💠🍃💠🍃💠
🖊 همسر شهید :
باهمسرم قرار گذاشته بودیم هرشب یک صفحه قران و تفسیر بخوانیم وبحث کنیم تاجایی که می شد سعی میکردیم قرارمان را فراموش نکنیم منزلمان همیشه باصوت زیبای همسرم طنین انداز بود تافرصت پیدا می کرد شروع با نت خوانی برای گرم کردن صداش میکرد مهمتر از بحث تلاوت عمل به ایات قران بود که به جرات می توانم بگویم که در زندگی ما وجود داشت
#شهید_حاج_حسن_دانش
#شهید_منا
#سیره_شهدا🌸🍃
🌷انس روزانه به قران سیره شهدا 🍃🍃
💠🍃💠🍃💠
🔴 نارضایــتی شهید از وضع بی حجابی
شهیدجاویدالاثر علیرضا بریری
☘ همیشه وقتی که برای منزل وسیله ای احتیاج داشتیم ایشون می گفتند من شما رو می رسونم بازار شما خرید کنید نمیخوام چشمم به گناه بیفته.
📌 با این وضعیت جامعه که آنقدر بی بندوباری هست جایی برای ما نیست و در تمام لحظات تمامی سعی خودشون می کردند که حتی نگاهشون سهواً هم به نامحرم نیفته.
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
اگر سردردی مریضی یا هرمشکلی داشتیم معتقد بودیم برویم هیئت خوب می شویم می گفت میشه توشه تمام عمر و تموم سالت رو در هیئت ببندی جزو ارزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم اما نمیشد چون خانه مان کوچک بود و وسایلمان زیاد البته زیاد هیئت دو نفری داشتیم برای هم سخنرانی می کردیم و چاشنی اش چند خط روضه هم میخواندیم بعد چای نسکافه یا بستنی می خوردیم می گفت این خوردنیا الان مال هیئته هروقت چای میریختم می اوردم میگفت بیا دوسه خط روضه بخونیم تاچای روضه خورده باشیم زیارت عاشورا میخواندیم و تفسیر می کردیم اصرار نداشتیم زیارت جامعه کبیره را تا ته بخوانیم یکی دو صفحه رابا معنی میخواندیم چون به زبان عربی مسلط بود برایم ترجمه میکرد و توضیح میداد
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
#سیره_شهدا🌸🍃
💠🍃💠🍃💠
اقا مصطفی مثل همه انسانها علایق مادی مثل خونه بزرگ , ماشین خوب و... داشت و لباس های برند و خوب می پوشید حتی گاهی به مادیات وابستگی نداشت. به طور مثال اگر ماشینش تصادف می کرد ناراحت نمیشد
🖊راوی : همسرشهید
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_هسته_ای
#سیره_شهدا🌸🍃
💠🍃💠🍃💠
🔘نماز
وسط عملیات زیر آتش، فرقی برایش نداست هر جا بود اذان که میشد میگفت من میرم موقعیت الله.
🌹شهید حاج حسین خرازی
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
به غیبت کردن خیلی حساس بود ،
می گفت : هر صبح در جیبتان مقداری سنگ بگذارید ،
برای هر غیبت یک سنگ بردارید و در جیب دیگرتان بگذارید ،
شب این سنگ ها را بشمارید ،
این طوری تعداد غیبتها یادمان نمی رود ،
و سعی می کنیم تعداد سنگ ها را کم کنیم ...
🌹شهید علیاکبر جوادی
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
برای سرکشی به بچهها آمد توی سنگر می دانستم چند روز است چیزی نخورده آنقدر ضعیف شده بود که وقتی کنار سنگر می ایستاد پاهایش می لرزید
وقتی داشت میرفت گفتم: حاجی جون، بیا یه چیزی بخور بی اعتنا نگاهم کرد و گفت: خدا رزق دنیا رو روی من بسته من دیگه از دنیـــا سهم غذا ندارم و از سنگر رفت بیرون.
🌹شهید محمدابراهیم همت
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود. من هم یک شلوار خریدم، تا وقتی از منطقه آمد، با هم بپوشد. لباس هار ا که دید، گفت«تو این شرایط جنگی وابسته م می کنین به دنیا. »
گفتم«آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماهام سربزنی؟»
بالاخره پوشید. وقتی آمد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود.
چیزی نپرسیدم.
خودش گفت«یکی از بچه های سپاه عقدش بود لباس درست و حسابی نداشت. »
🌷 شهید مهدی زین الدین
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
🍃در یک مساله علمی پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای ان پیدا نمیکردیم گفتیم رضایی نژاد می تواند کار را ادامه بدهد موضوع را با او درمیان گذاشتیم و مبلغ زیادی هم پیشنهاد کردیم بی توجه به مبلغ پیشنهادی ما
🌸🍃گفت این مساله به دردی هم میخوره ؟
🍃ماهم گفتیم نه به دردی نمیخوره اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مساله رو حل میکنه
🌸🍃داریوش گفت من اگه تو زندگیم بتونم یه چوب کبریت یا پیچ گوشتی درست کنم که به درد چهارنفر بخوره خیلی بیشتر برام ارزش داره تااینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچ کس مثل اون رو نداره یا مساله ای رو حل کردم که هیچکس حل نکرده
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
هیچ وقت از خودش چیزی نمیگفت و ما نمیدانستیم او در کجا است بسیار ولایتی به تمام معنا بود در زمان فتنه 88 ده روز بود او را ندیده بودیم و بعد از روز که امد دیدیم 10کیلو لاغر شده و باعجله عکس حضرت اقا را برداشت و گفت این عکسها را به موتور میچسبانم تاببینم چه کسی جرات میکند به حضرت اقا حرف بزند
✨ یک عکس تمام قد ازحضرت اقا را در خانه چسبانده بود هرصبح ک بیدار میشد اول به امام زمان عج سلام میکرد و بعد به حضرت اقا سلام میداد
🌻 عشق به ولایت او به گونه ای بود ک اگر از تلوزیون بیانات حضرت اقا پخش میشد همان موقع بلند میشد و می ایستاد
🌸🍃مهدی مال ما نبود برای همه بود روزهایی ک زود ازسرکار تعطیل میشد ازهمان طرف به خیریه ای میرفت و درانجا به نیازمندان کمک میکرد این موضوع رابعدشهادتش متوجه شدیم
✨ازپولش چیزی برای خود پس انداز نمیکرد و همیشه ان را به دیگران کمک میکرد و باشهید هادی ارتباط عاطفی زیادی داشت
💫دوماه مانده به شهادتش من و مادربزرگش را به حرم حضرت امام و عبدالعظیم برد سپس به حرم حضرت رفتیم و درنهایت مارا به مزار شهدا برد و درانجا بماگفت مادر هرچه از این شهدا بخواهید بهتان میدهند دعاکنید عاقبت بخیرشوید وقتی که به سرمزار شهدای گمنام میرفتیم به من میگفت مادر , این شهدا روزی مادر داشتند اما الان مادرانشان چشم انتظارشان هستند شماباید برای اینها مادری کنید
#شهید_مهدی_عزیزی
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
بارزترین ویژگی که همسرم داشتند تفاوت روزهایشان بود هیچ وقت اجازه نمیدادند امروزشان مانند دیروزشان بگذرد همیشه حتی شده بسیار ناچیز و کم سعی می کردند اعمال و کارهایشان با روز قبل تفاوت داشته باشد و حتما بهتر و مفیدتر از روز قبل باشند حتی شده یک ایه بیشتر تلاوت قران از روز قبل نه تنها در امور مذهبی بلکه در امور کاری و انجام وظایفشان چنین بودند در16سال زندگی مشترکی که کنار ایشان داشتم ندیدم دو روز از عمرشان را مثل هم بگذرانند این تغییرات جزیی کم کم بزرگتر می شد و پله های رشد اخلاقی و عبادی را میدیدم که ایشان شتابان طی میکردند لوح وجود شان به مرور زمان از کاستی ها و عیب ها پاک شد و به درجه شهادت رسیدند درکنار ایشان حس کردم و دیدم که نیازی به رفتن دنبال کارهای بزرگ نیست اگه انسان همان کارهای درظاهر کوچک را درست انجام دهد خیلی متفاوت بود
🖊راوی: همسرشهید
#شهید_سید_محمد_علی_رحیمی
#سیره_شهدا🌸🍃
💠🍃💠🍃💠
سالن مجلس عروسی ما سلف سرویس دانشگاه بود وقتی که من سرکلاس درسم این را برای بچه ها تعریف میکنم میبینم که بچه های الان اصلا در مخیله شان نمیگنجد وقتی که ما ازدواج کردیم به خوابگاه دانشجویی رفتیم دکتر گفت : میخواهی خانه بگیرم ؟ گفتم : نه خوابگاه خوب است تاسیساتش هم مجانی است من بالباس عروس ازپله های خوابگاه بالا رفتم یک سوئیت کوچک متاهلی داشتیم اقای دکتر صالحی وزیر امور خارجه که تا پارسال رئیس سازمان انرژی اتمی بود استاد ما بودند ایشان باخانمشان اقای دکتر غفرانی هم با خانمشان مهمان مابودند یک سفره کوچولو انداختیم دوتا پتو و دو تا پشتی داشتیم باافتخار از این دوا ستاد بزرگوار درهمان خانه کوچک خوابگاهی پذیرایی کردیم بعد هم دوتا نشستیم و راجع به مسایل هسته ای صحبت کردیم
#شهید_دکتر_مجید_شهریاری
#سیره_شهدا🌸🍃