eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
در فضای مجازی تصویری منتشر شده است که همسر یک با سرنگ و از طریق روده ها همسر جانبازش را تغذیه می کند... به راستی این جانباز اسوه صبر است یا مهربان و صبور وی؟ و آیا به راستی برای فردای قیامت پاسخی درخور داریم؟! پ.ن: از جانبازان هشت سال دفاع مقدس است که بعد از مجروحیت در جبهه های حق علیه باطل، تنها همسر فداکارش پای او ایستاد و وظیفه خدمت از این دلاور مرد را بر عهده گرفت... و تو ای اسوه صبر؛ را خسته و را بی تاب و را معنا کرده ای..‌
در فضای مجازی تصویری منتشر شده است که همسر یک با سرنگ و از طریق روده ها همسر جانبازش را تغذیه می کند... به راستی این جانباز اسوه صبر است یا مهربان و صبور وی؟ و آیا به راستی برای فردای قیامت پاسخی درخور داریم؟! پ.ن: از جانبازان هشت سال دفاع مقدس است که بعد از مجروحیت در جبهه های حق علیه باطل، تنها همسر فداکارش پای او ایستاد و وظیفه خدمت از این دلاور مرد را بر عهده گرفت... و تو ای اسوه صبر؛ را خسته و را بی تاب و را معنا کرده ای..‌
در فضای مجازی تصویری منتشر شده است که همسر یک با سرنگ و از طریق روده ها همسر جانبازش را تغذیه می کند... به راستی این جانباز اسوه صبر است یا مهربان و صبور وی؟ و آیا به راستی برای فردای قیامت پاسخی درخور داریم؟! پ.ن: از جانبازان هشت سال دفاع مقدس است که بعد از مجروحیت در جبهه های حق علیه باطل، تنها همسر فداکارش پای او ایستاد و وظیفه خدمت از این دلاور مرد را بر عهده گرفت... و تو ای اسوه صبر؛ را خسته و را بی تاب و را معنا کرده ای..‌
🌷 ❣همسرم💞 شهید ڪمیل خیلے بود☺️ مثل یہ مادرے ڪہ از بچہ اش مراقبت میڪنہ از من مراقبت میڪرد...😇 یادمه تابسـتون بود و هوا بود🌞 خستہ بودم، رفتم پنڪہ رو روشن ڪردم وخوابیدم😴 «من بہ گرما خیلے حساسم»😖 ❣خواب بودم واحساس ڪردم هوا خیلے گرم شدہ و متوجہ شـدم برق رفته☹️ بعد از چند ثانیہ احساس خیلے ڪردم و به زور چشمم رو باز ڪردم تا مطمئن بشم برق اومدہ یا نہ... ❣دیدم ڪمیل بالاے سرم یه ملحفہ رو گرفتہ و مثل پنڪه بالاے سرم مے چرخونہ تا بشم😊 ودوبارہ چشمم بسته شد ازفرط ...😴 شاید بعد نیم ساعت تا یکساعت⏰خواب بودم و وقتے بیدارشدم دیدم ڪمیل دارہ اون ملحفه رو مثل پنڪہ روے سرم مے چرخونه تا خنڪ بشم...😳 ❣پاشدم گفتم ڪمیل توهنوز دارے مےچرخونے!؟ خستہ شدے⁉️😞 گفت: خواب بودے و برق رفت و تو چون به گرما میترسیدم از گرماے زیاد از خواب بیدار بشے ودلم نیومد😍 🌷