📷سردار آسمانی
🔹پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت شهادت سردار پرافتخار اسلام شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی، مجموعه لوح «سردار آسمانی» را منتشر میکند.
🔰لوح | سردار آسمانی...
☝️سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد.
🔸دستخط رهبر انقلاب در پیام شهادت سردار سلیمانی
#سلیمانی_آسمانی
http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=44601
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨نماهنگ | #سردار_آسمانی
📹لحظاتی از گفتگوی رهبر انقلاب با خانواده شهید حاج قاسم سلیمانی
➕دستخط رهبر انقلاب در پیام شهادت سردار سلیمانی
@Khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥زینب سلیمانی: همانند پدرم در کنار رهبرمان خواهیم ماند.
🔸فرزند شهید سردار حاج #قاسم_سلیمانی: ترامپ قمار باز، تدبیر شیطانی تو در تفرقه و جدایی بین ایران و عراق موجب پیوند تاریخی دو ملت شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥زینب سلیمانی: امریکا بداند عاشورا منشا قدرت مجاهدین و آزادی خواهان و موجب وحشت دشمنان اسلام و انسانیت است.
🔸دختر سردار حاج #قاسم_سلیمانی: امروز اندیشه و جهاد پدرم جبهه مقاومت را به مکتبی نهادینه شده و پیروز تبدیل کرده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گریه رهبر معظم انقلاب و نمازگزاران بر پیکر سردار شهید حاج #قاسم_سلیمانی و همرزمان شهیدش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام دوستان خود را ب کانال حافظان امنیت در ایتا و پیج اینستاگرام ک ب مطالب شهدا و روز میپردازد دعوت کنید.
ایتا
@kakamartyr3
https://eitaa.com/kakamartyr3
پیج اینستاگرام
👇👇👇
darabpour.martyr
سلام کسانیکه انتقال یا پیشنهاد دارندنسبت به این کانال به ای دی ذیل ارسال کنند
@MARTYR1
همچنین کسانیکه دوست دارند مطالب شهدایی خود در این کانال و پیج اینستاگرام درج شود به همین ای دی ارسال کنند. با تشکر
🔴۳ بار میلیون ها نفر همراه با حضرت آقا اشک ریختند و گفتند
اللهم إنا لا نعلم منه إلا خيراً
شهیدمحمدحسین یوسف اللهی کیست که سردار شهید #قاسم_سلیمانی وصیت کرد کنار او دفن شود؟ چندخاطره ازعارف بزرگوار شهید #محمدحسین_یوسف_الهی شهید یوسف الهی به من گفت: در کنار اروند بمان و جذر و مدّ آب را که روی میله ثبت میشود بنویس بعد خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه شب خوابم برد( فقط ۲۵ دقیقه) من برای این فاصلة زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم وقتی شهید یوسف الهی آمد، بی مقدّمه به من خیره شد وگفت: شهادتت به تاخیر افتاد با تعجّب به او نگاه میکردم که گفت: چرا آن ۲۵ دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود در آن شب و در آنجا هیچ کس جز خدا همراه من نبود.... با مجروح شدن پسرم محمّد حسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم نمیدانستم درکدام اتاق هست. درحال عبور ازسالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا وارد اتاق شدم، دیدم به خاطر مجروح شدن هردو چشمش بسته است. بعداز کمی صحبت گفتم:مادر! چطور با چشمان بسته مرا دیدی؟! امّا هرچه اصرار کردم، بحث را عوض کرد... . 📚منبع: کتاب نخل های سوخته
📎نامه دختر سردارشهید طهرانیمقدم به دخترشهید سپهبد قاسم سلیمانی:
🔹دوست داشتم الان من هم در کنار تو و خانواده عزیزت بودم، ولی برای ادامه راه پدرانمان مدتی از تهران دور هستم. اما نمیدانی در دلم چه آشوبی است و شبانهروز را چگونه به سر میبرم و شاید هیچکس مانند دختران شهدا نتوانند همدیگر را تسلا دهند، آن هم برای ما که فقط یک پدر را از دست ندادهایم، بلکه در یک لحظه شاید ظاهراً همه چیزمان را از دست دادیم.
🔸اما این را بدان که از الان، دیگر او همیشه کنار توست. من اگر با پدرم کاری داشتم، در زمان حیات ظاهریاش باید ساعتها و یا روزها منتظر میماندم و چندین واسطه را میگذراندم تا میتوانستم مدتی با او صحبت کنم، ولی الان کافی است وضو بگیرم و روبهروی عکسش بنشینم و باز همان چشمها و لبخند همیشگیاش منتظر هستند. مطمئنم که روزی باز آنها را میبینیم و از خداوند میخواهم در آن دنیا هم مانند این دنیا لیاقت حضور در کنار آنان با ما روزی نماید.
🔹زینب عزیزم! یادم هست #بابا همیشه از پدرت به #بزرگی یاد میکرد و میگفت : اگر روزی #نگذارند کارم را در موشکی ادامه دهم، حتماً #خدمت حاج قاسم میروم و #سرباز ژنرال قاسم میشوم .
🔸و امروز که قدرت موشکی و منطقهای ایران الحمدلله به برکت خونهای پاک شهدای عزیزمان و اقتدار رهبر فرزانهمان مثل خورشید عیان شده، این طلیعهای برای انتقامی سخت و فتح جهانی اسلام خواهد بود. پس، از این پس به صبر زینبیات ادامه ده تا انشاءالله با حضور حضرت منجی (عج) پدرمانمان را بار دیگر در نبرد نهایی حق علیه باطل ملاقات کنیم.
‼️شهیدی که سپهبد «سلیمانی» #شوق_آرمیدن در جوار او را داشت، که بود؟؟؟
💠شهید «محمّد حسین یوسف الهی» عارفی است که در واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله، مراتب کمال الی الله را طی کرد و کمتر رزمندهای است که روزگاری چند با محمد حسین زیسته باشد، اما خاطرهای از #سلوک_معنوی و کرامات و #ارتباط او باعالم معنا نداشته باشد.
💠شهید محمدحسین یوسف الهی سال ۱۳۴۰ در شهر «کرمان» متولد شد، پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت میکرد. محیط خانواده کاملا فرهنگی بود و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا میشدند.
💠علاقه زیاد و ارتباط عمیق محمدحسین با نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران دارد. در روزهای انقلاب محمدحسین دبیرستانی بود و حضوری فعالی داشت و یکی از عاملان حرکتهای دانش آموزان در شهر کرمان بود.
💠باآغاز جنگ عراق علیه ایران در لشکر ۴۱ ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعدها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. در طول جنگ پنج مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر هشت به دلیل مصدومیت حاصل از بمبهای شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت رسید.
#شهید_محمدحسین_یوسفالهی🌷
#خاطرات_شهدا
🔹دو تا از بچّههای واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنها با لباس غوّاصی در آبها جلو رفتند. هر چه معطّل شدیم بازنگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.
🔸محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر ثارالله بود، موضوع را با برادر حاج قاسم سلیمانی ـ فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.
🔹حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود. امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.
🔸صبح روز بعد حسین را دیدم. خوش حال بود. گفتم: چه شد؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا؟! مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم «اکبر موسایی پور» هم «حسین صادقی» را.
🔹با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟ گفت: «در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. میدانی چرا؟
🔸اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی اکبر نامزد داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود. اکبر در خواب گفت که ناراحت نباشید؛ عراقیها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.» پرسیدم: چه طور؟!
🔹گفت: شهید شده اند. جنازههای شان را امشب آب میآورد لب ساحل. من به حرف حسین مطمئن بودم. شب نزدیک ساحل ماندم.
🔸آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!
#شهید_محمدحسین_یوسفالهی🌷