به #آقای_خامنهای بگویید دیگر
#روضه_حضرت_قاسم (ع) نخوانند
#شهید_مرحمت_بالازاده
در یکی از روزهای سال 1362، زمانی که حضرت آیت الله خامنهای، #رییس_جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری، واقع در خیابان #پاستور خارج میشدند، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شدند که از همان نزدیکی شنیده میشد.
صدا از طرف محافظها بود که چندتایشان دور کسی حلقه زده بودند و چیزهایی میگفتند, صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد میزد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم»
حضرتآقا از پاسداری که نزدیکش بود پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمیدانم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد جلو» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید آقا خودشان به سمت سر و صدا به راه افتادهاند، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج آقا شما وایستید، من میرم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش، آنها را نزدیک حضرتآقا مستقر کرده و خودش به طرف شلوغی میرود.
کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگردد, و میگوید: «حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره, بچهها میگن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا, گفته فقط میخوام قیافه آقای خامنهای رو ببینم، حالا میگه میخوام باهاش حرف هم بزنم». حضرتآقا میفرمایند: «بذار بیاد حرفش رو بزنه وقت هست». لحظاتی بعد پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمده و همراه با سرتیم محافظان، خودش را به حضرتآقا میرساند, صورت سرخ و سرما زدهاش خیس اشک بود, در میانه راه حضرتآقا دست چپش را دراز کرده و با صدای بلند میفرمایند: «سلام بابا جان! خوش آمدی»
شهید بالازاده با صدایی که از بغض و هیجان میلرزیده به لهجهٔ غلیظ آذری میگوید: «سلام آقا جان! حالتان خوب است؟» حضرت آقا دست سرد و خشکه زدهٔ پسرک را در دست گرفته و میفرمایند: «سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان میدهد.
حضرتآقا از مکث طولانی پسرک میفهمند زبانش قفل شده, سرتیم محافظان میگوید: «اینم آقای خامنهای! بگو دیگر حرفت را» ناگهان حضرتآقا با زبان آذری سلیسی میفرمایند: «شما اسمت چیه پسرم؟»
.
⤵👇ادامه کامنت
.
🌹بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِوَ الصِّدیقین🌹
.
🌹نام: مرحمت
.
🌷نام خانوادگی: بالازاده
.
تاریخ تولد: 17 /3/ 1349
.
تاریخ شهادت: 21 /12/ 1363
.
محل شهادت: جزیره مجنون از جزایر جنوب
.
عملیات: بدر
. .
#شهید_مرحمت_بالازاده #شهید_حسین_صحرایی
#شهید_علی_خلیلی #شهدا
#شهدا_در_قهقهه_مستانه_شان_و_در_شادی_وصلشان_عند_ربهم_یرزقون_اند
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#شهدا_شرمنده_ایم #اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_خامنه_ای
#شهید_امر_به_معروف #الله_اكبر
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیة_والنصر_واجعلنا_من_خير_انصاره_واعوانه_والمستشهدین_بین_یدیه
#شهدای_مدافع_حرم #مدافعان_وطن
#شهداء_الوطن #شهید_حججی #شهیدان#مدافع_چادرم #دلتنگی_یعنی_حال_من #دلتنگ_شهدا #شهدای #شهدای_گمنام #شهدای_ارتش #شهدا_شرمنده #لبیک_یا_خامنه_ای #لبیک_یا_حسین
#شهدای_انقلاب #شهدای_انقلاب_اسلامی #شهدای_انقلاب_اسلامی_ایران}}}
از عاقلان مپرس حديث جنون عشق
شيرين شديم بس كه زليلا نوشته ايم
پ.ن: نفر دوم
#شهید_مرحمت_بالازاده اعزامی از اردبیل
ولادت: ۱۳۴۹
شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۱
#جزیره_مجنون
صبح آدینه بخیر و شادی
🔹میگفت: "هر طور شده باید به جبهه بروم؛ مگر در نهج البلاغه نخواندهاید: جهاد یکی از درهای بهشت است. من باید به جبهه بروم."
این جمله را به کرات میگفت.
🔸بعدها روزی از او پرسیدم چگونه آمدی؟ گفت: "هر دفعه با ترفندی!
(البته هنوز آن زمان از امام خامنهای که رییس جمهور وقت بود، نامه اعزام به جبهه را نگرفته بود.)
اما این بار خیلی مرا تحت فشار قرار دادند تا از رفتن به جبهه منصرف بکنند؛
نزد حاج آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز) رفتم. زمان ظهر بود و ناهار نخورده بودم؛
از گرسنگی داشتم می مردم.
🔹دیدم ایشان دارند ناهار میخورند؛ ساکم را هم با خودم برده بودم.
ایشان گفتند: بفرما ناهار بخور.
گفتم: نمیخورم!
🔸حاج آقا گفتند: چرا نمیخوری؟
کاغذ و خودکاری که همراهم بود را مقابل حاج آقا گذاشتم و گفتم: حاج آقا دارم از گرسنگی میمیرم، شما در این نامه بنویسید که آقای عوض محمدی مرا به جبهه بفرستد تا من هم ناهار بخورم.
بعد از کلی اصرار حاج آقا مجبور شد نامه را بنویسد تا من ناهار بخورم❗️
⭕️فرزند خمینی که باشی، حتی اگر فقط ۱۳ سال هم داشته باشی، الگویی میشوی برای هزار پیر و جوان❗️
#شهید_مرحمت_بالازاده
#درس_اخلاق
🏴روز ششم، روز قاسم بن الحسن(ع)...
⭕️آقای خامنهای بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند!
🔸فریاد میزد: "آقای رییس جمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم."
حضرتآقا پرسیدند: "چی شده؟ کیه این بنده خدا؟"
"حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل اومده اینجا و با شما کار واجب داره."
حضرتآقا میفرمایند: "بگو پسرم. چه خواهشی؟"
شهید بالازاده میگوید: "آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!"
حضرتآقا میفرمایند: "چرا پسرم؟"
🔹شهید بالازاده: "آقا جان! حضرت قاسم (ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ سالهام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم هر چه التماسش میکنم, میگوید ۱۳ سالهها را نمیفرستیم, اگر رفتن ۱۳ سالهها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا میخوانند؟»
حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و میفرمایند: "پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است" شهید بالازاده هیچ چیز نمیگوید، فقط گریه میکند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش میرسد.
🔸حضرتآقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش میگیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و میفرمایند: "آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز) تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید."
🔹حضرتآقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و میفرمایند: "ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان."
#شهید_مرحمت_بالازاده
✅
#شهید_مرحمت_بالازاده
______________________
هم قد گلوله ی توپ بود
گفتم:"چه جوری اومدی اینجا؟!
گفت:"باالتماس"
گفتم:
گلوله رو چه جوری بلند میکنی میاری؟!😅
گفت:با التماس(:
گفتم:"
میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟!
لبخندی زد و گفت:با التماس"
تیکه های بدنش رو که جمع میکردم فهمیدم چقدر التماس کرده💚
______________________
زور نیست او شیعه است
از روی عادت میرود
از "علی" آموخته ،
یَل باشد و مردِ عمل ...
#نوجوان_14ساله
#شهید_مرحمت_بالازاده
#رفیق_آسمانی | شهید، دنبال نقش خودش است
🔹یک نفر مثل مرحمت بالازاده که یازده سال داشته و قدوقواره کوچکی هم داشته به دفتر ریاستجمهوری وقت میرود و میگوید: «میخواهم به جبهه بروم اما اجازه نمیدهند. پس روی این کاغذ بنویس که قاسمبنالحسن و عبداللهبنالحسن علیهما السلام در کربلا نبودند و اینها همه دروغ بوده، تا من برگردم.»
🔸ایشان مینویسند: «مانع رفتن ایشان نشوید.» او به دنبال نقش خودش دارد میگردد. این بچهای که از ولیمعصوم دور است و در این هجمه عجیب دشمن در آخرالزمان زندگی میکند، به غیب ایمان دارد و ندیده عاشق امام زمانش میشود.
ـ - - - - - - - - -
🇮🇷 #شهید_مرحمت_بالازاده
🔅 ولادت: ۱۷ خرداد ۱۳۴۹
❣️شهادت: ۲۱ اسفند ۱۳۶۳
📍محل شهادت: جزیرۀ مجنون
🕌 آرامگاه: گلزار شهدای بهشت فاطمه سلاماللهعلیها - اردبیل
ـ - - - - - - - - -
@kakamartyr3
#حافظان_امنیت
هنرمندتر از مادر طبیعت بودی!
چهارده بهار و خزان رویش و ریزش گلها را
به نظاره نشستی ولی با خونت گلی را
آبیاری کردی که خزان ندارد و تا ابد
در دل ما جاودان میماند ...
#شهید_چهاردهساله
#شهید_مرحمت_بالازاده
هم قد گلوله توپ بود . . .
گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟
گفت: با التماس!
گفتم: چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری؟
گفت: با التماس!
به شوخی گفتم: میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟
لبخندی زد و گفت: با التماس!
تکه های بدنش رو که جمع میکردم فهمیدم چقدر التماس کرده . . .
#شهید_مرحمت_بالازاده
حرمِ عشق كربلاست ؛
و چگونه در بند خاك بماند
آنكه پرواز آموخته است
و راه #كربلا میشناسد ...
#عاشقان_کربلا
#نوجوانان_عاشورایی
#شهید_مرحمت_بالازاده
آه ! ای کبوتر بچهی مشتاق پرواز
محکم گرفتی توی دستت نامهات را ...
مرحمت به آقای خامنهای گفت:
آقاجان ! من از اردبیل آمدم
تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم
رئیسجمهور گفت: بگو پسرم چه خواهشی؟
- آقا خواهش میکنم به آقایانِ روحانی
و مداحان دستور بدهید که دیگر
روضه حضرت قاسم (ع) نخونند!!
- چرا پسرم ؟!!
مرحمت به یکباره بغضش ترکید
و بریده بریده گفت :
«آقاجان حضرت قاسم(ع) ۱۳ ساله بود
که امامحسین (ع) به او اذن میدان داد
من هم ۱۳ سالم هست
ولی فرمانده سپاه اردبیل
اجازه نمیدهد به جبهه بروم !
اگر رفتن ۱۳ سالهها به جنگ بد است
پس این همه روضه حضرت قاسم (ع)
چرا میخوانند.؟!! »
مرحمت با مجوز آقا به اردبیل برگشت
وارد تیپ عاشورا شد و در ۲۱ اسفند۱۳۶۳
در عملیات بدر در جزیرهمجنون به شهادت رسید.
#یاقاسمبنالحسن
#نوجوانان_عاشورایی
#شهید_مرحمت_بالازاده
#یاد_کنید_شهید_را_باذکر_یاحسین
آه ! ای کبوتر بچهی مشتاق پرواز
محکم گرفتی توی دستت نامهات را ...
مرحمت به آقای خامنهای گفت:
آقاجان ! من از اردبیل آمدم
تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم
رئیسجمهور گفت: بگو پسرم چه خواهشی؟
- آقا خواهش میکنم به آقایانِ روحانی
و مداحان دستور بدهید که دیگر
روضه حضرت قاسم (ع) نخونند!!
- چرا پسرم ؟!!
مرحمت به یکباره بغضش ترکید
و بریده بریده گفت :
«آقاجان حضرت قاسم(ع) ۱۳ ساله بود
که امامحسین (ع) به او اذن میدان داد
من هم ۱۳ سالم هست
ولی فرمانده سپاه اردبیل
اجازه نمیدهد به جبهه بروم !
اگر رفتن ۱۳ سالهها به جنگ بد است
پس این همه روضه حضرت قاسم (ع)
چرا میخوانند.؟!! »
مرحمت با مجوز آقا به اردبیل برگشت
وارد تیپ عاشورا شد و در ۲۱ اسفند۱۳۶۳
در عملیات بدر در جزیرهمجنون به شهادت رسید.
#یاقاسمبنالحسن
#نوجوانان_عاشورایی
#شهید_مرحمت_بالازاده
#یاد_کنید_شهید_را_باذکر_یاحسین
🕊🕊