💢 پیام تکان دهندهی یک شهید مدافع حرم به دولت و مسئولین
#تصویر 👆
╰─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─╯
#خاطرات_شهید
کاظم یک ثانیه هم بدون وضو نبود. حتی از خواب هم که بیدار می شد دوباره وضو می گرفت، بعد می خوابید.
دقت عمل در نماز و واجباتش تک بود، ما فقط استفاده می کردیم.
به ما می گفت،
اگر خوب باشید دیدن امام عصر (ارواحنافداه) کار مشکلی نیست.
پاک باشید، با وضو باشید، نماز اول وقت بخوانید...
📎منبع : سه ماه رویایی📗
#شهید_کاظم_عاملو🌷
╭─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─╮
╰─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─╯
#لیلةالرغائبـــ
امشب ڪه شب عرض نیاز اسٺ برایم
یڪ ڪرب وبلا هسٺ فقط،ڪلّ دعایم
یڪ گوشہےچشمے ز سوےِ شاه شهیدان
ڪافیسٺ ڪه امضا بشود ڪرب وبلایم
#التماسدعا
╰─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─╯
#پیام_شهید
🔰عزیزانم نماز جمعه بروید، به دعای کمیل بروید و مصیبت بخوانید .قلب های خود را برای گریه کردن مصیبت ائمه عادت دهید ، بگذارید خون گریه کند قلب هایتان، گریه برای ائمه ثواب دارد وقتی که مصیبت می خواندید به مصیبت حضرت فاطمه زهرا{س} که رسیدید، مرا یاد کنید.
🔰در مبارزه با آمریکا و اسرائیل قاطعانه شرکت کنید. و تا برچیدن بساط آنها از روی زمین از پای ننشینید ؛ای عزیزان جوانمردانه به قول امام به جنگ بروید و جنگ با دشمنان را از یاد نبرید که اگر به دشمن فرصت دهید دینمان را قلع و قمع خواهد کرد .در ساختن خود و جامعه خود بکوشید.
📎جانشین فرماندهٔ گردان کمیل لشگر ۲۷محمدرسولالله (ص)
#سردارشهید_محمد_نیکبین🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۱/۲/۲۰ تهران
شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۴ طلاییه ،عملیات خیبر
اینجا احتکار نبود
همه استفاده میکردند
هنگام کمبود ، رقابت
بر سرِ استفاده نکردن بود!
#مردان_بیادعا
#رسم_خوبان
💠او اهل ادب بود، هیچ جملهای بدی از او نشنیدم؛ اگر میخواست از کسی تعریف کند، میگفت: «بنده خوب خدا»، اگر میخواست از کسی بد بگوید، میگفت: «بنده بد خدا». ملاک او بندگی خدا بود.
💠یکبار در کرخه بودم، باران شدیدی میبارید، من هم خیس شدم؛ رفتم در چادر جایی خالی است، پرسیدم اینجا جای کیست؟ گفتند: حاجعبدالله. گفتم: فرمانده گردان هست، برای خودش جا پیدا میکند، گرفتم و جای حاجعبدالله دراز کشیدم و خودم را به خواب زدم. حاجعبدالله بالای سرم آمد و نگاهی به من کرد و گفت: «علی تویی؟» بلند شدم تا او سرجایش بخوابد. گفت: «نه بگیر بخواب». در باران بیرون رفت و نمیدانم کجا رفت.
💠بعد از عملیات «والفجر 2»، در پادگان ابوذر بودیم، ما را جدا کردند، برای خنثی کردن مین شب تا صبح کار کردیم، وقتی به چادر رسیدیم، حاج عبدالله از شدت خستگی بیهوش میشد، یکی از دوستان دلش میخواست قرآن بخواند، تا قرآن کریم را باز کرد، حاج عبدالله از خواب بیدار شد و گفت: «من به احترام قرآن نمیتوانم، بخوابم».
#سردارشهید_عبدالله_نوریان🌷
#سالروز_شهادت