eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
79.8هزار عکس
15.4هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
#اربعینی_ها ! کوله پشتی هایتان را آماده کنید .. سربندهایتان را نیز هم .. حمـــآسه ای دیگر در راه است . #اربعینی_ها ! یک به یک ستون ها را، به نامِ یک #شهید گــُذر کنید ، و یاد کنید از لباس خــاکی های خمینی .. آی #اربعینی_ها ! #طریق_الحُسین را به یادِ عاشقانی طی کنید که پشت پیراهن های خاکیشان نوشته بودند : #یازیارت_یاشهادت .. آی اربعینی ها ! به وقت ِ عبـــور از مرزهای #شلمچه ، #چذابه ، #مهران ، سلام دهید به شهدای #مفقودالاثر .. شهیدانِ گمنـــام .. و فراموش نکنید دعا برای نصرت رزمندگان ِ جبهه مقاومت و تعجیل در فرج مولایمان مهــــ.عج.ـــدی .. #اربعینی_ها چشمتان روشن ..آقا دوباره خــرید نوکر را .. نائب الزیارة رهبر ِ عزیزمان باشید .. #التمـــــــــــاس_دعای_شهادت
🌹🕊🌹🕊🌹 روزهای عملیات کربلای یک حال بچه‌ها تو این سرزمین با سایرجبهه‌ها فرق داشت اون روزها از روی قله‌های قلاویزان با شهدا ، به امام حسین(ع) سلام میدادیم و زمزمه میکردیم در جبهه‌ها غوغا به پا شد دوباره شد و بچه‌ها اشک میریختن مردان مردی رو دیده که برای اسلام از همه چیزشون گذشتن بدن‌های بی سر پاهای بی بدن پهلوهای شکافته و... اینها تو حافظه ثبت شده و این هم سرگذشت پاهایی که بی بدن شد... عکس فوق مربوط به عملیات آزادسازی مهرانه و خاطره اش اینه که: سنگرسازان بی‌سنگر جهاد تهران به فرماندهی شهیدان ملاآقایی و مهدی عاصی تهرانی اومدن کمک رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) لودر و بلدوزرها جلوتر از نیروها خاکریز می‌زدن. هوا روشن شده بود و پاتک دشمن شروع. فاصله تانک‌ها با رزمندگان اسلام کم بود و تانک‌ها مستقیم به بچه‌ها شلیک می‌کردن شهید خسرو صبوری روی لودر سینه به سینه تانک‌ها خاکریز می‌زد که گلوله تانک بعثی‌ها به لودر اصابت و ترکشش ، لوله هیدرولیک بازوهای لودر رو پاره کرد و روغن داغ با حرارت مرگبار روی لودر ریخت خسرو صبوری هم پشت فرمون لودر... روضه رو باز نکنم تا بچه‌ها برسن خسرو دیگه پشت فرمون نبود. فقط پاهای خسرو روی پدال‌ها بود دو همسنگر ، بهت‌زده به باقی مونده رفیقشون نگاه می‌کردن از شهید صبوری دو تا پای سوخته موند که تو گلزار شهدای امام‌زاده عقیل اسلامشهر ، کنار برادر شهیدش به خاک سپرده شد یادمون باشه زیارت با عزت امروز رو مدیون خون چه شهدایی هستیم... ‌••※[🌹∷∷※∷∷🌹]※••
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 روزهای عملیات کربلای یک حال بچه‌ها تو این سرزمین با سایرجبهه‌ها فرق داشت اون روزها از روی قله‌های قلاویزان با شهدا ، به امام حسین (ع) سلام می دادیم و زمزمه می کردیم در جبهه‌ها غوغا به پا شد دوباره شد و بچه‌ها اشک میریختن مردان مردی رو دیده که برای اسلام از همه چیزشون گذشتن بدن‌های بی سر پاهای بی بدن پهلوهای شکافته و اینها تو حافظه ثبت شده و این هم سرگذشت پاهایی که بی بدن شد عکس فوق مربوط به عملیات آزادسازی مهرانه و خاطره اش اینه که : سنگرسازان بی‌سنگر جهاد تهران به فرماندهی ملاآقایی و مهدی عاصی تهرانی اومدن کمک رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) لودر و بلدوزرها جلوتر از نیروها خاکریز می‌زدن . هوا روشن شده بود و پاتک دشمن شروع . فاصله تانک‌ها با رزمندگان اسلام کم بود و تانک‌ها مستقیم به بچه‌ها شلیک می‌کردن خسرو صبوری روی لودر سینه به سینه تانک‌ها خاکریز می‌زد که گلوله تانک بعثی‌ها به لودر اصابت و ترکشش ، لوله هیدرولیک بازوهای لودر رو پاره کرد و روغن داغ با حرارت مرگبار روی لودر ریخت خسرو صبوری هم پشت فرمون لودر روضه رو باز نکنم تا بچه‌ها برسن خسرو دیگه پشت فرمون نبود. فقط پاهای خسرو روی پدال‌ها بود دو همسنگر ، بهت‌زده به باقی مونده رفیقشون نگاه می‌کردن از صبوری دو تا پای سوخته موند که تو گلزار امام‌زاده عقیل اسلامشهر ، کنار برادر شهیدش به خاک سپرده شد یادمون باشه زیارت با عزت امروز عتبات عالیات رو مدیون خون چه هستیم 🕊🥀
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعلام رمز عملیات کربلای یک ساعات پایانی دوشنبه ۹ تیر ماه ۱۳۶۵ قرارگاه نجف، سردار ایزدی با توکل برخدا عملیات کربلا را با رمز بزرگ پرچمدار صحنه کربلا آغاز نمایید خدا یار شما و در انتها فیلم مداحی حاج صادق آهنگران و توسل به علمدار کربلا در ساعت ۲۳:۳۰ نهم تیر ماه ۱۳۶۵ در منطقه‌ی عملیاتی دشت مهران با نیرویی برابر ۳۸ گردان از سپاه پاسداران با فرماندهی قرارگاه نجف اشرف با هدف باز پس گیری مهران و شکستنِ جو تبلیغاتی ایجاد شده در پی عملیات‌های عراق موسوم به دفاع متحرک با رمز مبارکِ «یا ابوالفضل العباس ادرکنی» با لبیک به درخواست امام خمینی (ره) مبنی بر آزادسازی مهران ، آغاز شد و تا ۱۹ تیرماه ادامه داشت. رزمندگان اسلام توانستند با اجرای پنج مرحله عملیات، منطقه‌ای به وسعت ۱۷۵ کیلومترمربع از خاک ایران و نیز عراق شامل شهر مهران و روستاهای اطراف آن ، جاده دهلران-مهران - ایران ، ارتفاعات حساس و سرکوب قلاویزان و حمرین و نیز دو پاسگاه مرزی را آزاد کنند. در این عملیات ۱۲۱۰ نفر از نیروهای دشمن اسیر شدند و عقبه‌های دشمن از جمله شهرهای بدره و زرباطیه در تیررس قوای خودی قرار گرفت.
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# فیلم کمتر دیده شده مربوط به قبل از آزاد سازی شهر مهران رزمندگان با شلیک گلوله و فریاد شعار الله اکبر، و همچنین جمله‌ هایی همانند: قلب امام رو شاد کن، و امام این بازوها رو می بوسد، باعث قوت قلب همدیگر میشدند. این فیلم مربوط به قبل از آزاد سازی شهر مهران و در دشت مهران مکان استقرار یک تیم پنج نفره موشک انداز چریکی مالیوتکا (ساگر) قبل از آغاز پاتک است، در سمت چپ تپه گچی و امام زاده میباشد. دو نفر از دلیر مردان این تیم به نام‌های از محله بریانک تهران و از دولت آباد شاه عبدالعظیم در همین تیم در  پشت پد کانال ماهی به درجه رفیع شهادت نائل شده اند.
📷👆عکسی که چند لحظه قبل از شهادت از او گرفته شد! 📆ا تیر ماه ‎ 🔹 🌸 آزادسازی ا🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴 📸 یک عکس هم از ما بگیر!😊 🌸 تیرماه برای گرفتن عکس از که منجر به آزادسازی مهران شد، عازم ارتفاعات قلاویزان شدیم. 🌻 در آن منطقه صدایی نظرم را جلب کرد. برگشتم، رزمنده‌ای با خنده گفت: برادر، یک عکس هم از ما بگیر. 🌱 گفتم: شرمنده، تعداد کمی فیلم برایم مانده، دنبال سوژه‌ام. 🌾 گفت: حتماً باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی؟ 🌿 با شرمندگی صورتش را بوسیدم و گفتم: نه برادر، این چه حرفیست؛ من در خدمتم. 🌼 نشست، چفیه‌اش را به سر بست و با زدن عطر «تی رز» به خودش، صدای خنده بچه‌ها بلند شد. 🌱 عکس را که گرفتم کلّی تشکر کرد. 🌷 هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپاره‌ای کنارمان به زمین خورد. با عجله برگشتم که او را ببینم، دیدم شهید شده... ─ (راوی: عکاس جنگ)
📷👆عکسی که چند لحظه قبل از شهادت از او گرفته شد! 📆ا تیر ماه ‎ 🔹 🌸 آزادسازی ا🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴 📸 یک عکس هم از ما بگیر!😊 🌸 تیرماه برای گرفتن عکس از که منجر به آزادسازی مهران شد، عازم ارتفاعات قلاویزان شدیم. 🌻 در آن منطقه صدایی نظرم را جلب کرد. برگشتم، رزمنده‌ای با خنده گفت: برادر، یک عکس هم از ما بگیر. 🌱 گفتم: شرمنده، تعداد کمی فیلم برایم مانده، دنبال سوژه‌ام. 🌾 گفت: حتماً باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی؟ 🌿 با شرمندگی صورتش را بوسیدم و گفتم: نه برادر، این چه حرفیست؛ من در خدمتم. 🌼 نشست، چفیه‌اش را به سر بست و با زدن عطر «تی رز» به خودش، صدای خنده بچه‌ها بلند شد. 🌱 عکس را که گرفتم کلّی تشکر کرد. 🌷 هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپاره‌ای کنارمان به زمین خورد. با عجله برگشتم که او را ببینم، دیدم شهید شده... ─ (راوی: عکاس جنگ)
امام خمینی (ره): را هم آزاد کرد سالروز آزادسازی مهران عملیات کربلای یک سال ۱۳٦۵ با رمز یاابوالفضل العباس(ع) ادرکنی
📷👆عکسی که چند لحظه قبل از شهادت از او گرفته شد! 📆ا تیر ماه ‎ 🔹 🌸 آزادسازی ا🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴 📸 یک عکس هم از ما بگیر!😊 🌸 تیرماه برای گرفتن عکس از که منجر به آزادسازی مهران شد، عازم ارتفاعات قلاویزان شدیم. 🌻 در آن منطقه صدایی نظرم را جلب کرد. برگشتم، رزمنده‌ای با خنده گفت: برادر، یک عکس هم از ما بگیر. 🌱 گفتم: شرمنده، تعداد کمی فیلم برایم مانده، دنبال سوژه‌ام. 🌾 گفت: حتماً باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی؟ 🌿 با شرمندگی صورتش را بوسیدم و گفتم: نه برادر، این چه حرفیست؛ من در خدمتم. 🌼 نشست، چفیه‌اش را به سر بست و با زدن عطر «تی رز» به خودش، صدای خنده بچه‌ها بلند شد. 🌱 عکس را که گرفتم کلّی تشکر کرد. 🌷 هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپاره‌ای کنارمان به زمین خورد. با عجله برگشتم که او را ببینم، دیدم شهید شده... ─ (راوی: عکاس جنگ)
هشتم مرداد ماه / سالروز عملیات والفجر ۳ ، نخستین آزادسازی شهادت ميراث انبياء و اولياء و سالكان راه خداست ...
📷👆عکسی که چند لحظه قبل از شهادت از او گرفته شد! 📆ا تیر ماه ‎ 🔹 🌸 آزادسازی ا🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴 📸 یک عکس هم از ما بگیر!😊 🌸 تیرماه برای گرفتن عکس از که منجر به آزادسازی مهران شد، عازم ارتفاعات قلاویزان شدیم. 🌻 در آن منطقه صدایی نظرم را جلب کرد. برگشتم، رزمنده‌ای با خنده گفت: برادر، یک عکس هم از ما بگیر. 🌱 گفتم: شرمنده، تعداد کمی فیلم برایم مانده، دنبال سوژه‌ام. 🌾 گفت: حتماً باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی؟ 🌿 با شرمندگی صورتش را بوسیدم و گفتم: نه برادر، این چه حرفیست؛ من در خدمتم. 🌼 نشست، چفیه‌اش را به سر بست و با زدن عطر «تی رز» به خودش، صدای خنده بچه‌ها بلند شد. 🌱 عکس را که گرفتم کلّی تشکر کرد. 🌷 هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپاره‌ای کنارمان به زمین خورد. با عجله برگشتم که او را ببینم، دیدم شهید شده🥀 ─ (راوی: عکاس جنگ)