۱ دی ۱۳۹۸
روزهایمان
برای دیدنتان
ڪوتــاه بود ؛
خدا ڪند شب یلدا
بہ شمــا برسیم ...
#مردان_بی_ادعا
#یلدا_با_شهدا
۱ دی ۱۳۹۸
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱ دی ۱۳۹۸
وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقالَها ...(الزلزلة/۲)
گاهی، روی دلِ زمین هم
چیـزی سنگیـنی می کنـد!
+ چیزی شبیه دلتنگی ...
#شهید_خلبان_بهمن_مصائبی
#نیروی_صابرین
#یادکنید_شهداراباذکرصلوات
۱ دی ۱۳۹۸
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهيد_والامقام
#علی_قاسمی
فرزند : ابراهیم
#طلوع :
🗓 1345/08/01 🗓
محل تولد : نجف آباد
وضعیت تاهل : مجرد
شغل : پاسدار
#غروب :
🗓 1365/10/01 🗓
مسئولیت : پاسدار
محل #شهادت : جزیره ام الرصاص
عملیات : کربلای 4
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_کهریزسنگ
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🌹🌼🌺🌼🌹🌹
🌹🌹🌼🌺🌼🌹🌹
۱ دی ۱۳۹۸
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهيد_والامقام
#نبی_اله_منصوری
فرزند : فرج اله
#طلوع :
🗓 1343/03/18 🗓
محل تولد : شهرکرد
وضعیت تاهل : مجرد
شغل : کارگر
#غروب :
🗓 1362/10/01 🗓
مسئولیت : سرباز
محل #شهادت : بانه ـ دشت شیلر
عملیات : خط پدافندی
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_یزدانشهر
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🌹🌼🌺🌼🌹🌹
🌹🌹🌼🌺🌼🌹🌹
۱ دی ۱۳۹۸
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهيد_والامقام
#حسینعلی_کریمی
فرزند : احمدعلی
#طلوع :
🗓 1344/03/20 🗓
محل تولد : اصفهان
وضعیت تاهل : متأهل
شغل : آزاد
#غروب :
🗓 1374/10/01 🗓
محل #شهادت : اصفهان
عملیات : عوامل جانبازی
مزار #شهید :
#گلستان_شهدای_اصفهان
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🌹🌼🌺🌼🌹🌹
🌹🌹🌼🌺🌼🌹🌹
۱ دی ۱۳۹۸
✍حواستاݧ هست...!!!
ایݧ استخوان هاے آݧ شہیدے ست ڪہ نداے امام زماݧ خود را لبیڪ گفتہ...
#مبادا_جا_بمانیم...!!!
🕊🕊
۱ دی ۱۳۹۸
💠دومین روز حضور من در جبهه بود. تا ظهر در مقر بچه ها در هتل کاروانسرا بودم. پسرکی حدود پانزده سال همیشه همراه شاهرخ بود. مثل فرزندی که همواره با پدر است. تعجب من از رفتار آنها وقتی بیشتر شد که گفتند: این پسر، رضا فرزند شاهرخ است!! اما من که برادرش بودم خبر نداشتم.
💠عصر بود که دیدم شاهرخ در گوشه ای تنها نشسته. رفتم و در کنارش نشستم. بی مقدمه و با تعجب گفتم: این آقا رضا پسر شماست!؟ خندید و گفت: نه، مادرش اون رو به من سپرده. گفته مثل پسر خودت مواظب رضا باش.
گفتم: مادرش دیگه کیه؟!
💠گفت: مهین، همون خانمی که تو کاباره بود. آخرین باری که براش خرجی بردم گفت: رضا خیلی دوست داره بره جبهه. من هم آوردمش اینجا! ماجرای مهین را می دانستم. برای همین دیگر حرفی نزدم. چند نفری از رفقا آمدند و کنار ما نشستند. صحبت از گذشته و قبل از انقلاب شد.
💠شاهرخ خیلی تو فکر رفته بود. بعد هم باآرامی گفت: مهربونی اوستا کریم رو می بینید! من یه زمانی آخرای شب با رفقا می رفتم میدون شوش. جلوی کامیونها رو می گرفتیم. اونها رو تهدید میکردیم. ازشون باج سبیل و حق حساب میگرفتیم. بعد می رفتیم با اون پولها زهرماری میخریدیم و میخوردیم.
💠زندگی ما توی لجن بود. اما خدا دست ما رو گرفت. امام خمینی رو فرستاد تا ما رو آدم کنه. البته بعداً هر چی پول در آوردم به جای اون پولها صدقه دادم. بعد حرف از کمیته و روزهای اول انقلاب شد.
💠شاهرخ گفت: گذشته من اینقدر خراب بود که روزهای اول توی کمیته برای من مامور گذاشته بودند! فکر می کردند که من نفوذی ساواکی ها هستم! همه ساکت بودند و به حرفهای شاهرخ گوش می کردند. بعد با هم حرکت کردیم و رفتیم برای نمازجماعت. شاهرخ به یکی از بچه ها گفت: برو نگهبان سنگر خواهرها رو عوض کن.
💠با تعجب پرسیدم: مگه شما رزمنده زن هم دارید؟! گفت: آره چند تا خانم از اهالی خرمشهر هستند که با ما به آبادان آمدند. برای اینکه مشکلی پیش نیاد برای سنگر آنها نگهبان گذاشتیم.
#شهید_شاهرخ_ضرغام🌷
#سالروز_ولادت
۱ دی ۱۳۹۸
#لالههای_آسمونی
🌹وقتی از گذشته زندگی خودش حرف می زد داستان حُر را بازگو می کرد خودش را حُر نهضت امام می دانست. می گفت: حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولین ها باشم.
🌹شاهرخ را به راستی می توان مصداقی کامل برای این آیه قرآن(کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد، اینها کسانی هستند که خدا بدیهایشان را به خوبی تبدیل می کند) معرفی کرد. چرا که او مدتی را در جهالت سپری کرد. اما خدا خواست که او برگردد.
#شهید_شاهرخ_ضرغام🌷
#سالروز_ولادت
۱ دی ۱۳۹۸
وقتی چشمانم را روی هم می گذارم
خواب مرا نمی برد ،
تو را می آورد از میان فرسنگ ها فاصله ...
📎نازدانه
#شهید_عباسعلی_علیزاده🌷
#سالروز_شهادت
#شبتـــــون_آرام_بایاد_شھـــــدا🌹
۱ دی ۱۳۹۸