#شهیدی_که_پرچم_آقارا_باخون_خودرنگ_کرد
#محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه....
نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی رنـگ بشـه...
هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید...
بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده....
#طلبه_شهید_محمدجواد_روزی_طلب
🕊🕊
🌹🌸🥀🕊🥀🌸🌹
گذری کوتاه بر زندگی
#شهیدان_قاسمی
#شهید_محمدجواد_قاسمی
زمانیکه جنگ تحميلي آغاز شد و آتش به خرمن زندگاني مردم بيگناه زد بدون لحظهاي درنگ همراه #برادرش با لشکر8 نجفاشرف در گردان پیاده به مناطق جنگي شتافت. اين #بسیجی سلحشور پس از حماسههاي ماندگار به منطقهي جنگي فاو رهسپار شد. همچون دیگر رزمندگان اسلام لحظه به لحظه آرزوی #شهادت را در سینهاش میپروراند.
سرانجام در تاريخ 1367/01/29 در خط پدافندی تک عراق به فاو به فيض #شهادت نائل آمد .
پس از 13 سال انتظارِ جانفرسا ، باقیمانده #پیکر_پاكش از میادین جنگی پیدا شد و با بازگشت به زادگاهش و #تشييع باشکوه در كنار ديگر #مردان خدا آرام گرفت و خط بطلاني كشيد بر صفحۀ تاريك زندگي ظالمان .
#شهید_رسول_قاسمی
همراه برادرش با لشکر 8 نجف اشرف در گردان پیاده به مناطق جنگي شتافت . اين بسیجی سلحشور در جنگ با دشمن بعثي از خود رشادتهاي بي مثالي برجا گذاشت . با اینکه بارها و بارها #مجروح شد ، اما لحظهای لب به #شکوه نمیگشود و هر بار مصممتر از قبل به جبهه باز میگشت ( #شیمیایی نیز شده بود و از ناحیۀ #ریه مشکل داشت ) ، درحالیکه در خط پدافندی فاو انجام وظیفه میکرد ، به تاريخ 1367/03/10 در تک عراق به فاو ناپديد شد تا جزو #دلاوريها و فداكاريهايش چيزي برجا نماند .
آری #رسول هم که نمی توانست دوری برادرش #محمدجواد را تحمل کند در همان منطقه عملیاتی #آسمانی شد و باقیمانده #پیکر_مطهرش نیز همچون #برادرش با گذشت چندین سال به آغوش خانواده بازگشت .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🌸🥀🕊🥀🌸🌹
🌹🌸🥀🕊🥀🌸🌹
#شهیدی_که_پرچم_آقارا_باخون_خودرنگ_کرد
#محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه....
#طلبه_شهید_محمدجواد_روزی_طلب🌷
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
💠 نقل کامل خاطره از قول رزمنده دفاع مقدس👇👇
🌷به شهید بزرگوار، حاج منصور خادم صادق قول داده بودم که در مقری که ایشان فرمانده آنجا بود تصویری از بارگاه آقا اباعبدالله(ع)، همراه با سلام به حضرت بکشم
🌷محمدجواد در تبلیغات لشکر بود و کارهای نقاشی را انجام می داد. می خواست برای عیادت از برادرش که تازه مجروح شده بود به شیراز برود، او را راضی کردم تا برای این امر با من همراه شود. قرار شد محمدجواد بارگاه آقا را نقاشی کند و من هم سلام را بنویسم
🌷نزدیک های غروب کار ما تقریباً تمام شد. محمد جواد که پرچم را رنگ می کرد گفت: «حیف است، این پرچم باید با قرمز خونی رنگ بشه!» هنوز جمله اش تمام نشده صدای سوت خمپاره پیچید. خرده بتن های سنگر که بر اثر موج انفجار کنده شده بود،
🌷...عینکم را شکست، همه چیز را محو می دیدم. اما از چیزی که دیدم تنم یخ کرد.ترکشی بزرگ به پیشانی محمدجواد بوسه زده و خون سرش بر بالای گنبد آقا، درست در محل پرچم پاشیده شده بود...