#سردار_خیبر
توی یکی از پاتک های دشمن، پایش ترکش خورد از آن ترکش های درشتی که هر کسی را زمین گیر می کند، ولی مهدی که وضع روحیه ی بچه ها را می بیند و فشاری که رویشان هست، تحمل کرد سوار موتورش شد، برگشت عقب فهمیدیم یک ساعتی رفت و برگشت، ولی نمی دانستیم رفته عقب، زخمش را باندپیچی کرده و شلوار خونیش را عوض کرده بعدها بچه ها از شلوار خونی که توی سنگرش پیدا کردند، فهمیدند
راوی: اصغر ابراهیمی
#شهید_مهدی_زینالدین
#خیبر
#جزیره_مجنون
ما منتظریم
تا #اذان
گفته شود...
نه منتظریم
تا از "آن"
گفته شود....
#التمــاس_دعا_در_لحظات_سبز_افطار
بوسیدمت
لب و دهنم بوی گل گرفت!
بوییدمت
تمام تنم بوی گل گرفت!
#سعید_بیابانکی
#سپاهیان_محمدرسولالله
بسم رب الشهید
لازم نبود که فریاد بزند بچه ها! نماز به جماعت بخوانید یا در نماز اخلاص داشته باشید؛ وقتی نیروها می دیدند این بزرگوار با آن اخلاص غیر قابل توصیف سر به #سجده می گذارد و در رکوع می گوید:«اِنّا لله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون» با شوق و رغبت عجیبی برای مخلص شدن تلاش می کردند چون می دانستند کلام بنده ای را می شنوند که ذره ای به دنیا وابسته نیست...
گفت: «دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم»
یکی از دوستانش می گفت: در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت #سجده پیشانی به خاک گذاشته است فکر کردم نماز می خواند؛ اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و وقت نماز گذشته است همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت...
جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم دستم را که روی کتف او گذاشتم، به پهلو افتاد دیدم گلوله ای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده...
آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت صورتش را که دیدم
زانوهایم سست شد به زمین نشستم با خودم گفتم: "این که یوسف شریف است"
#شهید_یوسف_شریف
نماز اول وقت مهر قبولی شهادت است...
ڪبوتـر !
بالت اگر شکست، غمت مباد !
پریدن بال نمیخواهد
حال میخواهد ...
#مجروحین
#دفاع_مقدس
💠
استراحت در جبهه ...
فروردین ۱۳٦۱
خوزستان ، دشت عباس
منطقه عملیاتی فتح المبین
عکاس : علی فریدونی
#شب_بخیر
💠