✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز اول مهر ماه سالروز شهادت مدافع حرم" محمدرضا سنجرانی " گرامی باد
#صلوات
#پوستر_اختصاصی
🌹اینجا معراج شهداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️جمله ای بس سنگین از #شهیدآوینی:
کربلا به رفتن نیست.... به شدن است....
(حتما کلیپ رو ببینید👆👆👆)
سرباز جادوگر صدام
سربازی در ارتش عراق بود که ادعا میکرد از طریق ارتباط با اجنه میتواند از اطلاعات سرّی هر جلسهای مطلع شود.
صدام شنیده و او را احضار کرده بود. این سرباز دوبار با صدام ملاقات میکند و هدایای خوبی از او میگیرد.
بعدها گفت به صدام گفتهام:
سرانجام در این جنگ پیروز خواهد شد و نه تنها اروندرود را باز پس خواهد گرفت، بلکه وارد اهواز و خرمشهر و آبادان شده و این شهرها را به عراق ملحق خواهد کرد. حکومت ایران سرنگون گردیده و به این ترتیب صدام قدرت برتر منطقه خواهد شد. سالی خواهد رسید که اکثر زنان عراق، نام نوزادانشان را صدام خواهند گذاشت.
و گفتم او را در خواب دیدهام، در حالی که سوار بر اسب سفیدی است و شمشیری در دست دارد که نور خیرهکنندهای از آن میتابد، صدام به خاطر این پیشبینیها 5 هزار دینار و یک خودرو به من بخشید.
این سرباز عبدالستار جاسم البدرانی نام داشت.
راوی: وفیق السامرایی مسؤول اطلاعات ارتش عراق
#سیدحسن
بعد از جنگ در حال تفحص در منطقه کردستان عراق بودیم که به طرز غیر عادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید یک کیف پلاستیکی در آوردم داخل کیف وصیت نامه قرار داشت که کاملا سالم و این چیز عجیبی بود.
در وصیت نامه نوشته بود:
من سیدحسن بچه تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم…
پدر و مادر عزیزم شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.
اهل بیت شهدا را دعوت می کنند…
پدر و مادر عزیزم من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می رسم.
جنازه ام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه می ماند.
بعد از این مدت جنازه من پیدا میشود. و زمانی که جنازه من پیدا میشود امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می گویم.
به مردم دلداری بدهید
به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانه این انقلاب است.
بگویید که ما فردا شما را شفاعت می کنیم
بگویید که ما را فراموش نکنند.
بعد از خواندن وصیت نامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول(ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
پوتینهایش جفت نبود، هر دو لنگه برای یک پا بود ولی حاج علی پوشیده بود و میگفت: این پوتینها را از پشت خاکریز همانجا که بچهها پوتینهای کهنه و بهدردنخورشان را دور میاندازند، پیدا کردهام.
#بیت_المال
#شهید_حاج_علی_محمدی_پور
یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛ با همان اسلحه 7 بعثی را اسیر کرده بود. خرمشهر دست بعثیها افتاده بود.
خودش را خاکی و موهایش را آشفته میکرد و گریهکنان میگشت خانههایی را که پر از عراقی بود بهخاطر میسپرد. به عراقیها میگفت مامانم را گم کردم.
گاه میرفت داخل خانهها پیش عراقیها مینشست مثل کرولالها از غفلت آنها استفاده میکرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمیداشت.
#شهید_بهنام_محمدی
اصرار میکرد به جبهه برود. ولی چون برادرش در جبهه بود، موافقت نمیکردیم.
یک روز گفت خواب دیدهام در خواب کسی به من گفت به زودی از دنیا خواهم رفت و ادامه داد: «اگر نگذارید به جبهه بروم و همینجا از دنیا رفتم چه جوابی خواهید داد؟!»
و با این صحبت او، پدرش اجازه داد به جبهه برود.
#شهید_صادق_صادقزاده