eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.7هزار عکس
11.3هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
بچہ محــل بودیم . حالا هم توی شده بودیم همرزم. صبح عملیـــات دیدمش؛ شده بود غــرق خــــــــون، دوتا دستاش قطــــع شده بود... همہ بدنش پر بود از تیــــر و ترکش. وصیـــت نامہ اش توی جیبش بود. همون اول وصیت نامہ نوشـــــتہ بود؛ "خدایا دوسـت دارم همون طور کہ اسمم رو گذاشتند ، مثل حضرت 'ع' شم"... دوتا قطــــــع شده بود... 🌷
خدا ماه را بغل کرد و باران! کسی یادش هست اولین بـاران را؟؟ سالهاست هر شـــب کسی از بلندای ماه می افتد بر زمینی که نیست! آخرین تصویر از صورت نورانی شهید مدافع حرم در معراج شهدا 🌹
‼️کلیدتمام مصائب و مشکلات در ذکر خدا و هدیۀ صلوات به محمد و آل محمد است . ذکرظاهری ارزشـی ندارد . ذکر باید عمـلی باشد .خدا را به خاطر نعمـت هایی که‌به ما داده عملا" شکر کنید. ✒️ ‼️یادت می آید در عملیات مسلم بن عقیل در منطقۀ سومار در نیمه ای شب مجروح شدی . ترکش به پشت گردنت خورده بود . لب و صورتت مجروح شده بود . خون زیادی ازت می رفت . خیلی طول کشید تا آمبولانس آمد . نفس کشیدن هر لحظه برایت مشکل و مشکل تر می شد . ‼️وقتی تو را روی برانکارد گذاشتند صبح شده بود . با ایما و اشاره به آن هایی که سرِ برانکارد را گرفته بودند ، فهماندی که بایستند . خون می جوشید و از گلویت بیرون می زد . همه نگرانت بودند . چون ممکن بود هر لحظه از شدت خون ریزی و مشکلات تنفسی بلایی سرت بیاید . ‼️نشستی تیمم کردی و با همان حال نمازت را خواندی . این موضوع تا مدت ها دهان به دهان می چرخید و سینه به سینه نقل می شد . 🌷
💠حسن فرزند نخست من بود که بسیار مورد علاقه من و پدرش بود به‌گونه‌ای که او را داداش صدا می‌زدیم و حجب و حیایش به قدری بود که از حتی از نگاه چشم در چشم با پدرش خجالت می‌کشید. 💠وقتی برای عملیات به منطقه می‌رفت کار من این بود که در زیرزمین منزل سجاده‌ای پهن و به دعا و مناجات بپردازم، در آن برهه هزاران صلوات نذر می‌کردم و مهمترین دعا و نگرانیم این بود که حسن اسیر دشمن نشود ، حتی 3 بار مجروح شد و بار سوم به من گفت : مادر می‌دانم شما به شهادت من رضایت ندارید به همین خاطر شهید نمی‌شوم. 💠از من خواهش می‌کرد که به شهادتش راضی شوم، در آخرین عملیاتی که حضور یافت با تضرع از خداوند خواستم او را در پناه خود نگه دارد تا اسیر نشود و در آن زمان او را به خدا سپردم تا خداوند هرچه برایش مقدر ساخته انجام دهد و در نهایت حسن به آرزویش رسید. 💠حسن به من توصیه می‌کرد که صبر پیشه کنم و زمانی که به شهادت رسید بی‌قراری نکنم و همیشه برای آماده کردن من تلاش می‌کرد به همین خاطر وقتی به شهادت رسید به خاطر اینکه من را آماده کرده بود سعی می‌کردم خودم را کنترل کنم. ✍به روایت مادربزرگوارشهید 📎جانشین طرح‌و‌عملیات لشگر ۳۲انصارالحسین 🌷 ولادت : ۱۳۴۱/۷/۱۲ همدان شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۲ فاو ، عملیات والفجر۸
🔴 روح الله نجابت عزیز، از جوانان انقلابی ، به عنوان نماینده این حوزه انتخابیه وارد مجلس شد و عنوان جوان ترین نماینده نماینده مجلس را با ۳۰ سال سن(متولد ۱۳۶۸/۳/۸) به خود اختصاص داد.🆘
📷توصیه‌های تغذیه‌ای وزارت بهداشت برای پیشگیری از بیماری‌های تنفسی و
شهیدی که شبهای سه شنبه با پای پیاده به جمکران میرفت... در سال 1342در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود... رضا ابوحاجی خیلی باایمان بود هیچگاه نماز جماعتش ترک نمی­‌شد و همیشه در مسجد شرکت می­‌کرد و شبهای سه­ شنبه با پای پیاده به جمکران می­‌رفت... یک بار گفتم: مادر! حاجتت چیست که سه­ شنبه ­ها جمکران می­روی؟ گفت: من حاجتی ندارم ولی وقتی 40 نمازش به اتمام رسید خبر شهادتش را برایمان آوردند.
شما اگر می‌خواهید به من خدمتی کنید، گه‌گاهی به یادم بیاورید که: " من همان فرزند عبدالصمد، اهل قزوینم که قبلاً دوره گردی می‌کردم و در آغاز نوجوانی قابلمه و بادیه فروش بودم... این تذکر و یادآوری برای من از خیلی چیزها ارزنده‌تر است...." خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص ۱۲۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شیرزنی که عصر امروز همسر مهربانش شهید مدافع حرم بر روی دستان مردم اصفهان تشییع می‌شود؛ حتی دیروز در اوج غم‌هایش در پای صندوق آراء هم از ادامه‌ی راه سردار، می‌گوید: "آیا کسی می تواند شهید حاج قاسم را دوست داشته باشد و عقیده او را نه ...!" مرحبا به این همسران شهدا
‍ شهيدی که مدافع حرم بودن را به داشتنِ پست در فرمانداری ترجيح داد... شب گذشته در اواخر شب فرصتی پيش آمد که دقايقی خصوصی پای درد دلهای پدر شه‍يد بنشينم و اسرار شهيد را از زبان معلمی عزيز و صبور بشنوم، ايشان گفتند حميد در سن ۲۵ سالگی موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته عمران شدند، و روزی تصمیم گرفتند در فرمانداری استخدام بشوند، مدتی طول کشيد که مدارک مورد نياز را فراهم کردند و رزومه کاری ارائه دادند و بخاطر اينکه دانشجوی ممتاز و محقق و پژوهشگر بودند شرايط استخدام ايشان فراهم شده بود، ايشان بخاطر دوستی با پسر آقای دکتر شريعتی در اين زمينه مشورت مي‌کنند، آقای دکتر با اشاره به شرایط موجود استانداری و وجود باند و باند بازی و برخی موارد ديگر و با شناخت از روحيات شهيد به او مي‌گويند اگر میخواهی نون حلال سر سفره خانواده‌ات ببری برو در سپاه استخدام بشو، که اين اتفاق هم می‌افته، و پس از اين کار ايشون بصورت داوطلب عضو سپاه قدس و مدافع حرم ميشوند، پدرش فرمودند ايشان تا لحظه شهادت بيش از دو سال در سوريه فعالیت داشت و از ما خواسته بود اين موضوع را از فاميل مخفی کنيم که مبادا نگران شوند، تقريباً هر شش ماه دو هفته به مرخصی می آمد، برج ۵ امسال يک واحد سازمانی در شهر حلب در اختيار ايشان قرار مي‌دهند و همسر ايشان هم به سوريه منتقل می‌شود. اخيراً هر چه خانواده از آنها می‌خواهند يه مدتی به ايران بيايند شهيد عزيز به پدر می‌گويد شرائط سختی پيش آمده و حجم کارش خيلی زياده و مقدمات سفر پدر و مادر خودش و خانمش را جهت سفر به سوريه فراهم ميکنه، در تاريخ ۱۰/۱۰ امسال آنها به سوريه سفر ميکنند که مدتی کنار فرزندانشان باشند، پدرش با حسرت ميگفت چه ديداری حميد صبح زود از منزل خارج می‌شد و شبها با جسمی بی‌جان و خاک آلود و لباسهائی غرق در گل‌ و لای به خانه بر می‌گشت، چون فقط سه‌شنبه ها پرواز به ايران وجود داشت بعد يک هفته تصميم به باز گشت گرفتيم اما حميد مانع شد و گفت خواهش می‌کنم يک هفته دیگر اينجا بمانيد، ما هم قبول کرديم. هرگز در اين سالها به من از مسئوليتش نگفت فقط می‌گفت من روزها ميرم قرارگاه، در سوريه از يکی از رزمندگان تيپ فاطميون خواهش کردم بگه پسر من اينجا چکار ميکنه، او گفت پسر شما فرمانده اطلاعات_عملیات يکی از مناطق و مسئول آموزش رزمنده های سوری در زمينه های مختلف از جمله کار با دوربينهای جی آی اس و غيره هست، تازه اينجا بود که فهميدم بايد چشم انتظار شهادتش باشم. وقتی از حميد پرسيدم که چند سال تو اينجا هستی بهتر نيست برگردی ايران و اونجا خدمت کنی، به من گفت پدرجان من سالها درس خواندم، در سپاه آموزش‌های مختلفی ديدم، به زبان عربی مسلط شده‌ام که حالا ازش اينجا استفاده کنم، من اگر به ايران بيايم خيلی از توانائی‌های من اونجا کارائی نداره مضاف بر اينکه توی ايران خيلی‌ها هستند که جای من رو پر کنند ولی اينجا هر کسی نمياد و نميتونه کار کنه، من نميتونم بيام ايران و صبح برم سر کار و ساعت ۲ بيام خونه، من نميتونم فرياد و ضجه و کشتار اين مردم مظلوم را ببينم و بشنوم و بيام ايران راحت بخوابم. پدرش گفت وقتی اين صحبت‌ها  را شنيدم فهميدم تصميمش را گرفته و با وجود نگرانی شديدی که وجودم را فرا گرفت او را به خدا سپردم، ايشان در آخر از خداوند طلب کردند که لياقت خانواده شهيد بودن را به ایشان عطا کند و اين شهيد عزيز را از ایشان بپذيرد....
🔸 اطلاعيه سازمان سنجش اموزش کشور درخصوص تغيير تاريخ برگزاري ازمون ورودي دکتري ph.D (نيمه متمرکز) سال 1399 🔹 بدین وسیله به اطلاع مي‌رساند زمان برگزاري آزمون دکتري سال 1399 از روز جمعه مورخ 98/12/9 به روز پنجشنبه مورخ 99/01/28 تغيير مي يابد. 🔹اطلاعیه این سازمان درخصوص اعلام سایر اطلاعات مربوط به برگزاری آزمون در روز دوشنبه مورخ 99/01/18 از طریق پایگاه اطلاع رسانی این سازمان منتشر خواهد شد. 🔹 کارت شرکت داوطلبان از روز دوشنبه مورخ 99/01/25 از طریق پایگاه اطلاع رسانی این سازمان به نشاني www.sanjesh.org منتشر خواهدشد.
طبعِ سردِ "کرونا" و توصیه‌های طب ایرانی برای تقویت ریه‌ها 🔻وزارت بهداشت: طبع بیماری کروناویروس جدید سرد است و بیشتر در نقاط سرد و خشک کره زمین مشاهده شده است. 🔻پاکسازی فضای دهان که محل عبور هوا به ریه‌ها است بسیار مهم است. 🔻قرقره سرکه و گلاب و قرقره سرکه و نمک به پاکسازی فضای دهان کمک می‌کند. 🔻گیاهانی مانند نعنا، عرق بارهنگ،‌ عرق بید و... که خواص ضد التهابی دارند موجب تقویت ریه‌ها می‌شوند. 🔻مصرف ادویه‌جات گرم مزاج که حجم بالایی از آنتی اکسیدان دارند مانند زردچوبه، دارچین، زعفران، زنجبیل و فلفل سیاه نیز موجب تقویت سیستم ایمنی بدن می‌شود. 🔻مصرف فلفل قرمز، خیار،‌ گوجه، بادنجان، خربزه،‌ طالبی و... که پتانسیل آلرژی زایی دارند، توصیه نمی‌شود./ایسنا
خاطره ای از مادر شهید: یک روز به منزل آمد و گفت: مامان! اگر امکان داره شلوار من که پاره شده رو درست کن... گفتم: شما فرمانده و مسول هستید نمی تونی برای خودت لباس نو تهیه کنی؟! گفت: چطور از بیت المال برای خودم لباس تهیه کنم و مدیون شوم؟! خیلی گریه کردم و با پدرش رفتیم شهرهای همجوار که یک شلوار بگیریم؛ پیدا نکردیم... ناچار خیاط محل از جیب شلوار برایش اون رو درست کرد .... گفت: این لباس بیت المال است. پ.ن: سلام بر مردی که با لباس های خاکی و پاره شده اش، دل از کف عشاق می بُرد و با بر قلبهای مان حکومت می کرد...