📰 جان و بازی...
ســـوم اردیبـــهشت ۱۳۹۸
:: سهیل کریمی
:: بـــخش نـــخست
سال ۱۳۷۹/ اخباری از «آسایشگاه اعصاب و روان سعادت آباد» به بیرون درز میکند مبنی بر بدرفتاری با جانبازانی که موجگرفتهگی جنگ آنان را از دید ما شهرنشینان، موجی و دیوانه کرده. قبلاًها از این آسایشگاه و آدمهاش چیزهایی دیده و شنیده بودم. مرحوم «رسول ملاقلیپور» مستندی از این بچهها ساخته بود که هیچوقت منتشرش نکرد ولی میگفت بیایید تکمیلش کنید، که نشد. مدتی بعد برادرم «فرامرز مقدمنیا» در مستند «موج زنده» نقبی هم به این آسایشگاه و همان آدمها زده و دردها را طوری دیگر به تصویر کشیده بود. و حالا سال ۱۳۷۹ است. دوربین و قلم و کاغذ را برداشته با یکی از بچههای تازهکار بدانجا میرویم. اول راهمان نمیدهند. اسم روانشناسی که بهم زنگ زده و موارد سوء رفتار را برایم فهرست کرده بود را میگویم و اینکه برای دیدن اون آمدهام. میرویم داخل. دو سه ساعتی در آنجا چرخ میزنم و پای درد دلها مینشینم و عکس میگیرم و مینویسم و صدای آن بچهها را که کمترینشان حالا حدود ۴۰ سال دارد، با واکمنم (وسیلهی ضبط صدا روی نوار کاست که دیگر منسوخ شده) ضبط میکنم. اوضاع وخیمتر از آنی بود که فکر میکردم. در مدت نه چندان دوری، سه عضو این آسایشگاه به دلیل اهمالکاری، کارناشناسی و شاید هم غرضورزی، به بدترین شکل ممکن در داخل آسایشگاه به شهادت رسیده بودند.
گزارش را نوشتم. پیش از انتشار در نشریه، مشاور ریاست وقت قوهی قضاییه از موضوع با خبر شد. دستنوشتهام را گرفت و برای مرحوم «هاشمی شاهرودی» برد. آقای «هاشمی» هم عین دستنوشتهها را همان روز بعد از ظهر خدمت حضرت «آقا» بردند. طبق آنچه که به بنده گفتند «آقا» دستور پیگیری سریع داده بود. مسؤول وقت آسایشگاه توبیخ شد و...
سال ۱۳۸۷/ روانشناس معهود که مرا از موضوع شهادت آن سه عزیز با خبر کرده بود پس از ۱۳ سال تلاش بیچشمداشت، به دلیل انتقاد به شکل و روش نگهداری آن جانبازان به جای درمان، از کاری که در آن استخدام رسمی بود اخراج شد. وی پیش از پایان مأموریتش مستندی دو ساعته از ظلمهایی که به جانبازان اعصاب و روان روا داشته میشود ساخت که در آن میبینیم به جز آن جانباز پیشین، چند جانباز دیگر به اسم درمان در اتاقهای غیر استاندارد فیکس، شکنجه شده و به شهادت میرسند. یکی از جانبازان هم به عنوان شرکت در مراسم بزرگداشت شهادت همرزمش که قبلاً در این آسایشگاه بستری بود، همراه با دیگر جانبازان به جنوب تهران برده میشود، ولی یک هفته بعد به خانهوادهی وی اعلام میگردد که پدرشان که به دلیل عوارض جنگ به اختلال حواس دچار بوده، هفتهی قبل مفقود شده. و همچنان مفقود میماند! جانبازی دیگر به دلیل همین ظلمها از دیوارهای آسایشگاه به بیرون فرار کرده و در سرمای استخوانسوز زمستان ۸۶، خیابان و کارتنخواب شده است و...
مستندِ ساخته شده توسط دوست روانشناسمان را برای جمعی از فرماندهان جنگ در دفترم نمایش میدهم. خون همه به جوش میآید. تصمیمات هیجانی میگیرند ولی با کمی همفکری نتیجه میگیریم ضمن مشورت با کارشناسان حوزهی سلامت روان و همرزمان آن جانبازان، به جای هر اقدام دیگری به شکل بلند مدت برنامهریزی دقیق برای درمانشان داشته باشیم. علیرغم محدودیتهای اعلام شده در آسایشگاه پیشگفته، هر جمعه بیش از ۲۰۰ نفر که در جمعمان اهالی رسانه هم حضور داشتند، به مقابل آسایشگاه جانبازان میرویم جهت ملاقات. مسؤولان بنیاد شهید و ایثارگران، مجبور میشوند درهای آسایشگاه را برای ملاقاتکنندهگان باز کنند. تا ماهها هر جمعه این شرایط برقرار است. در هر نوبت از بازدید و ملاقات آن بچهها، یکی از هنرمندان طنزپرداز (از حمید ماهیصفت گرفته تا آقا نیکی و بهروز کریمی) نیز به این جمع آورده شده تا شادی آنان را تأمین کنند. کارشناسان روانشناسی اعلام میکنند این روش که تاکنون بهترین روش برای درمان مبتلایان به عوارض اعصاب و روان شناخته شده، باعث بهبود تصاعدی جانبازان شده و ادامهی آن، سلامت آنان را تا حدودی تضمین میکند. هنگام اجرای برنامههای کمدینها برخی از جانبازان به میان جمع آمده و با طرب و شادی میرقصند. در پی آن، خیلی از فرماندهان قدیمی جنگ که به ملاقات این بچهها آمدهاند در حالی که به پهنای صورت اشک میریزند برای آنکه جانبازان در حالت عادی دچار سرافکندهگی و خجالت نشوند، همراه آنان با تمام توان میرقصند. بعدها در جوامع دانشجویی که ادعای عدالتطلبی داشتند اعلام میگردد: «سهیل کریمی یک عده دیوانهتر از خودش را به آسایشگاه جانبازان برده و آنان را مجبور به رقص میکند.»
🔻ادامه دارد...
:: بـــخش دوم و پـــایــانـــی
به تدریج این جمع از هم میپاشد. تا جایی که به دلیل کم بودن تعداد مراجعهکنندهگان، اجازهی ملاقات لغو شده و شرایط جانبازان
به حالت پیشین باز میگردد.
برخی از جانبازان که در هنگامهی جنگ نیز از برجستهگان جمع خود بوده و به خیلی از روشهای پیشگفتهی آسایشگاه اعتراض داشتند هر کدام به آسایشگاهی دیگر (عموماً در شهرهایی دور از تهران) تبعید میشوند تا بدین طریق اعتراضها فروکش کند.
همزمان با این اتفاقات، گزارشها و مستند دوست روانشناسمان به مسؤولان ریاست جمهوری وقت تحویل میگردد. بازرسی ویژهی ریاست جمهوری، نگارنده را فرا میخواند. به تبع آن بنده حدود یک ساعت با مسؤول آسایشگاهی که این اتفاقات از سال ۷۹ در آن شروع شده بود جلسهی مجادلهگون میگذارم. وی که پیش از این به دلیل اتفاقات پیشین توبیخ شده بود، در آن جلسه همهی موارد پیشگفته را تأیید کرده و همهی تقصیرها را به گردن ریاست وقت بنیاد شهید و جانبازان میاندازد. بنا میشود جلسهای با حضور بنده، دوست روانشناسمان، مسؤولان ریاست جمهوری و بنیاد شهید برگزار شود. در دقیقهی ۹۰ عذر بنده به عنوان اینکه روزنامهنگار بیارتباط با مو ضوع هستم خواسته شده و محترمانه از جلسه اخراج میشوم. جلسهی مورد نظر به شیوهی استیضاح دوست روانشناسمان برگزار شده و وی تهدید میشود اگر به روشهای خود برای افشای آنچه در آسایشگاهها میگذرد ادامه دهد، دادگاهی خواهد شد...
سال ۱۳۹۸/ بیش از ۳۰ سال از پایان جنگ گذشته. خیلی از بچههای آن سالها که پشت دیوارهای بیکسی، روزگار خود را میگذرانند، یا پیر شده یا با درد و آلام عدیده، دست و پنجه نرم میکنند و یا در کنج عزلت، میمیرند. شرایط آسایشگاههای اعصاب و روان جانبازان به زندانهای مخوف دورهی استالین شبیه شده. و در این میان از همه بدتر، آسایشگاه سعادت آباد است. طبق گزارشهای واصله، حتا روانشناسان و کارمندان خود آسایشگاه هم در ساعات غیر شیفتشان حق ورود به محوطهی حضور جانبازان و حیاط آنجا را ندارند. جانبازان به طور کامل ارتباطشان با بیرون قطع شده و کسی حق اعتراض هم ندارد. در این کش و قوس اولین اتفاق میافتد. جانباز «حسین باقرزاده» معروف به «شاه حسین» (شخصی که در ویدیوی همین پست، کلاه شاپو بر سر گذاشته) که از مراجعان قدیمی آسایشگاه بوده و از شور و نشاط عجیبی نیز برخوردار بود و گرما بخش همهی آن برنامههای شاد در آسایشگاه به شما میرفت، در نمازخانهی آن مکان خود را حلقآویز میکند. اقدامی که به گفتهی خیلی از کارشناسان خبره، ممکن است بعد از این شاهد اپیدمی شدن آن در جمع جانبازانی که به دلیل این محدودیتها دچار افسردهگیهای مزمن شدند باشیم.
«شاه حسین» شروع تازهی یک قصه است. قصهای که فصلهای پیشین آن به همین ترتیب به پایان رسیده بود. هنوز پشت دیوارهای مخوف این آسایشگاهها «شاه حسین»هایی هستند که نقشهای اصلی این قصه را بازی میکنند. نقشهایی که کاراکتر شکست خوردهی آن ماییم که خفقان مرگ گرفتهایم و پیروز شهید شدهاش، «شاه حسین»ها. جانبازانی که یک عمر را به بازی گرفتند. دنیا و بازی. عمر و بازی. جان و بازی...
📰 جان و بازی...
ســـوم اردیبـــهشت ۱۳۹۸
:: بـــخش نـــخست
سال ۱۳۷۹/ اخباری از «آسایشگاه اعصاب و روان سعادت آباد» به بیرون درز میکند مبنی بر بدرفتاری با جانبازانی که موجگرفتهگی جنگ آنان را از دید ما شهرنشینان، موجی و دیوانه کرده. قبلاًها از این آسایشگاه و آدمهاش چیزهایی دیده و شنیده بودم. مرحوم «رسول ملاقلیپور» مستندی از این بچهها ساخته بود که هیچوقت منتشرش نکرد ولی میگفت بیایید تکمیلش کنید، که نشد. مدتی بعد برادرم «فرامرز مقدمنیا» در مستند «موج زنده» نقبی هم به این آسایشگاه و همان آدمها زده و دردها را طوری دیگر به تصویر کشیده بود. و حالا سال ۷۹ است. دوربین و قلم و کاغذ را برداشته با یکی از بچههای تازهکار بدانجا میرویم. اول راهمان نمیدهند. اسم روانشناسی که بهم زنگ زده و موارد سوء رفتار را برایم فهرست کرده بود را میگویم و اینکه برای دیدن اون آمدهام. میرویم داخل. دو سه ساعتی در آنجا چرخ میزنم و پای درد دلها مینشینم و عکس میگیرم و مینویسم و صدای آن بچهها را که کمترینشان حالا حدود ۴۰...
ادامهی این یادداشت را در
تو صاف بودی ساده جنگیدی اما جواب آیینه ها سنگه
از وقتی رفتی خوب فهمیدیم سنگر عوض میشه ولی جنگه
روی سر دنیا آتیش سنگینه
تخریب چی برگرد اینجا پره از مینه
تخریب چی برگرد تا معبرا وا شه
اول برو میدون تا راه پیدا شه
تخریب چی برگرد
کوچه به کوچه اسم تو زنده است
معبر به معبر راه تو بازه
بعد از تو میسوزیم و میسازیم
دنیا ولی با ما نمیسازه
برگرد و روشن کن چشمای لشکر رو
وقتی که میچینی اون سیم آخر رو
انا لله و انا الیه راجعون .
رژیم خبیث عربستان روز گذشته، سی و دو نفر از شیعیان عربستان رو گردن زد .
نام شهدای «قطیف» که روز گذشته به دست عوامل رژیم وهابی عربستان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند
.
1. أحمد حسن علي آل ربيع
المنطقة: القطيف ، بلدة العوامية
2. أحمد حسين علي العرادي.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
3. أحمد فيصل حسن آل درويش.
المنطقة: القطيف ، بلدة الملاحة
4. جابر زهير جابر المرهون.
المنطقة: القطيف، جزيرة تاروت
5. حسين حسن علي آل ربيع.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
6. حسين علي جاسم الحميدي.
المنطقة: القطيف، مدينة سيهات
7. حسين قاسم علي العبود.
المنطقة: الأحساء
8. حسين محمد علي آل مسلم.
المنطقة: القطيف، بلدة الملاحة
9. حيدر محمد إبراهيم آل ليف.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
10. سالم عبدالله عوض العمري الحربي.
المنطقة: المدينة المنورة
11. سعيد محمد سعيد السكافي.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
12. سلمان أمين سلمان آل قريش.
المنطقة: القطيف، بلدة الشويكة
13. طالب مسلم سليمان الحربي.
المنطقة: المدينة المنورة
14. طاهر مسلم سليمان الحربي.
المنطقة: المدينة المنورة
15. عباس حجي أحمد الحسن.
المنطقة: القطيف، مدينة سيهات
16. عبدالعزيز حسن علي آل سهوي.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
17. عبدالكريم محمد الحواج.
المنطقة: القطيف، حي القلعة
18. عبدالله سلمان صالح آل اسريح.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
19. عبدالله عادل حسن العوجان.
المنطقة: القطيف، جزيرة تاروت
20. عبدالله هاني عبدالله آل طريف.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
21. علي حسين علي العاشور.
المنطقة: الأحساء
22. علي حسين علي المهناء.
المنطقة: القطيف
23. فاضل حسن عبدالكريم لباد.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
24. مجتبى نادر عبدالله السويكت.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
25. محمد حسين علي العاشور.
المنطقة: الاحساء
26.محمد سعيد عبدرب الرسول آل خاتم.
المنطقة: القطيف، جزيرة تاروت
27. الشيخ محمد عبدالغني محمد العطية.
المنطقة: القطيف، مدينة سيهات
28. محمد منصور أحمد آل ناصر.
المنطقة: القطيف، بلدة الملاحة
29. مصطفى أحمد عبداللطيف درويش.
المنطقة: القطيف، بلدة الملاحة
30. منتظر علي صالح السبيتي.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
31. منير عبدالله أحمد آل آدم.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية
32. هادي يوسف رضى آل هزيم.
المنطقة: القطيف، بلدة العوامية .
برای شادی روح شهدا صلوات .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
؛۞ ﷽ ۞
﴿ ِآلَْحًَمًْدٍُ لَلََّهِّ آلََّذِِيَ أَحًْيََآنَِآ بًَعٌْدٍَ مًَآ أَمًَآتٌَنَِآ، وٌَإِلََيَْهِّ آلَنُِّشُُوٌُر ✍🏻 ☄دعــــــاء☄
﷽
اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِمَّنْ حَفِظَكَ فَحَفِظْتَهُ، وَمِمَّنْ اسْتَنْصَرَكَ فَنَصَرْتَهُ، وَمِمَّنْ اسْتَهْدَاكَ فَهَدَيْتَهُ، وَمِمَّنْ اسْتَغْفَرَكَ فَغَفَرْتَ لَهُ، وَمِمَّنْ دَعَاكَ فَأَجَبْتَ دُعَاءَهُ، وَمِمَّنْ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ فَكَفَيْتَهُ. اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ حَقَّ التَّوَكُّلِ
🌤❤ *صباح الخير* ❤🌤
امام خمینی (ره) :
آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟ چه کسی هلی کوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مامور خدا بودند ، باد مامور خداست.
پنجم اردیبهشت سالروز شکست نظامی آمریکا در صحرای طبس
ِ
#یاد_جانبازی_مستان_قدحپوش_بخیر
از کوه طریق استوار آموخت
وز سایه صفای خاکساری آموخت
شاداب تر از شمیم جان بخش بهار
از روح نسیم بی قراری آموخت
فرازی از وصیت نامه:
"ما موظفیم حافظ مملکت و دین خود باشیم، لحظه ای غفلت ما، فرصتی برای
فرصت طلبان است که پیوسته در کمین هستند..."
#سردار_شهید_مسعود_کفیل_افشاری
فرمانده گردان مهندسی رزمی لشکر ۳۱ عاشورا
شهادت ۱۳۶۲، مریوان
#فوری #فوری
■ ایالات متحده آمریکا در اقدامی خصمانه #سپاه_پاسداران را در لیست گروه های تروریستی قرار داد!و کلیه صفحات مجازی سپاه را مسدود کرد!
□ جهت #حمایت از سپاه به بزرگترین کانال ۳۲هزار نفری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کشور بپیوندید! #من_یک_سپاهیم
آیتالله بهجت(ره):
یک نگاه تند که سبب ایذای (اذیت کردن) یک مؤمن و یا هتک حرمت او شود، حرام است.
همچنین یک تبسم به اهل معصیت که موجب تشویق او بر گناه باشد، حرام است.
بنابراین کسی که میخواهد به درجات کمال و یقین نائل گردد، باید از این گونه گناهان هم پرهیز نماید.
📚در محضر بهجت، ج۲، ص۷
#درس_اخلاق
⭕️ اولین خط و نشان فرمانده جدید سپاه برای پایان دادن به ظلم و جور جهانی
سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه:
🔺ما باید قلمرو اقتدارمان را از منطقه به جهان گسترش دهیم تا نقطه امنی برای دشمن در سراسر جهان وجود نداشته باشد.
🔺حقیقت سپاه گوهر معنوی آن است که باید بتوانیم آن را در جان این نهاد زنده نگهداریم.
🔺 ما در گام دوم انقلاب باید حاکمیت اسلام را به تمدن تبدیل کنیم و سپاه باید ظرفیت نقش آفرینی در گام دوم انقلاب را در خود ایجاد کند.
#گام_دوم_انقلاب