ببینید.بچه ها گفتند:شما چه کاره ای که کسی رو محاکمه کنی؟گفت:من دادیار دادگاهم.من گفتم:حالا چه ضرورتی داره ما بیاییم؟گفت:هیچی،بیایید کار من رو ببینید.
هر چه ما طفره رفتیم او دست برنداشت،به زهره گفتم بیا بریم کار رو یکسره کنیم این راست میگه یا دروغگوست.حواسمون رو
هم جمع می کنیم یه وقت ازش رو دست نخوریم،زهره قبول کرد و راه افتادیم.پیاده تا خیابان لب شرط رفتیم،از آنجا دست راست
خیابان پیچیدیم و کمی جلوتر سر یک نبش، جونشان جلوی ساختمان دو طبقه سفیدرنگی ایستاد و گفت:همین جاست،رسیدیم.به ساختمان دقت کردم.به نظرم متروکه می آمد.هیچ صدا و نوری نبود.جونشان گفت:چرا ایستاده اید؟بیایید تو !گفتم:من دلیلی برای داخل شدن نمی بینم.مگه محل دادگاه شما نیست.شما بفرمایید بروید تو.شانه هایش را بالا انداخت و از در نرده ای وارد حیاط پر دار و درخت ساختمان شد،گشتی زد و برگشت و گفت:مثل اینکه هنوز مجرم را نیاورده اند. منتظر می مونم.مطمئن شدم این آدم همان طور که فکر میکردم ریگی به کفش دارد،به همینخاطر گفتم:دلیلی برای موندن مانیست. شما مثل اینکه ما رو بچه فرض کردی مگه ما بیکاریم؟اصالا ما نمی خواهیم دادگاه تو را ببینیم.زهره هم که کمی ترسیده بود،آهسته به من گفت:حالا چی کار کنیم؟گفتم:هیچی برمی گردیم.این آدم معلوم نیست چه نقشه ای تو كله خرابش داره.غلط نکنم آقا خودش با ستون پنجمی ها قرار داره،راه بیفت بریم.
همین که ما راه افتادیم،گفت:هی،کجا می رید صبر کنید الان میان.گفتیم:خودت بمون. ما میرویم.محاکمه رو هم خودت نگاه کن. به ما ربطی نداره.راه افتادیم،رفتیم مسجدجامع، آقای فرخی و آقای مصباح را پیدا کردیم و جریان را برای آنها تعریف کردیم و گفتیم:یک فکری بکنید،مثل دفعه قبل محمود فرخی، آقای مصباح گفتن:ما متوجه این مساله شده ایم.شما بدون اینکه حساسیتی به خرج دهید و او را متوجه کنید،به کارهای خودتون ادامه بدهید و خیلی مراقب باشید.به مطب که آمدیم،به تک تک دخترها سپردم حواسشان را جمع کنند،از آن به بعد ما خیلی سرسنگین تر از قبل با او برخورد میکردیم،جونشان خودش هم فهمیده بود همه با بدبینی به او نگاه میکنند،آدم خیلی تیزی بود.دیگر کمتر آفتابی می شد.بعد از چند وقت غیبش زد.
.........
محدوده کوی آریا بودیم.توی وانت سه تا مجروح داشتیم.می خواستیم آنها را به بیمارستان طالقانی برسانیم...
#قصه_شب
#بخش_هشتاد_و_یک
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
💫ادامه بخش هشتاد و یک💫
که یک نفر کنار جاده دست تکان داد.راننده نگه داشت.مرد جلو آمد.او را کم و بیش می شناختم.توی مسجد و جنت آباد کمک میکرد، گفت:ما اینجا یه جنازه پیدا کردیم.داشتیم کار می کردیم که توی بیل بلدوزر بالا اومده. گفتم:ما مجروح داریم.اینا رو برسونیم طالقانی،برمی گردیم.رفتیم مجروح ها را تحویل دادیم و برگشتیم.آن مرد همراه یکی،
دو نفر دیگر با بلدوزر خاک برداری می کردند و توی کیسه ها،خاک و شن میریختند.میگفتند کیسه ها را برای استتار بیمارستان طالقانی می خواهند،کنار بلدور رفتم.توی بیل آن جنازه یک نظامی را دیدم.سر و نیم تنه یک جسد آویزان بود.انگار مومیایی اش کرده بودند.تمام چربی تنش خشک شده،هیچ گوشتی به تنش نبود.پوستش کبود و سوخته شده،معلوم بود چند روزی هست آنجا مانده. با اینکه تمام تنش ترکش خورده بود،ولی چون خشک شده بود،اصلا خونریزی نداشت. جسد بو می داد ولی نه آن قدر شدید که آدم را فراری بدهد.خیلی برایم عجیب بود که چرا متلاشی نشده است.حدس زدم از نیروهای نفوذی عراقی ها است که از طریق آب از سمت جزیزه مینو به این طرف آمده،بعد زیر آتش خمپاره های خودشان قرار گرفته، خودش را تا این تل خاک کشانده تا پناه بگیرد ولی از شدت ضعف و گرسنگی جان داده است.پرسیدم:جیب هاش رو نگشتید؟ گفتند:ما جرات نکردیم، گدست بزنیم.با اکراه به جیب های جنازه دست بردم و یک کارت
شناسایی،یک عکس خانوادگی با چند نخ سیگار مچاله از جیب پیراهنش در آوردم. توی کارت شناسایی اش آب رفته و خیس ده بود.نوشته های روی کارت به خاطر پخش شدن جوهر ناخوانا بودند.فقط كلمة النقیب توانستم بخوانم که به نظرم درجه سروانی
اش بود.به عکس نگاه کردم.چند تا زن وبچه در کنار هم ایستاده بودند.از نوع لباس و قیافه هایشان معلوم بود که عرب و عراقی هستند.جسد را روی وانت گذاشتند.با راننده ماشینی که با آن آمده بودم،جسد را ببریم کمی در زمین های اطراف گشت زدیم.به دنبال بی سیم و تجهیزات نظامی گشتیم.آن طرف جاده رفتیم.تقریبا صد و پنجاه متر بالاتر یک بشکه توجهم را جلب کرد.گفتم:بیایید توی این بشکه رو هم ببینیم.شاید توش چیزی گذاشته باشند.با کمال تعجب توی بشکه سوراخ سوراخ که یکوری افتاده بود، جسد یک نظامی دیگر پیدا کردیم.از روی خون تازه ایی که روی زمین ریخته و توی بشکه جمع شده بود حدس زدیم این یکی
همین امروز مرده است.مردها به زحمت جنازه را که توی بشکه مچاله شده بود،بیرون کشیدند،با بیرون آوردن جسد خون زیادی هم روی زمین ریخت و بویش حللم را به هم زد. نمی دانم این دو جسد با هم ارتباطی داشتند بانه،برای جاسوسی آمده بودند یا خواستند خودشان را تسلیم کنند.توی جیب های این یکی را هم گشتم. چیزی پیدا نکردم.خیلی وضعیت اسفناکی داشت.ترکش های زیادی توی کمر و نشیمنگاهش خورده و کلیه هایش را به کلی داغان کرده بود.بیچاره راننده،وقتی دوباره به ما رسید با یک جنازه دیگر روبه رو شد.آن را هم توی نت گذاشتند.من هم سوار شدم جنازه را به سردخانه بیمارستان طالقانی بردیم و تحویل دادیم.جلوی بیمارستان درحال سوار شدن به ماشین دیدم از آمبولانسی که آرم شرکت نفت داشت،می خواهند مجروح پیاده کنند.راننده به پرستارها میگفت:مصدوم سوختگی،تو بیمارستان شرکت نفت زیاد داریم،دیگه جا نبود،این ها رو آوردیم اینجا.
رفتم طرف در آمبولانس.شنیده بودم روز اولی که پالایشگاه آبادان را بمباران کرده اند چهل نفر شهید و حدود صد و بیست تا صد و چهل نفر مجروح شده اند.بعد از آن هم آتش نشان هایی که قصد کنترل آتش و خاموش کردنش را داشتند،طعمه حریق می شدند. هرروز یک خبر از آنجا داشتیم.یک بار گفتند هفت آتش نشان سوخته اند و یک نفر توی گودالی از آتش افتاده،طوری که نتوانسته اند حتی جسدش را بیرون بکشند.در آمبولانس را باز کردند.دو تا مجروح داخلش بودند.با کنجکاوی نگاهشان کردم.یکی از آنها خیلی ناجور سوخته بود یک تکه سیاه شده بود. سالم ترین قسمت بدنش صورتش بود که پوست آن هم کنده شده بود.از زخم های صورت و دستانش خون می آمد.وقتی او را روی برانکارد گذاشتند،هیچ آه و ناله ای نکرد. رویش ملحفه کشیدند و او را سریع بردند. مجروح دوم به نظر وضعیت بهتری داشت. دست،پا و پشتش سوخته بود و پوست ها یش آویزان شده بودند.موهای سوخته سر و التهاب پوست صورتش چهره وحشتناکی برایش درست کرده بود.با همه این ها حالش خیلی بد بود،او را به خاطر سوختگی کمرش روی برانکارد نشاندند و بردند.بعد از این همه مدت هنوز آتش مخزن های بزرگ پالایشگاه مهار نشده بود.رفتن به جاده ای که به شرکت نفت منتهی می شد،ممنوع بود.به آبادان که می آمدیم،حرارت آتش سوزی را حس می کردیم و نزدیکی های شرکت نفت شعله های آتش را که تا ارتفاع چند متری زبانه میکشید می دیدیم،هوای آبادان گرم تر از حد معمول شده،یک قسمت هایی از شهر که دود بیشتر میشد،نمی توانستیم نفس بکشیم.
#قصه_شب
#بخش_هشتاد_یک
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارش تصویری
سمنو پزی و جشن ولادت حضرت رقیه (سلام الله علیها)
چهارشنبه ۹اسفند
تقدیر وتشکر از تمام عزیزانی که در این کار خیر شریک شدند
انشالله باشد ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
حسینیه چهارده معصوم(علیهم السلام)
@H14M_K
#فوری
#مهم
🔴 زمان واریز مرحله دوم سود سهام عدالت مشخص شد
متقاضیان برای جزییات بیشتر و راهنمای ثبت نام سهام عدالت وارد کانال زیر بشوند.(داخل کانال پین شده است)👇👇👇
🎁 لینک ثبت نام 🎁
🎁 جزئیات واریز سهام 🎁
👆👆👆👆👆👆👆
https://eitaa.com/joinchat/3908239482Cabd92bc9bf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایام ولادت خانم جان حضرت رقیه (س) مبارک باد. 😍😍😍
♨️ چند نصیحت برادرانه به نمایندگانی که تازه انتخاب شده اند:
1. اگر با شنیدن خبر انتخابتان، قند توی دلتان آب شده، یک جای کار دل مبارکتان ایراد دارد. مسئولیت جدید، دلهره می آورد نه دلخوشی! ضمنا این وظیفه سنگین، جشن گرفتن ندارد!!!
2. وقتی نماینده شدید، لطفا اخلاقتان تغییر نکند! همان طوری باشید که قبلا بودید! پرستیژ نمایندگی، ربطی به نگاه از بالا و باد توی غبغب انداختن ندارد! خودتان را نگیرید. باور کنید خبری نیست!
3. به خصوص در روزهای اول نمایندگی از روی جوگیری تصمیم نگیرید! صبر کنید! تامل کنید! سریع اظهار نظر نکنید! حرف شاذ نزنید. برای اینکه ثابت کنید انتخاب شما درست بوده، حرف های عجیب نزنید. وعده بیخودی ندهید. زمان بهترین محک شما خواهد بود! عجله نکنید.
4. تبریک آدم ها را جدی بگیرید. خالصانه ها را جدا کنید تا بعدا ازشان راهنمایی و کمک بگیرید چون کسی که خالصانه تبریک می گوید، صادقانه هم کمکتان می کند! تبریک های متملقانه را هم جدا کنید. این آدم ها خطرناکند. مواظبشان باشید!
5. حلقه مشاوران و کانال های اطلاعاتتان را گسترده کنید. حتی حرف دشمنان و رقیبان را هم بدون تعصب گوش کنید!
6. برای خدا کار کنید! فقط برای خدا! در خلوتتان به خدا گزارش کار بدهید!
7. وقتتان را با جلسات بیهوده تلف نکنید. جلسه جای حرف کلی و بیخود نیست. داده ها را بررسی کنید، نظرات را بشنوید و به خروجی برسید. آنقدری توی جلسات شرکت نکنید که اصلا وقت نداشته باشید فکر کنید!
8. اینقدر غیبت نکنید! اینها اسمش تحلیل شخصیت نیست. شناخت موقعیت نیست. غیبت است برادر! اثر کارهای خوبتان را با گناه کردن پشت میزهایتان از بین نبرید!
9. برای میز کارتان در مجلس، ساعت شنی بخرید! شاید اینجوری یادتان بماند، فرصتتان کوتاه است! 4 سال مثل برق و باد می گذرد!
10. قومیت گرا، جناح گرا و منفعت طلب نباشید! آخرتتان را به خاطر دنیای بقیه خراب نکنید!!!
🔻و از همه مهمتر یادتان باشد روز قیامت همه آنها که نماینده شان بودید به صف خواهند شد و حقشان را از شما مطالبه خواهند کرد! طوری عمل کنید که بتوانید جواب تک تک آن هزاران و میلیون ها نفر را بدهید!
🔻به خدا قسم آن روز خواهد آمد!!!
🔻ایکاش گوشه ای از این نصایح را بعضی از قبلی ها گوش کرده بودن !
https://eitaa.com/morning_najafabad
✅ کاندیدایی که حتی ۱ رأی هم نیاورد
نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخاباتی خداآفرین، کلیبر و هوراند اعلام شد و نفر آخر حتی یک رای هم کسب نکرده، و نفرات بالاتر از او به ترتیب ۳، ۷و ۱۳ رای داشته اند.
@shkhabari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕰 #به_رسم_عاشقی: ۲۲ شب...
✍ قرائت دستهجمعی و همزمان #دعای_فرج برای تعجیل در فرج حضرت صاحبالزمان عجل الله فرجه الشریف و علیهالسلام
✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ...
❤️ #امام_مهدی علیهالسلام فرمودند: در تعجيل #فرج بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست.
💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
✅مشاوره رایــــگــان حـقوقــی
🔸کارشناس ارشد حقوق جزا
🔸سرکار خانم حقیقی،
🔹 ساعت 9 صبح تا 13
🔹روزهای فرد
♦ شرکت برای عموم آزاد است
📣 ثبت نام جهت دریافت کارت عضویت سه ساله
✅مکان:گلدشت ،ضلع جنوبی میدان شهدای اسلام،.
دفتر خانه کارگر
☎️:09138987660 و 03142233754
ایتا
دفتر نمایندگی خانه کارگر گلدشت 👇
https://eitaa.com/joinchat/1333592750Cd5e40441e8
09130006736
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
میلادی: Tuesday - 05 March 2024
قمری: الثلاثاء، 24 شعبان 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️6 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️15 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️20 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️23 روز تا اولین شب قدر
▪️24 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام