💫ادامه بخش صد و دو💫
میشنیدم که پشت سر دا میگویند تو این جنگ بدبخت شده خونه زندگیش از بین رفته پسرش رو هم از دست داده و...
میگفتم:دا چرا با این حرفها اجرت رو ضایع میکنی؟چرا ارزش شهادت بابا رو کوچیک میکنی؟ساکت میشد و به ظاهر حرفم را می پذیرفت.باز میدیدم همان رویه را ادامه می دهد.گاه که مرا میدید،از جایش بلند میشدو
میگفت:الان دعوام میکنه.بعد سریع حالتش را عوض میکرد که چیزی نگویم.میخندید و
میگفت:ماما اومدی؟چیزی میخوای؟کاری داری؟ این حالتش بیشتر زجرم میداد.این ها به کنار،مسائل مالی مان هم مشکلات خاص خودش را داشت.دایی نادعلی با کمکی که به دا میکرد نمی گذاشت او چندان به سختی گرفتن غذا بیفتد ولی مگر او هم چقدر توان داشت.کمی بعد به جای غذای گرم جیره خشک توزیع میکردند.وقتی میدیدم دا باید توی صف بایستد و جیره بگیرد،خیلی ناراحت میشدم،حس میکردم عزت نفس مان خدشه دار میشود.اولش گفتم:دا نمیخواد بری چیزی بگیری.گفت:چی میگی؟پس جواب شکم این بچه ها رو کی میده؟گفتم:پس خودت نرو. بذار بچه ها خودشون برن.دا گفت:نمیشه به بچه ها نمیدن.یک بار هم دایی حسینی از خرم آباد آمد و ما را توی کمپ پیدا کرد.دایی اصرار داشت ما را با خودش ببرد.قبول نکردیم. دایی به دا پول داد و رفت.روز به روز اوضاع برای مردم بدتر و سخت تر میشد. دیگر صدای اعتراض ها بلند شده بود.می گفتند:این چه وضعیه؟ما رو اینجا انداختند و به فریادمون نمیرسند.خیلی ها مثل خانواده عمو غلامی که حضورشان در آنجا برای ما دلگرمی خاصی داشت،می خواستند بروند،در ابتدا همه فکر میکردند اینجا یک دوره موقت را می گذرانند ولی وقتی خبر از گسترده شدن جنگ میرسید و می شنیدیم که شهرهای دیگر هم مورد هجوم قرار گرفته،به صرافت می افتادند که به شهرهای امن دیگر بروند و خودشان را از مصیبت نجات دهند.هنوز به طور مشخص و تعریف شده هیچ ارگان یا سازمانی پیگیر سرنوشت خانواده شهدا و مفقودین نبود.فقط یک ستاد در ماهشهر به اسم جنگزدگان تشکیل شده بود که کارهای کمپ زیر نظر آنها بود.هر روز تعداد جنگزده ها بیشتر و بالطبع فضا فشرده تر و شلوغ تر میشد،گاهی ماشین می آمد و گونی های لباس توزیع میکرد.به هر خانواده یک گونی میدادند که در آن انواع لباس های زنانه، مردانه و بچگانه مستعمل بود.از این نحوه برخورد حالم بد شد.به صدام که شروع کننده این جنگ بود و کسانی که کوتاهی کرده بودند،لعنت فرستادم و مرگشان را از خدا می خواستم.مردم هم اعتراض میکردند که این لباس ها به چه درد ما میخورند؟یا ما بچه
نداریم.این ها رو می خواهیم چه کنیم.ما عزت داریم،چرا ما رو خوار و خفیف می کنید؟ یک بار با زن دایی به چادر توزیع غذا رفتم. زن دایی میخواست برای دختر یک سال و دوماهه اش شیر خشک بگیرد.او به مردی که مسئول توزیع بود گفت:سهم شیری که دادید برای بچه ام کفایت نمی کنه.توی بازار هم پیدا نکردیم.اگه میشه یه قوطی دیگه بدین مرد گفت:چه کار کنم.به بچه تون یاد بدید کمتر بخوره این حرف خیلی به زن دایی سنگین آمد.بغض کرد.من هم که حالم خیلی دگرگون شده بود می خواستم تمام دفتر و دستک مرد را به هم بریزم،ولی خودم راکنترل کردم و به زن دایی گفتم:ارزش نداره بیابریم. اینا فکر میکنن ما بدبخت و بیچاره بودیم،حالا اینا دارن صدقه میدهند،شاید هم فکر میکنن ما میخوایم جنس احتکار کنیم.مرد که ناراحتی ما را دید،گفت:من قصد جسارت نداشتم،اجناس اینجا محدوده،باید به همه برسه.گفتم: آخه این چه حرفی بود که شما زدید؟گفت:من مأمورم و معذور خدا میدونه اگه به من بود هر کسی هرچی میخواست میدادم.گفتم:شما از اول باید بگی امکانات محدوده نه اینکه نمک به زخم مردم بپاشی. گفت:به خدا آنقدر از صبح تا حالا با مردم سر و کله زدم سرم داره میترکه.دیگه نای حرف زدن ندارم.گفتم:خب نمیتوانی برو یکی دیگه بیاد وایسه اینکه دلیل نمیشه.گفت:درست میگید.حرفم درست نبود.
ده روزی از آمدنم به کمپ میگذشت.تقریبا اواخر آبان ماه بود.دیگر طاقتم طاق شده و
برای اینکه سرم را گرم کنم سراغ افراد کمک رسان کمپ رفتم.آنها از طرف ستاد توی چادر مستقر بودند.با راهنمایی آنها به آشپزخانه رفتم،دیدم همه چیز طبق برنامه ریزی انجام میشود نیازی به کمک ندارند.به انبار رفتم. توی اتاق بزرگی لباس های نو و مستعمل ریخته بودند.نیروهای داوطلب رختخواب،پتو، ملحفه،لباس و ... را از هم جدا می کردند. چند روزی در تفکیک لباس ها کمک کردم بعد قرار شد سرشماری کنند و طبق جنس و سن و سال افراد خانواده لباس بدهند.من هم لنگان لنگان به در خانه ها رفتم.هر کار کردیم آمار درست جمعیت کمپ به دست نیامد.هر روز یک تعداد که امکانش را داشتند یا طلاهایشان را می فروختند و یا با پس انداز شان به اصفهان،شیراز و بهبهان نقل مکان میکردند و یک عده دیگر می آمدند توی محوطه می ماندند تا جایی برایشان پیدا شود.
#قصه_شب
#بخش_صد_و_دو
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گل اول ایران به ترکمنستان توسط مهدی قایدی( 5+ 45)
#پیام_شهروندی
با عرض سلام و خسته نباشید طاعات وعبادات همه شما قبول ببخشید می خواستم بگویم اگه می شود این همه افطار ی می دهند یکی از این افطاری ها را به بچهها ی مدرسه شهید یوسف بدهید که این همه بچهها ذوق دارند بچهها بیشتر دعا می کنند و خاطره ی خوبی برایشان می ماند تشکر 🙏
هدایت شده از هیئت رزمندگان اسلام کهریزسنگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر یک سوپر انقلابی تندرو راجع به ولنگاری و آزادی تمدن غرب
_ مردم مسلمان اند، پوستتان را میکنند!
_ اگر اینطور شود تکلیفشان را روشن خواهیم کرد!
_ مگر مازندرانیها و رشتیها میگذارند که کنار دریایشان همانطور مثل زمان پهلوی باشد؟!
_ مگر بندر پهلویها مردهاند که زن و مرد با هم در دریا بروند؟ مگر میگذارند؟
🔹 ما تازنده هستیم تا آن اندازهای که بتوانیم نمیگذاریم آزادیهایی که آنها میخواهند انجام بگیرد.
✍ #امام صدای اسلام را بلند کرد و مردم به او اقبال کردند برخلاف برخی #مسئولین_ساکت!
#حجاب_حکم_الهی
@________________________🖌
هیئت رزمندگان اسلام
@Razmandegan_eslam
هدایت شده از هیئت رزمندگان اسلام کهریزسنگ
رهبر انقلاب، عصر امروز:
🥀کشتار مردم غزه و نسلکشی در این منطقه هر انسان صاحب وجدانی را متاثر میکند.
🇮🇷جمهوری اسلامی ایران نیز در موضوع حمایت از قضیه فلسطین و مردم مظلوم و مقاوم #غزه هیچ تردیدی به خود راه نخواهد داد.✌️
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕰 #به_رسم_عاشقی: ۲۲ شب...
✍ قرائت دستهجمعی و همزمان #دعای_فرج برای تعجیل در فرج حضرت صاحبالزمان عجل الله فرجه الشریف و علیهالسلام
✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ...
❤️ #امام_مهدی علیهالسلام فرمودند: در تعجيل #فرج بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست.
💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
درمان تخصصی و ریشه ای مسائل اقایان زیر نظر متخصص طب سنتی با داروهای کاملا گیاهی با دریافت تاییده( Gmp )
🛑 مزاج شناسی تخصصی ، اصلاح مزاج ، برنامه غذایی و مشاوره رایگان 🛑
جهت دریافت مشاوره و درمان مسئله خود به آیدی پیام دهید.
🆔 : @Tabib_mogaddamii
📞: 09195946397
لینک کانال 👇
https://eitaa.com/joinchat/428344023C7f5d7e6906
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۰۸ فروردین ۱۴۰۳
میلادی: Wednesday - 27 March 2024
قمری: الأربعاء، 16 رمضان 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹رسیدن محمد بن ابی بکر رحمة الله علیه به مصر، 37ه-ق
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا اولین شب قدر
▪️3 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
▪️4 روز تا دومین شب قدر
▪️5 روز تا شهادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
▪️6 روز تا سومین شب قدر