eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
70.3هزار عکس
11.6هزار ویدیو
179 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
آنقدر بزرگی که برای لمس ِنامت وضو باید داشت ...
⛔️«داغ حلبچه، آتش زیر خاکستر ...» از منظر حقوق بین‌المللی، بمباران شیمیایی حلبچه نقض آشکار پروتکل 17 ژوئن 1925 در محکومیت کاربرد سلاح‌های شیمیایی، اسناد کنفرانس صلح لایحه 1899 و1907، ماده شش اساسنامه دادگاه نورنبرگ 1964، ماده پنج عهدنامه واشنگتن 1922، ماده سه اعلامیه جهانی حقوق بشر1948 و کنفرانس منع کاربرد از سلاح‌های شیمیایی (پروتکل منع استفاده از سلاح شیمیایی 1929 و کنوانسیون چهارم ژنو 1949) بود و از این منظر فراتر از جنایت جنگی، مصداق بارزی از جنایت ضد بشری با هدف امحای دسته جمعی گروهی از انسان‌ها محسوب می‌شود و در مجموع 207 شرکت اروپایی از جمله هلند، آلمان و فرانسه به رژیم بعث صدام سلاح و کشتار جمعی فروختند.
خيلی گشته بوديم، نه پلاكی، نه كارتی، چيزی همراهش نبود. لباس فرم سپاه به تنش بود.  چيزی شبيه دكمه پيراهن در جيبش نظرم را جلب كرد. خوب كه دقت كردم، ديدم يك نگين عقيق است كه انگار روش جمله ای حك شده. خاك و گل ها رو پاك كردم .... ديگر نيازی نبود دنبال پلاكش بگرديم ... روی عقيق نوشته بود : "به ياد شهدا گمنام"
شهید شدند و امروز ؛ عده‌ای راهشان را ادامه دادند و عاقبت شهادت نصیبشان شد شهادت پیش کش ؛ راهشان را ادامه دهیم تا شرمنده نشویم... ِ
کی رفته ای زدل که تمنا کنم ترا کی بوده ای نهفته که پیدا کنم ترا... 🌸🕊🌸🕊🌸🕊
آرامشی چنین میانه میدانم آرزوست... سفارش یاران آسمانیان
۳ در ساعت ۱ بامداد روز ۲۴ اسفند ۱۳۶۶ بارمز «یاموسی‌بن‌جعفر(ع)» و با هدف آزادسازی ارتفاعات شمال سلیمانیه عراق و تصرف دو ارتفاع الاغلو و گوجار به فرماندهی سپاه پاسداران آغاز شد و رزمندگان اسلام طی دو مرحله توانستند سلسله ارتفاعات گوجار، ارتفاعات ۲۰۸۰ ملكان ، ارتفاعات سه گانه‌ی هلگان و روستاهای گواراده و سومر را به تصرف خود درآورند و باعث قطع پل ارتباطی گوجار به الاغلو شوند. در این عملیات تيپ ۶۰۴ پياده‌ی سپاه يكم عراق منهدم و یک فروند هواپیمای دشمن هدف قرار گرفته و سرنگون شد و تعداد زیادی سلاح سبک و نیمه سنگین به غنیمت سپاه اسلام درآمد.
⭕️تاکتیک عباس در واحد اطلاعات و عملیات، ملاقات با سران گروهک‌ها بود و بیشتر وقتش صرف رفت و آمد میان آنها میشد. غالبا هم تنها می‌رفت و بدون اسلحه. مثلا یک گردن کلفتی به اسم «علی مریوان» دار و دسته مسلح سی چهل نفری راه انداخته بود. عباس تصمیم گرفت که «علی مریوان» را وادار به تسلیم کند. اراده کرد و رفت پیش‌شان. امیدوار نبودیم زنده برگردد، جلویش را هم نمی‌توانستیم بگیریم. تصمیم که می‌گرفت دیگر تمام بود. هرچه می‌گفتیم بابا! میروی، سرت را برایمان می‌فرستند، عین خیالش نبود. مدتی با آنها رفت و آمد می‌کرد، با آنها غذا می‌خورد، حتی کنارشان می‌خوابید! اینها عباس را می‌شناختند که کیست و چه کاره است ولی بهش «تو» نمی‌گفتند. بالاخره «علی مریوان» و دار و دسته‌اش داوطلبانه تسلیم شدند. دفترچه خاطره علی مریوان که دست بچه‌ها افتاد دیدند یکجا درباره عباس نوشته: «چند بار تصمیم گرفتم او را از بین ببرم، ولی دیدم این کار ناجوانمردانه‌ است. عباس بدون اسلحه و آدم می‌آید. این ها همه حسن نیت او را نشان می‌دهد. کار درستی نیست که به او صدمه بزنم…». 🗓 ۲۴ اسفند، سالروز شهادت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص)
🌷 لوح| تفحص؛ تکاندن غبار فراموشی 🔻 رهبرانقلاب: این‌که شما از روی جسدِ علی‌الظّاهر پنهان شده‌ی یک شهید، غبارها و خاکها را برطرف میکنید و آن را میآورید سرِ دست میگیرید، معنایش این است که علی‌رغم کسانی که میخواهند مسأله‌ی شهادت و شهید و فداکاری را زیر غبارها و خاکها پنهان کنند، شما نمیگذارید این کار انجام شود. 🌷
ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽﺁﻣﺪ، ﮐﻢ ﻣﯽﺩﯾﺪﯾﻤﺶ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺒﻮﺩﻥﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨﺪ ﻫﻢ ﻣﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩ بهمون ﻫﻢ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺩﺍﺩ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺭﺱ ﻭ ﻣشقمون ﻣﯽﭘﺮﺳﯿﺪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻫﻢ ﺣﺘﯽ ﻣﯽﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﯾﺮ ﻭ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻭ ﺩﺭﺱ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪنمون ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻣﯽﺷﻨﯿﺪ، ﺑﻌﺪﺵ ﮐﻠﯽ با ما ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﺩ ﻭ نصیحتمون ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ما ﺑﻠﻨﺪ ﻧﮑﺮﺩ... پ.ن: شهید برونسی همراه با فرزندش درجبهه
چه رفتن ها که می ارزد به ماندنهای پوشالی
در عملیات خیبر دیدمش که داشت نماز می خوند همین طور اشک می ریخت و با خدا حرف می زد... دستهاش رو بالا گرفته بود و از خدا می خواست بشه بچه ها بهش گفتند: سید! ما توی جنگ به تو نیاز داریم ولی تو مرتب دعا می کنی شهید بشی! گفت: دیگه بسه من چهل ماه توی جبهه موندم شما هم مثل من چهل ماه بمونید بعد برید؛ برای من دیگه بسه، باید برم.