📎قرار عاشقی
یکی از عادت هاش این بود که حتما پنج شنبه عصر ها رو باید می رفتیم بهشت زهرا (س)، بارون میومد برف میومد فرقی نمیکرد، تو محل یا یک جعبه شیرینی میخریدیم یا چند کیلو موز سر مزار شهید کامران همون جایی که الان مزار خود حسین آقاست، میگذاشتیم و پخش میکردیم، قطعه های دیگه هم میرفتیم ولی سر مزار شهید کامران یه ده دقیقه یک ربع اصلا حرف نمی زد و فقط قبر رو نگاه میکرد، انس خاصی داشت حتی اون موقع قطعه ۵۰ اصلا شلوغ نبود، نه ایستگاه صلواتی داشت نه اینقدر مدافع حرم.
بعد سر مزار شهید رسول خلیلی و شهید محمدخانی که یکم بالاتر بود می رفتیم، پنج شنبه آخر شب هم که بعد از هیئت، هر چند هیئت داشتیم یا نداشتیم حتما سیدالکریم علیه السلام می رفتیم، حسین جوری تنظیم میکرد که زودتر برگردیم، بخوابیم برای نماز صبح بیدار شیم، یا اصلا اومدن ما بخوره به نماز صبح، یادمه خیلی وقت بود که همیشه نیم ساعت قبل از اذان صبح می رسیدیم خونه، مثلا اون موقع میگفتن حسین بزار دم اذان برسیم میگفت: نه نیم ساعت قبل از اذان برسیم که قبل از نماز صبح عبادت کنیم.
🌷شهید حسین معزغلامی🕊
#به_نقل_ازدوست_شهید