┄┄┅┅✿❀✿┅┅┄
شب نشینی به سبک حاج احمد متوسلیان
متوسلیان حتی نمیگذاشت
که شب ها هم بیکار بمانیم ...!
معلوماتش بالا بود و باما زیاد بحث میکرد.
شبها بچه ها را در اتاق جمع میکرد
و برای اینکه بتواند بُعد عقیدتی- فکری
ما را هم تقویت کند، بحثهای مختلف را
وسط می کشید. مثلا یک بار گفت:
«من کمونیست هستم و شما مسلمان
باید برای من اسلام را ثابت کنید.»
آقا طوری بحث می شد که کار به دعوا
می کشید! خدا بیامرز شهید دستواره
آخر سر کم میآورد و می گفت:
«حرفِ من درست است اما تو چون
فرماندهای نمیخواهی قبول کنی.»
حاج احمد میگفت: «نه برادر ،
من با منطق دارم این حرف را میزنم».
یکشب هم گفت: «هرکسی هرچه دلش
میخواهد بگوید.»
یکی از بچه ها که جعفر نام داشت
و اهل کاشان بود، خیلی خجالتی بود.
نوبت به جعفر که رسید او گفت:
«برادر ما رویمان نمیشود چیزی بگوییم.»
حاجی گفت: «خب یک حمد بخوان»
جعفر گفت: «رویم نمیشود.» حاجی گفت:
«یک قل هوالله بخوان.» جعفر گفت:
«رویم نمی شود.» احمد گفت:
«خوب یه بسم الله الرحمن الرحیم بگو...».
حاجی آخر سر شاکی شد و گفت: «این قدر
که تو میگویی رویم نمیشود تا به حال
یک بقره را خوانده بودی»! ツ
راوی : سردار مجتبی عسگری
شامگاه ۱۲ تیر ۱۳۶۱
سنگر فرماندهی قوای ایرانی
پادگان زبدانی سوریه
#فرمانده_لشکر۲۷حضرترسولﷺ
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
۱۵ فروردین سالروز ولادت فرمانده قهرمان
لشکر۲۷محمدرسولالله را گرامی میداریم⚘
┄┄┅┅✿❀✿┅┅┄