eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
80.7هزار عکس
15.7هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا کنـد ..... که مادرت ندیده باشد ؛ اینگونه حنجرِ غرق به خونت را ...
«الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتِی» رفتی ولی فراق تو باور نمی‌شود داغی شبیه داغ برادر نمی‌شود .... تصویری از شهید علیرضا محمدحسینی بر بالین برادرش شهید علی‌اکبر محمدحسینی "فرمانده گردان علی‌اکبر لشکر۴۱ثارالله" که کمتراز ۷ ماه بعد به برادر شهیدش پیوست ╭─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╯
صورت‌هایشان غبار گرفته بود موها پر خاک چشم ها قرمز پاها پر از آبله پهلوها و سینه‌ها زخمی اصلا هر کدام‌شان روضه های مجسم بودند ...
. . دیدن داغ برادر سخت است دیدن پیکر بی سر سخت است . وداع خواهر شهید با پیکر بی‌سر برادرش . محمد حسین باغبان ، یکی از بسیجیان لشکر۱۴ امام حسین(ع) بود. او در اواخر اسفند سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر شربت شهادت نوشید ... . چند روز قبل از عملیات، محمد حسین به یکی از همرزمانش به نام شفیعی گفت : اگر شهید شدم مرا از ناخنم و گودی کفِ پایم بشناسید. یکی از انگشت های او به خاطر اشتغال به حرفه‌ی جوشکاری کبود بود. . زمانیکه شفیعی را برای شناسایی اجساد شهدا به تعاون لشگر بردند، او جنازه‌ی بی سری را از روی کبودی انگشتش شناسایی کرد . یک خط روضه: برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری ... .
‍ در مقاطعی‌از جنگ که آمار شهدا، مفقودین، اسرا و مجروحان بالا می رفت و ترکـش آن بالطبع دامنِ بستگان را در شهر می گرفت و احیاناً بعضی از آن ها در نامه های خودشان بی تابی و ابراز عواطف می‌کردند، بچه‌ها با ذکر واقعهٔ کربلا و آنچه بر سر سالارشهیدان و اهلبیت مکرم حضرت رفته بود و بازگویی جزئیاتی‌ از مصائب که «مٰا اَعظَمَ مُصیبَت‌ُها فی الاسلام » بود ، آنها را به صبر و اجر فرا می‌ خواندند و آن چه در انتظارشـان بود را کم و کوچک جلوه می دادند.
کمر شکسته‌ام از حال و روز من پیداست عجیب بر جگرم داغ برادر مانده سرپل ذهاب ۱۳۵۹ عکاس : کاوه کاظمی این عکس یکی از سخت‌ترین لحظات در جبهه را به تصویر می کشد برادری در کنار برادر دیگر ولی بدون سر ....
بوسه‌هایی می‌شناسم مثل روضه زخم دار .... اسفند ۱۳٦۳ اولین و آخرین بوسه سردار بی‌سر عملیات بدر بر صورت فرزندش چند روز قبل از شهادت
امروز روز پنجم است که در محاصره‌ایم، آب را جیره بندی کرده‌ایم عطش همه را هلاک کرده ، همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده‌اند دیگر شهدا تشنه نیستند! فدای لب تشنه‌ات ای پسر فاطمه...
شاید این بوسه همان روضه‌ی وداع باشد کربلا ... مقتل ... زینب ... و این آخرین دیدار دنیاست رحمت‌الله فرمانده اطلاعات‌وعملیات لشکر۱۰سیدالشهدا بود که در اسفند۶۲ در عملیات‌خیبر با اصابت تیر مستقیم دشمن به صورتش به شهادت رسید و مادر را واداشت بجای بوسه بر صورت با بوسه بر دستِ فرزند با او وداع کند..
سوخت تا بفهمیم که در ره عشق سوختن ؛ اولویتِ عاشقی است... حسین ۱۶ سال داشت راننده لودر و بلدوزر بود! در عملیات آزادسازی مهران در تابستان داغِ سال شصت و پنج از شب تا صبح درحال ساخت سنگر بود صبح هنگام، از دوستانش طلب آب کرد اما پيش از آنکه آب را به او برسانند هدف آتشِ خمپاره دشمن قرار گرفت؛ همزمان با متلاشی شدن مخزن بولدوزر روغنِ داغ روی بدن مطهرش ریخت ؛ و تشنه لب در عشق مولایش حسین(ع) ذوب شد و به‌جمع آسمانیان پیوست.