eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
70.6هزار عکس
11.7هزار ویدیو
179 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 🕊🌺 سه سال زندگی آسمانی... 💠از جلسه خواستگاری برامون بگید. چه صحبتهایی رد وبدل شد؟ 🌸 : زیاد صحبت نکردیم چون تقریبا من برا هیچ موردی مشکل نداشـــــتم. اون از سخـــــتی کـــــارش گفت که من میدونستم نـظامی هست و کلا هم رشته نظامی رو دوست داشتم. 💕بعد بحث مهـــــریه شد. گفتن 14 تا سکه. بلافاصله گفتم من مشـکلی ندارم، اما فکر نکنم خانواده م قبول کنن. بعد که به خانواده م گفتیم، گفتن هرجور خودتون صـــــلاح میدونید که دیگه همون 14 شد و یه سفر کربلا که خود ابوالفضل اضافه کرد. 🌸روزی که قرار بود صیغه محرمیت بخونیم، بعد از محرم شدن به اتفاق خانواده هامون رفتیم یه امام زاده زیارت و بعد هم بیرون امام زاده نشستیم با هم صحبت کنیم... 💕با اینکه عاشـــــق هم بودیم ولی از هم فرار میکردیم . چون تا اون موقع نامحرم بودیم، بعد یهو محرم شده بودیم. یه ذره تو شوک بودیم. نشستیم اونجا صحبت کردیم. 🌸من که کنارش نشسته بودم، فقط انگار کر بودم. اصلا هیچی نمیشنیدم. اما یادمه خیلی از رهبـــــر صحبت کردن بعد از عقد از اعتقاداتشون گفتن و از صحـــــبت کردنشون مشخص بود که خیلی طرفدار سرسخت اقا هستن. شدیدا غـــــیرتی بودن نسبت به حضرت اقا. 💕همه میگفتن که ابوالفضل اصلا ناراحت نمیشه . واقعا کسی ناراحتی ابوالفضل رو ندیده بود. اما روی مسائل رهبری خیلی حساس بود و ناراحت میشد. ولی در رابطه با مسائل دیگه خیلی آروم بود و اصلا ناراحت و عصبانی نمیشد. فردای روز عقدمون هم به همراه خانواده با ماشین رفتیم مشهد... ۱۸فروردین۹۵
🔴پرهیز از اسراف 🕊🌺 🍂 زندگي نامه هاي شهدا را كه مي خواني مي بيني چقدر حساس بوده اند به رعايت بيت المال،به عدم اسراف و ...؛ از اسراف نكردن عمر و جانشان بگير تا دورريختن چند حبه قند و تكه هاي نان و ... 🍃در زندگی همسرم هیچوقت اسراف جایگاهی نداشت.باقیمانده غـــــذا را دور نمیـریخت.دریخچال نگهداری میکرد تا با وعده ی بعدی مصرف کند. 🍂درمصرف آب بي نهایت صرفه جویی میکرد. از زمانی که بحران کم آبی جدی شد و با خشکسالی و کمبود بارندگی مواجه شدیم ، در مصرف آب خیلی محتاط بود. 🍁آبی که بعداز استحمام علی اکبرمان در وان حمامش جمع شده بود را هیچوقت در چاه نمیریخت،با اینکه طبقه ی دوم یک آپارتمان زندگی می کردیم ،ولی وان آب را پایین ساختمان میبرد و آب را پای درختان میریخت. 🍃هیچوقت باآب آشامیدنی قالی یا پتو نمیشست.میگفت:" حیفه که آب آشامیدنی مردم صرف شستن پتو و قالی شود و با این وضع کمبود آب باید قالیشویی این کار را انجام بده.و اینقدر این مساله براشون مهم بود که به دیگران هم تذکر میدادند. 🍁گاهي شايد بگوييد اين شهدا ديگر خيلي سخت مي گرفتند! اما حقيقت اين است كه آنها - «اشد حبا لله» ها - از « لايحب» هاي الله سخت مي هراسيدند؛  👈《لا تسرفوا انه لایحب المسرفین》 پیام شهدا به جامعه صرفه جویی و پرهیز از اسراف است🌹
سردار شهید حمید تقوی از مستشاران نظامی ایران در شهر سامرای عراق بود که سال گذشته به‌دست تک‌تیراندازان داعشی به شهادت رسید. بنابر اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سردار تقوی در حین انجام مأموریت مستشاری به ارتش و بسیج مردمی عراق برای مقابله با تروریست‌های تکفیری و داعش در شهر سامرا و در جوار مرقد مطهر امام عسکری(ع) به شهادت رسیده است. شهید تقوی از فرماندهان قرارگاه رمضان در دوران دفاع مقدس بود که پدر و برادر گران‌قدر وی نیز در دوران جنگ تحمیلی به فیض عظیم شهادت نائل آمده بودند. او در سال ۱۳۳۷ در اهواز به دنیا آمد و در مدارس ابتدایی و راهنمایی منطقه محروم کوت عبدالله درس خواند.برای ادامه تحصیل به دبیرستان سعدی اهواز رفت و در آنجا بود که با آشنایی با مبارزان انقلابی به فعالیت‌های سیاسی همراه شهید اسماعیل دقایقی، محسن رضایی و علی شمخانی در گروه منصورون پرداخت. در‌‌‌ همان روز نخست جنگ تحمیلی به‌عنوان داوطلب اعزام شد و در ۸ سال دفاع مقدس حضور فعالی داشت. حاج حمید (شهید تقوی) چون فرزند بزرگ خانواده بود با پدرش ارتباط بسیار صمیمی و خوبی داشت. با توجه به اینکه خانواده ۹ نفری بودند اما توانست پدرش را جهت حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل تشویق کند. پدر ایشان «سید نصرالله تقوی‌فر» و برادرش «سید خسرو تقوی‌فر» در عملیات‌های خیبر و والفجر ۸ به شهادت رسیدند. همسر «شهید تقوی» ۳۴ سال پیش با او ازدواج کرد، اما هیچ‌گاه مانع از حضور این شهید بزرگوار در جبهه‌های نبرد نمی‌شد و حتی مشوقش هم می‌شد. پروین مرادی همسر شهید تقوی فر در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، به ذکر یکی از خاطراتی که برای خود او خیلی شیرین بوده است، پرداخت و گفت: این اواخر، حاج حمید خیلی کتاب های عرفانی مطالعه می کرد. یکی از همان روزهای آخر همسرم نشسته بود و کتاب می خواند که من تلویزیون را روشن کرده و کنارش نشستم. همسر شهید تقوی فر اظهار داشت: تلویزیون، صبحت های حضرت آقا را پخش می‌کرد که ایشان در حال ذکر خاطره‌ای بودند. آقا فرمودند در زمان جنگ در یک مهلکه‌ای گیر افتاده بودیم که بعد از مدتی یک بنده خدایی آمد و ما را نجات داد. مرادی افزود: همان طور که حاج حمید در حال کتاب خواندن بود، گفت که آن بنده خدا، من بودم. اما عادت نداشت بیشتر از این در مورد اقداماتش توضیح دهد. منبع : تسنیم
قبل از شهادتش گفته بود: اگر شهید شدم مرا به زادگاهم ببرین تا شاهدی زنده و سند گروهک های آمریکایی برای اهالی روستا باشم..
سه شهيد از يك خانواده ورامينی: سمت راست: شهيد علی اكبر تاجيك ايجدانه شهادت: بوستان تپه هاي الله اكبر، عمليات بيت المقدس، سال ٦١ سی و چهار سال مفقودالاثر(تاكنون) سمت چپ بالا: شهيد حسين تاجيك ايجدانه، دومين شهيد خانواده شهادت: عمليات كربلای پنج، سال۱۳۶۵ ١٣ سال مفقود تا اينكه پيكر مطهرش تفحص و بخاک سپرده شد آقای مهدی تاجيك ايجدانه فرزند ايشان در آغوششان ديده ميشود سمت چپ پائين: شهيد داود تاجيك ايجدانه، سومين شهيد اين خانواده، شهادت، ماووت عراق عمليات بيت المقدس ٢، سال ۱۳۶۶ آن فرو ريخته گلهای پريشان در باد كز مِيِ جام همه مدهوشانند نامشان زمزمه نيمه شب مستان باد تا نگويند كه از ياد فراموشانند...
🌷 شهید یوسف شریف🌷 می گفت « دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم » یکی از دوستانش می گفت : "در حال عکس گرفتن بودم که دیدم نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است . فکر کردم نماز می خواند ؛ اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و وقت نماز گذشته ، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت . جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی کتف او گذاشتم ، به پهلو ا فتاد . دیدم گلو له ای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده ، آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت . صورتش را که دیدم زانوهایم سست شد به زمین نشستم . با خودم گفتم : «این که یوسف شریف ا ست ». 🔅 روحش شاد یادش گرامی و راهش استوار🔅