eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.9هزار عکس
11.5هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
دقیقاً یادم هست همان جا صورتش را گذاشت روی خاک های نرم و رملی کوشک. منتظر بودم نتیجه بحث را بدانم. لحظه ها همین طور پشت سر هم می گذشت. دلم حسابی شور افتاده بود. او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت، پرسیدم: پس چه کار کنیم آقای برونسی؟ حتی تکانی به خودش نداد. عصبی گفتم: حاج آقا همه منتظر هستن، بگو می خوای چه کار کنی؟! بالاخره عبدالحسین به حرف آمدگفت: هر چی که می گم دقیقاً همون کار رو بکن؛ خودت می ری سر ستون، یعنی نفر اول به سمت راستش اشاره کرد و ادامه داد: سر ستون که رسیدی، اون جا درست بر می گردی سمت راستت، بیست و پنج قدم می شماری مکث کرد. با تأکید گفت: دقیق بشماری ها.... 🕊🕊
پسرم ! تو پیر نشدی ولی منو پیر کردی .... 🕊🕊
«انتظار يعنے؛ حرڪت ، انتظار يعنے؛ ايثار، يعني خون؛ انتظار يعنے؛ ادامہ دادن راه شهيدان، انتظار براے اين است ڪہ انسان در سكون آب گنديده نباشد، انتظار خيمہ‌ے خروشان است و درياے مواج»  🌷 ●ولادت: ۱۳۳۲/۱۰/۱۶ ●شهادت: ۱۳۶۶/۲/۲ ●محل شهادت:ارتفاعات ماووت عملیات کربلای ۱۰ 🕊🕊
🌷هر ۲۰ سال شهادت یک سپهبد در جمهوری اسلامی ●شهید سپهبد قرنی که در سوم اردیبهشت سال ۵۸ به دست گروهک به شهادت رسید و اولین شهید ترور در انقلاب اسلامی محسوب می گردد. شخصیتی بود که نه تنها در تثبیت موقعیت ارتش در نظام جمهوری اسلامی نقش کلیدی داشت ●بلکه با شهامت و ایستادگی در مقابل طرح‌هایی که در جهت فروپاشی ارتش مطرح می‌شد که در پشت این قضیه دست آمریکا بود به ارتش هویت داد و به همین خاطر خاری در چشم دشمنان شد و او را به شهادت رساندند و بعد از ایشان در سال ۷۸ شهید سپهبد صیاد شیرازی و بیست سال بعد در سال ۹۸ سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسیده‌اند. 📎روحشان شاد یادشان گرامی‌باد🌷 🌷 🕊🕊
دلگیر نباش؛ دل که گیر باشد، رها نمی‌شود؛ خدا بندگانش را به آنچه بدان دل بسته اند می‌آزماید. 🌷 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. می‏بینمت، پلاک بر گردن و چفیه بر شانه، جاده‏های صلابت را پشت سر می‏گذاری و خاک را لبخند می‏کاری... 🌹 🕊
یکی از آرزو های آقا مهدی این بود که به دیدار امام بره... تو منطقه طرخی به عنوان دیدار با امام برگزار شد ؛ هر گردان سهمیه داشت از گردان ماهم اقا مهدی انتخاب شد...  بعد از شنیدن این خبر از خوشحالی شروع کرد به گریه رفت داخل چادرش بعدش امد گفت میخواهم به جای خودم ابو سراج رو بفرستم خیلی تعجب کردم ابوسراج یکی از مجاهدین عراقی بود که به ما کمک میکرد وکلی هم زخمت میکشید... گفت : آخه ما به هر حال مرخصی میریم خانواده مون رو میبینیم ولی این بنده خدا کسیو نداره اگه اون بره هم روحیه میگیره هم حال و هواش عوض میشه...  وقتی به ابو سراج گفتیم کلی خوشحال شد وگفت : این یکی از آرزوھای من بود ؛کلی از اقا مهدی تشکر کرد.. 📎قائم‌مقام گردان‌زرهی لشگر ۵ نصر 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۶/۱/۳ نیشابور ، خراسان‌رضوی ●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۳ بانه ، عملیات کربلای۱۰ 🕊🕊
از وقتی ازدواج کرده بود، قناری و سُهره‌هایش را هی کم و کمتر می‌کرد. محدثه می‌گفت: «دلم می‌گیرد طفلی‌ها را توی قفس می‌بینم.» از آن‌همه پرندهِ قفسی که روزی جانش به جان‌شان بسته بود، یک سُهره مانده بود برایش که آن‌را هم همان روز بعدازظهر، قبل رفتنش برد با محدثه‌سادات رهایش کرد. شب، وقتی می‌خواست برود، با همه که آمده بودند برای بدرقه‌اش، تک به تک خداحافظی و دیده‌بوسی کرد و آخر از همه، خم شد و کف دست‌هایم را گذاشت روی صورتش و بوسیدشان. دست‌هایم را حلقه کردم دور گردنش و یک دل سیر بویش کردم. درِ گوشم گفت: «ننه! دعا کن شهید برگردم...» و زل زد توی چشم‌هایم و گفت: «اگر شهید شدم، رخت سیاه نپوش و نگذار کسی رخت سیاه بپوشد. توی مجلسم جای خرما و حلوا، شیرینی و شکلات خیرات کنید...» و تنگ در آغوشم کشید و لحظه‌ای بعد، از حلقه دست‌هایم بیرون خزید و رفت که رفت... ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۷/۲/۲ تبریز ، آذربایجان‌شرقی ●شهادت : ۱۳۹۴/۲/۴ دلامه ، سوریه 🕊🕊
مشک‌ رنج‌هایِ انقلاب‌ را به دندان‌ کشیده‌ایم‌ دست‌ و پا‌ داده‌ایم‌ ؛ اما آن‌ را رها‌ نکرده‌‌ایم..! "شهید آوینی‌" بهمن‌ماه ۱۳٦٦ ارتفاعات دلبشک منطقه عملیات بیت‌المقدس۲ حاج‌ محمد رستمی 🕊🕊
●برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) می کنم." ● هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟ 📎فرماندهٔ گردان یازهرای لشگر ۱۴ امام حسین(ع) 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان ●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات کربلای۱۰ 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥 کانال ایتا() @kakamartyr3 https://eitaa.com/kakamartyr3 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
| شن‌ها مامور خدا بودند 🔸۵ اردیبهشت‌ماه، سالروز شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس است. 🔸امام خمینی (ره) پس از این واقعه فرمودند: «چه کسی هلیکوپترهای آقای کارتر را که می‏‌خواستند به ایران بیایند، ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند، شن‌ها مامور خدا بودند، باد مامور خداست».
15.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عکس العمل دخترانِ کشف حجاب به امر به معروف در بازار تهران 🙏دو دقیقه زمان بذارید و یک شیوه امر به معروف را آموزش ببینید و انجام بدید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺قوانین جدید دریافت گواهینامه رانندگی در سال ۱۴۰۳👆
💢بعد از مراسم حاج قاسم به سمت ماشین خود حرکت کرد. من مشکلاتی داشتم که باید آن‌ها را شخصاً با ایشان درمیان می‌گذاشتم. افراد همراه حاج قاسم خیلی زیاد بودند و من نمی‌توانستم به ایشان برسم همان جا بلند گفتم حاج آقا تو را به فاطمه زهرا (س) بایست من با شما کار دارم. یکدفعه میان این جمعیت که داشتند می‌رفتند، ایستاد... گفت: بله کی من را صدا کرد؟! گفتم: حاج آقا من بودم گفت چه شده من را صدا زدید؟ گفتم: اینجا نمی‌شود سخت است. گفت خب این‌ها که من را رها نمی‌کنند بروید در ماشین من بنشینید تا من بیایم... من و ریحانه دخترم رفتیم. تا کمی خلوت شد. به راننده‌اش گفت سریع گاز بدهید و بروید بعد من در همین فاصله که در ماشین بودم با ایشان صحبت کردم و مشکلاتم را گفتم و ایشان راه‌حل دادند و قرار شد پیگیری‌کنند. من آنقدر تحت تأثیر رفتار جوانمردانه سردار قرار گرفته بودم که ناخواسته اشک می‌ریختم. بعد حاج قاسم یک انگشتر به من و یکی به دخترم داد و گفت گریه نکن و فقط سر نماز دعا کن به آرزویم یعنی شهادت برسم... زیرعکس پدر ریحانه امضا کرد و نوشت خدایا! من را به یاران شهیدم برسان. بعد از ما خداحافظی کرد و رفت. 🎤راوی: همسر شهید اکبر ملکشاهی