eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
80.1هزار عکس
15.5هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰آخرین پیام امام، نماز بود‏ دكتر زهرا مصطفوی فرزند امام خمینی(ره): 🔹‌‏مهمترین عمل امام، نماز ایشان بود. ایشان تا آخرین لحظه حتی نافله های نماز را ترک‌‎ ‌‏نکردند. حتی وقتی که نمی توانستند لبشان را تکان بدهند، با حرکتهای انگشت نماز‌‎ ‌‏می خواندند. من این را کاملاً حس می کردم. برخی از پزشکان فکر می کردند ایشان‌‎ ‌‏چیزی می خواهند، ولی من گفتم که خیر، ایشان دارند نماز می خوانند. این اهمیت نماز‌‎ ‌‏بود و آخرین پیام امام، نماز بود.‌‎ جمهوری اسلامی؛ ۱۳۶۸/۳/۱۷
🔰 تا می توانید در جوانی به مردم خدمت کنید 🔹احمد بهاء الدینی : ‌‏گاهی که امام می رسیدیم عرض می کردیم اگر امکان دارد ما را نصیحتی‌‎ ‌‏بفرمایید. معمولاً امام این نصیحت را می کردند: «تا می توانید در جوانی هر خدمتی را به‌‎ ‌‏مردم بکنید، هر عبادتی بکنید. قدر جوانی را بدانید که وقتی به سن من برسید، دیگر‌‎ ‌‏هیچ کاری نمی توانید بکنید. مثل من که هیچ کاری نمی توانم بکنم» 📚برداشت هایی از سیره امام خمینی (ره) |پاسدار اسلام؛ ش ۹۱ ، ص ۴۰
🔰 ایام غم.. روایت سیدرحیم میریان عضو دفتر امام از روزهای پذیرش قطعنامه: 🔹‌‏ما دوبار امام را خیلی ناراحت دیده ایم؛ یکی در ایام پذیرش قطعنامه بود که حتی طبق معمول برنامهٔ روزانه شان قدم نمی زدند و مسأله بعدی که ایشان را خیلی ناراحت کرد ایامی بود که ناچار شدند آقای منتظری را از قائم مقامی خود برکنار کنند. 📚برداشت هایی از سیره ی امام خمینی ره ؛ جلد ۴ ، صفحه ۲۰۱
📢هر کجا بروم، حرفم را می زنم‏ 🔺وقتی امام به فرانسه وارد شدند، از کاخ الیزه آمدند و برای دیدار با امام وقت خواستند، امام گفتند: «بیایند». 🔹آمدند و به امام گفتند که شما حق ندارید کوچکترین کاری انجام دهید. امام گفتند: «ما فکر می کردیم اینجا مثل عراق نیست. من هر کجا بروم حرفم را می زنم. من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر می کنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشته اند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند، ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند. من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه می گذرد.»‌‎ راوی: فرزند امام خمینی، حاج احمدآقا 📚برداشت‌هایی از سیره امام خمینی؛ جلد۴،صفحه۱۲
🔰سحر ادواردو 📝روایتی از دیدار ادواردو آنیلی با امام خمینی (ره) 🔹قديری ابيانه مي‌گويد: «وقتی برایش راجع به تشیع توضیح دادم، مشتاق شد و بعد از شیعه شدن و ذکر شهادتین، نام او را «مهدی» گذاشتیم. بار اول که به ایران آمد، خدمت حضرت امام(ره) رفت. در آن ملاقات، حضرت آیت الله خامنه ای، آقای هاشمی، سید احمد خمینی و فخرالدین حجازی حضور داشتند.» 🔺 ادوادو چند بار به ایران سفر کرده، در یکی از این سفرها در هفتم فروردین ۱۳۶۰ در نماز جمعه به امامت آیت الله خامنه ای شرکت می‌کند. در همین سفر ادواردو با بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران دیدار کرده و حضرت امام پیشانی ادواردو را می‌بوسد. 🔹 ادواردو با اینكه به دلیل موقعیت مالی و سیاسی خانوده‌اش با بسیاری از رهبران سیاسی و مذهبی جهان ملاقات كرده بود، در ملاقات با حضرت امام(ره) به شدت شیفته ، عظمت و ایشان شده بود. 🔺 ایگورمن خبرنگار روزنامه لاستامپا ایتالیا می‌گوید: وقتی ادواردو از ملاقاتش با حضرت امام(ره) و تحت تاثیر قرار گرفتنش صحبت می‌كرد، من احساس كردم كه امام‌خمینی(ره) او را سحر كرده است.
🔰خطبه‌ی عقدمان را امام خمینی خواندند همسر شهید حسن طهرانی مقدم : 🔹۴ یا ۵ ماه دوران نامزدی محرم بودیم و حاج حسن این مدت را جبهه بودند و فقط تلفن تنها راه ارتباط و با خبر بودن از احوالات همسرم بود آن هم به سختی انجام می شد. بعد به تهران آمدند تا مراسم عقد انجام شود. البته خواندن خطبه عقدمان هم ماجرایی دارد. قرار بود حضرت امام (ره) خطبه عقد را جاری کنند اما من دیر رسیدم و شهید محلاتی وکیل من شدند 🔺آقا داماد بعد از یکبار بدقولی بالاخره نامزدی گرفتند و بعد هم خدمت امام (ره) خطبه عقد جاری شد. 🌷انتشار به مناسبت سالروز شهادت حسن طهرانی مقدم
🔰پیشنهاد شهید به امام خمینی برای پذیرش ریاست جمهوری ‌‏🔹 در ملاقات اعضای شورای مرکزی مبارز تهران شهید دکتر مفتح به نمایندگی از طرف شورا به عرض رسانید، تقاضا داریم امام مقام ریاست جمهوری ایران را قبول فرمایند. 🔺 امام در پاسخ فرمودند، باید کوشش کرد تا نمایندگان با تقوی و مؤمن به انقلاب به راه یابند. چه، اگر ملت ایران دارای چنین مجلسی شد ریاست جمهوری مسأله مهمی‌‏ نخواهد بود.‏ 📚 کتاب محضر نور – ج ۱ – ص ۱۸۳ 📅انتشار به مناسبت سالروز شهادت دکتر محمد مفتح
🔰امام خمینی(ره) و پرهیز از تشریفات 🔹‌‏یک روز امام می خواستند تشریف ببرند منزل، به من فرمودند: یک درشکه‌‎ ‌‏بگیر. – کرایه آن کمتر از ماشین بود – ماشین نگیری ها! درشکه های نجف خیلی تمیز و‌‎ ‌‏مرتب نبود. باور کنید من خودم خجالت می کشیدم، امام می خواستند تا آنجا که‌‎ ‌‏می شد، از سهم امام کمتر مصرف کنند. من سه چهار سال آخر، در نجف نبودم. اما در‌‎ ‌‏مدتی که بودم، تا آنجایی که می شد شاهد بودم که امام با درشکه می رفتند. البته گاهی که‌‎ ‌‏لازم می شد، با ماشین می رفتند. خلاصه در مصرف سهم امام خیلی مواظب بودند. 📝 | جلد ۲،صفحه ۶۳
🔰قرآن بخوانید مرحومه مرضیه حدیده چی: 🔹‌‏وقتی غذای امام را داخل اتاق می بردم وارد اتاق که می شدم می دیدم قرآن را باز‌‎ ‌‏کرده اند و مشغول قرائت قرآن هستند مدتی این مسئله (کثرت قرائت قرآن) ذهنم را‌‎ ‌‏مشغول کرده بود تا اینکه روزی به امام عرض کردم: حاج آقا شما سراپای وجودتان قرآن‌‎ ‌‏عملی است دیگر چرا اینقدر قرآن می خوانید؟ امام مکثی کردند و فرمودند: هر کس‌‎ ‌‏بخواهد از آدمیت سر در بیاورد و آدم بشود باید دائم قرآن بخواند.‌‏ ‌ 📝 برداشت هایی از سیره امام خمینی(ره) جلد ۳ ،صفحه ۱۱ 📝
🌸حاضرم ثواب عبادتم را عوض کنم‏ 🔹‌‏یک بار امام به یکی از دخترانشان فرمود: «حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت‌‎ ‌‏فرزندت می بری با ثواب تمام عبادات خود عوض کنم»
🔰ضدگلوله 🔹‌‏در بدو ورود امام به ایران اتاقی برای امام تجهیز کرده بودیم که شیشه‌های آن ضد‌‎ ‌‏گلوله بود، ایشان وقتی وارد شدند بدون توجه به این مسأله در و پنجره ها را باز کردند و‌‎ ‌‏گفتند که مسأله‌ای نیست. 📚برداشت هایی از سیره امام خمینی(ره) / جلد۲،صفحه ۳۰۴ راوی: جواد مقصودی
🔰احترام امام خمینی(ره) به همسرشان همسر امام در این باره می گوید: 🔺امام همیشه احترام مرا داشتند. هیچ وقت با تندی صحبت نمی کردند. اگر لباس و حتی چای می خواستند، می گفتند: ممکن است بگویید فلان لباس را بیاورند؟ گاهی اوقات هم خودشان چای می ریختند. در اوج عصبانیت، هرگز بی احترامی و اسائه ادب نمی کردند. همیشه در اتاق، جای بهتر را به من تعارف می کردند. تا من نمی آمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمی کردند. 🔹به بچه ها هم می گفتند صبر کنید تا خانم بیاید. حاضر نبودند که من در خانه کار بکنم. امام در مسائل خصوصی زندگی من دخالت نمی کردند. اوایل زندگی مان، یادم نیست هفته اول یا ماه اول به من گفتند: من کاری به کار تو ندارم. به هر صورت که میل داری لباس بخر و بپوش، اما آن چه از تو می خواهم این است که واجبات را انجام بدهی و محرمات را ترک بکنی، یعنی گناه نکنی.