eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
اهل بلا که باشی زیباتر می‌شوی با این سربند ... منطقه عملیاتی جبهه جنوب عکاس : محمود بدرفر 💠
به مزارم بنویسید که عاشق بوده است از جهانی به خـدا مانده و فارغ بوده است ننویسید زنام و زنشان، این همه‌ام بنویسید غلام پسر فاطمه (س) است به یاد بسیجی باصفا کبوتر خونین بال حضرت سیدالشهداء (حُر) ۲ @
🕊🍂🕊🍂🕊🍂 خط ولایت فقیه را بگیرید که نجات در آن است و اگر لایق شهادت شدم و بنا شد تصویری از من منتشر کنید این عکس را منتشر کنید و این جمله را کنار تصویرم بنویسید: ✨یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی. (ای خدایی که به بندگان احسان می‌کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده‌ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی‌هایی که می‌دانی از من سر زده بگذر)
و اینگونه بود که راه کربلا باز شد ... شهدا ! تا قیامت مدیون شما هستیم!! خودتان دعا کنید شرمنده تان نشویم ... @ ِ
هوا خوب یا بد چه فرقی دارد ما اندر هوایتــــــــ نفس می کشیمـــــــــ ... اباعبدالله‌‌‌‌‌ ِ
نقش سربند سرش ثــارالله ست یعنی که سـرش نذرِ اباعبدالله ست ... ۱۳۶۷ 💠
اگر آیندگان پرسیدند که چرا به جبهه رفتم و شهید شدم ؛ بگویید: من از آموزگاری چون حسین(ع) در سرزمینی چون کربلا و در زمانی چون‌عاشورا ، درس عشق و شهادت و آزاد مردی گرفته‌ام و معلم به من گفت : «انی لا اری الموت الا السعادة و الحیوة مع الضالمین الا...» مرگ برای من چیزی جز شهادت و افتخار و زندگی با ظالمین جز خواری و ذلت نیست. طلبه مجاهد و عارف متولد روستای قناتغستان کرمان شهادت : ۱۷ سالگی ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ فاو ؛ عملیات والفجر ۸
حبّ « حسين » سرّالاسرار شهداست اگر صراط مستقیم می‌جویی بیا ، از این مستقیم‌تر راهی وجود ندارد حُـبّ حسین علیه‌السـلام " شهید آوینی " ۸ ۱۳۶۴ 💠
👆خاکریز خاطرات ۱۵۹ 🌸 شهيد کلاهدوز از خرید چه چیزی برآشفته شد؟ 🇮🇷
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🌹 🌹 شما را توصيه مي كنم که به ياد خداوند متعال باشید و توجه به عالم قبر و قيامت داشته باشيد . انسان نبايد در پيشگاه خداوند خود را به چيزهايي كه اصلاً ارزش ندارد وابسته كند ، انسان مقامي بالاتر از اين امور مادي دنيا دارد كه نبايد سرگرم اينها بشود و به قول امام عزيزمان ما بايد تقوي را پيشه خود كنيم و توجه به عالم آخرت داشته باشيم . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 🌺 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود. وقتی ایام محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت. با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد... بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی" و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد. 🌹🏴🌹
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🌹 🌹 ای مردم این را بدانید که رسالت خون شهیدان به دوش شماست و ادامه دهنده‌ی راه‌شان هستید . مردم بروید و با نشاط گرفتن از قرآن و دستورات پیامبران و یا شهیدان و معلولین و با رهنمودهای امامان ، این رسالت اصیل را به ثمر برسانید که در این ره باید خون‌های فراوان ریخته شود . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 🌺 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ایشان روز خواستگاری خیلی ساکت بود و بیشتر من حرف می‌زدم. آقا مهدی فقط گاهی می‌گفت من هم با این حرف موافق هستم! اما بیشتر تأکیدش روی مسئله حجاب بود و می‌گفت دوست ندارم کسی که به عنوان شریک زندگی قرار می‌دهم، شلوار جین و کفش سفید پایش کند و روی اینطور مسائل خیلی حساس بود. وقتی دیدیم در خیلی از مسائل طرز فکر مشترکی داریم، مانعی برای این وصلت ندیدیم و کمی بعد همسر و همراه هم شدیم.
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 بهش می گفتن امّ الشهدا آخه سه تا از بچه هاش و یه برادر و یه دامادش رو برای اسلام داده بود هیچ وقت عصبانے ندیدیمش جز یه بار اونم یه روز عصر بود که همگی توی حیاط نشسته بودیم مامان از خستگی خوابش برد ما هم بے سر و صدا آماده شدیم که برای نماز مغرب بریم مسجد وقتے داشتیم از دَر می رفتیم بیرون ، پا شد و خیلی بلند « استغرالله » و « لا اله الا الله» گفت و با عصبانیت پرسید: پس چرا بیدارم نکردین؟ گفتیم:آخه خسته بودی ما هم دلمون نیومد بیدارت کنیم ! همونطور که داشت وضو می گرفت گفت : من همه زندگیم به نماز اول وقته نمی خوام باشم تا حالا به هیچ دلیلی نماز اول وقت رو ترک نکردم 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
••✾🌻🍂🌻✾•• پناه میبرم به در وقت نزول همان لحظه های اول حُکم می آید که یادت کنم ! حتی اگر از تو نشانی نباشد .. میخوانمت ؛
ما بی "حـسـین" شوقِ شهادت نداشتیم ... بسیجی دلسوخته رزمنده گردان عمار لشکر۲۷ حضرت‌رسولﷺ شهادت: عملیات‌بیت‌المقدس‌۲ ماووت ‌عراق ، بهمن ۱۳٦٦
خوب نگاه ڪنیدبہ چهره هاشان آن ها ڪہ تنها بہ زبان نگفتند ... عاشورا رادرڪ ڪردند وڪوشیدند و مصداق"الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام" ✋ ─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
می آیی در "وا" می شود... می روی در "بسته" می شود... می بینی حتی "در" هم "وابسته" می شود ...!
شهیدامیداکبری یکی از شروط ازدواجش همراهی کردن با هیئت و شرکت منظم در برنامه روضه بود. بهش میگن:امیدجان میشه کمتر بری هیئت؟ اشاره میکنه به پسرش و میگه :اگه علی رو یه نفر ازتون بگیره چه حالی میشین؟ میگن :خب معلومه طاقت نمیاریم. میگه:امام حسین وهیئت رو ازمن نگیرید چون طاقت نمیارم.
از کودڪی ... به گردن ما شال ماتم است نابرده رنج، گنج به ما داده‌ای حسین
سه روایت ویژه از رهبر انقلاب درباره محمد خیابانی و قیام مردم تبریز علیه استبداد و استعمار بمناسبت سالگرد شهادت 1«آقاى شيخ محمد خيابانى شوهر عمه‌ى ماست... پدرم شاهد قضاياى مشروطه بوده؛ ايشان در مشروطه بوده؛ با باقرخان هم‌محله‌اند. باقرخان مال محله‌ى خيابان است - كه محمد خيابانى هم مال همان محله‌اند - پدر ما هم مال همان محله‌اند... خيابان يك محله‌اى است در تبريز؛ محله‌اى است كه الان هم به يك شكل محله و اينها نيست؛ تنها خيابانى بوده كه آن زمانها در تبريز وجود داشته و در قسمتى از اين خيابان كوچه‌اى است به نام قرباغلار كوچه سى؛ الان هم هست كوچه‌ى قرباغى‌ها، كه منزل شيخ محمد خيابانى و همچنين منزل پدربزرگ ما، مرحوم حاج سيد حسين خامنه‌اى - كه پيش‌نماز مسجد جامع بود.» ۱۳۶۴ 2 «مرحوم «شیخ محمّد خیابانی» قبل از این‌که وارد مبارزات مشروطیت شود، گاهی نایبِ پدرزن خود می‌شد. پدر زن او مرحوم حاج سیّد حسین [خامنه‌ای] بود که جدّ ماست و [شیخ محمد خیابانی] در همین شبستان مسجد جامع [تبریز]، به جای ابوالزّوجه‌ی خود نماز می‌خواند و از همین جا، شهرت خودش را بتدریج به دست آورد...۱۳۷۲    3 «در قضیه‌ی مرحوم شیخ محمد خیابانی - که تبریز یک تنه ایستاد - مسأله، مسأله‌ی قرارداد وثوق‌الدوله بود. در تهران، عمال حکومت ضعیف با یک قرارداد، امور مالی و امور نظامی کشور را دودستی تقدیم کردند به انگلیسیها. تبریزیها ایستادند. مرحوم خیابانی و دیگران در مقابل این قضیه بود که ایستادند و آن حوادث عجیب تبریز پیشآمد کرد. تبریز همیشه این‌طور بود. سال ۱۳۸۵
.. تــو مثل خنده ی گل، مثل خواب پروانه تــو مثل آنچه که ناگفتنی ست ،زیبایی چگونه سیر شود چشمم از تماشایت؟ که جاودانه ترین لحظه ی تماشایی!! . . .مزارت.شده‌پناه‌من‌😭
، فضل خداست🌷... به هر کس که بخواهد می دهد. ، گل خوشبو و معطری است که جز دست برگزیدگان خداوند در میان انسان‌ها، به آن نمی رسد. یاد شهدا با 🌺