eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸جان به فدای لب عطشان💧 حسین (ع) 🔹 مهران؛ تیر ماه ۱۳۶۵ ◇ سربازان ایرانی با اینکه خود در تیررس گلوله‌های‌ دشمن هستند، در گرمای طاقت فرسای ایلام، برای رفع تشنگی دیگر قهرمانان وطن تلاش می‌کنند. 📸 عکاس : احسان رجبی
🍁 🔥 ☆ ♡ ❒ بعدازظهرِ پنج‌شنبه ۱۲ آبان ۱۳۶۲ در پی شدت‌گرفتن پاتک‌های دشمن، فرمانده رهسپار خط مقدم می‌شود تا هدایت میدانی رزمندگان را عهده‌دار شود.
ياد آن بوسه كه هنگام وداع  بر لبم شعله حسرت افروخت .... پ‌ن: وداع و بوسه‌ حاج اصغر صادق‌نژاد بر گونه‌ی شهید عقیل مولایی
۳ دی‌ماه سالروز عملیات کربلای۴ گرامی‌باد. نقل است که برای این عملیات ۳۰۰ هزار نیروی ایرانی شرکت داشتند و در لحظات اولیه آن هزاران غواص به دل اروند زدند و لحظاتی بعد بعثی‌ها با شلیک منور از هواپیماهای خود شب تاریک را به روز روشن تبدیل و با دوشکا، چهار لول و... سر آنان را هدف قرار دادند تا اروندرود برای همیشه به بزرگ‌ترین گلزار شهدای آبی جهان تبدیل شود... 🥀 سلام بر پیکرهای مانده در جزایر ابوالخصیب و بلجانیه ...
«اروند» هر چیزی که در مسیرش باشد را می‌بَرد، حتی دل را ....
📸 حکایتِ رفاقت تا بهشت ... سمت چپ "شهید رحیم یخچالی"در کنار معاون و همراه همیشگی‌اش "شهید جعفر عابدینی‌زاده" در شبی مانندِ امشب شلمچه معراج‌شان شد.
قسمتی از سخنرانی در عملیات رمضان: «همین بسیجی های کم سن و سال را شما ببین؛ از پشت میز مدرسه آمده جبهه، بعد شب حمله با آن کلاشینکف قراضه اش غوغا می کند صبح که می روی توی این بیابان شرق بصره همین طور جنازۀ کماندوهای گردن کلفت بعثی است که روی زمین ریخته... این ها را کی زده؟ همین بسیجی کوچولو» عکس: پاییز ۱۳۶۲، قلاجه، عملیات والفجر چهار 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذا الْقَلیل القُرْبانَ او مثالِ همان زینب کربلاست زینبی که صبور بود و شکور ...
شهدای عزیز ما کسانی هستند که از همهٔ خواسته‌های شخصی خود دل بُریدند ...! این به زبان آسان است فقط دل بریدن از پول و مال و سرمایه نیست دل بریدن از عواطف است شهید از مهر مادر از سایه‌ی پدر از لبخند کودک از عشق همسر دل می بُرد و به سوی انجام وظیفه حرکت می‌کند ...
شب جمعه ؛ رحمة‌الله به عشاق اباعبدالله وقتی به شهادت رسید، هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود قبل از عملیات، داده بود جلو  پیراهنش نوشته بودند: آن‌ قدر غمت به جان پذیرم حسین(ع) تا قبر تو را بغل بگیرم حسین (ع) میگفت: «دوست دارم موقعِ شهادت تیر به سینه‌ام بخورد و شهید شوم» دعایش زود مستجاب شد! و در عملیات والفجر هشت تیری سینه اش را شکافت؛ همان‌جایی که شعر را نوشته بود..! راوی: رضا دادپور
ماه اسفند می‌دهد بویِ شیرمردان بیشه‌ی خیبر .... دو عاشق خدا دو شهید خیبری هر دو متأهل و پدر بودند امّا آوردگاه عملیات خیبر عاشورای شهادت خونینِ این دو سرو سرافراز سپاه اسلام شد
شادمانی شهدا در شب نیمه‌ شعبان ... حسینیه الوارثین اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ جشن ولادت حضرت مهدی (عج) بچه‌ها آن‌ شب خیلی شاد بودند چرا که در مقام سربازی امام زمان (عج) خود را برای شهادت آماده می‌کردند؛ و چند روز بعد، شش نفر از آن‌ها به درجه شهادت رسیدند.
کسی که با حق کُشتی بگیرد زمین می‌خورد ...!
📸 برادران باکری در یک قاب آن‌ها از دوران کودکی و نوجوانی تا دوران انقلاب و جنگ، تاریخچه‌ای پر از شجاعت و خدمت به میهن اسلامی داشتند و به عنوان نمادهایی از ایمان و اراده ملت ایران در یادها می‌مانند... حمیدی که در خیبر سینه‌ به‌ سینه رژیم بعثی ایستاد و پیکرش در پل شیطان ماند و مهدی که در عملیات بدر عاشورایی فرماندهی کرد و در دجله جاودانه شد.
تمایلی به شهرت و معروف شدن نداشت! و باورش بر این اصل بود که اگه کاری را با خلوص‌ نیت برای خدا انجام دهی؛ او تو را عزیز می کند... آری ... هر که می‌خواهد عزیز شود باید الهی شود و امیر نیز الهی شد تا خداوند عزیزش کرد. و تنها خدا می‌داند بین او و خدایش چه گذشته که عکسِ لحظه شهادتش سال‌ هاست نماد مظلومیت و آرامش پس از عروج شده است ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمتر مازندرانی هست که این نوحه به گوشش نخورده باشه‌. اعزام به جبهه ویژه ۲۵ بود ؛ سال ۱۳۶۳ _ ، عسکری اسماعیل پور رفت بالای و ای خواند که شد. «بهر فتح کربلا با کاروان می رود این لشکر از مازندران» با نوای ذاکر اهل بیت حاج عسکری اسماعیل پور یکی از حماسی‌ترین نوحه‌های حماسی مازندران‌ها در دوران دفاع مقدس به یادگار ماند. .اسماعیل پور میگفت : شب قبل از اعزام محمدرضا متولی طاهر مداح و دوستم که در تبلیغات لشکر فعالیت داشت یک کاغذ با شعر حماسی به دستم داد فرصت کم بود گفت نمی‌دانم شاعرش چه کسی است فقط بخوان، من هم تمرین کردم. . "زمانی که برای بار اول شعر را خواندم همه اشک ریختند، با خودم گفتم این شعر کارساز و متناسب است، در اردوگاه چالوس در جمع هزاران هزار رزمنده این شعر خوانده شد و مورد توجه همه قرار گرفت، همه مسؤولان شهر و  کشوری نیز حضور داشتند کم کم این شعر ورد زبان رزمندگان شد.
شب جمعه ؛ رحمةالله به عشاق اباعبدالله ۱۶ سال داشت ؛ آرپی‌جی‌زن گردان بود در عملیات بدر شرقِ دجله نبردی عاشورایی کرد و سرش را هدیه به خدا کرد..! در وصیت‌نامه اش آورده: « خدایا شاهد باش که از تمامی مظاهر مادی بریده‌ ام تا به تو پیوستم ، می‌خواهم شهید بشوم تا خونم گواهی دهد که رهرو راه علی(ع) و حسین (ع) بوده‌ام ...» شهادت : ۱۳٦۳/۱۲/۲٤ مزار: گلزار شهدای قزوین
جرعه‌ای گرم از آن چاییِ اخلاص به دل تشنه ما هم بدهید ... اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَ عَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّک أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
. خاطره : " لباس سبز" به روایت از : خواهر شهید دوره آموزشی‌اش که تمام شد ، لباس فرم سپاه را تحویل گرفت و به خانه آمد . حال و هوایی عجیبی داشت . اصرار داشتیم آنها را بپوشید تا ببینیم در لباس سبز سپاه چه جلوه ای پیدا می کند . اول قبول نکرد . خیلی که به او اصرار کردیم کوتاه آمد ، ولی قبل از به تن کردن آن ناگهان حالش منقلب شد و به شدت زد زیر گریه . از مادرمان با التماس درخواست کرد که قبل از پوشیدن لباس برای او دعا کند . می گفت : ننه تا تو برایم دعا نکنی من لیاقت پوشیدن این لباس را نخواهم داشت . مادر که تاب دیدن گریه و بی تابی مهدی را نداشت بلافاصله دعاکرد . مهدی رفت توی اتاق دیگر ، لباسش را عوض کرد و برگشت . خدایا چه می دیدیم ؟ لباس سبز سپاه چقدر به قد رشید و چهره سبزه اش می آمد ! شده بود عین ماه شب چهارده . از این که چشمهای ما آنطور به او خیره شده بود خیلی خجالت می کشید ، چند دقیقه بعد رفت و لباس فرم را در آورد و آن را با نهایت احترام تا کرد و گذاشت داخل گنجه . بعد ازآن روز هرچه به او اصرار کردم یکبار دیگر ، محض خوشی دل من چند دقیقه آن لباس را توی خانه بپوشد ، قبول نکرد . بار آخر گفت : آبجی ، پشت این لباس فرم، کلی حکمت خوابیده، در زمان جنگ یک نفر سپاهی موقعی حق دارد این لباس سبز و آن آیه مقدس دوخته شده بر روی سینه اش را بپوشد که توی میدان جنگ حضور داشته باشد. به همین خاطر نه ما اعضای خانواده و نه هیچ کدام از دوست سپاهی و بسیجی اش هیچ وقت ندیدیم او در شهر یا اصلاً مناطق پشت جبهه ، لباس فرم سبز سپاه را بپوشد . مهدی می گفت : "لباس سبز سپاه لباس رزم حضرت علی اکبر (ع) است . این لباس را فقط باید در میدان رزم پوشید ."
📸 آینه تمام قد ایثار و مردانگی ... «سید احمد سادات کیایی» با ۱۲ سال سن از شهر لنگرود، روستای پایین محله چاف جوان‌ ترین و کم‌ سن‌ترین شهید عملیات بیت‌المقدس است. شهیدی که در مرحله اول عملیات، ۱۰ اردیبهشت ۶۱ اطراف خونین‌شهر بعد از یک نبرد سنگین با دشمن بعثی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🍂 آینه تمام قد ایثار و مردانگی ... برای مرد بودن و مرد ماندن، رقم سن، فقط یک بهانه است. بهانه ای برای کم نیاوردن و جازدن در بحران های آزمایش دنیا می توان کوچکترین فرد میدان بود و بزرگترین حماسه را آفرید. «سید احمد سادات کیایی» با ۱۲ سال سن از شهر لنگرود، روستای پایین محله چاف جوان‌ ترین و کم‌ سن‌ترین شهید عملیات بیت‌المقدس است. شهیدی که در مرحله اول عملیات، ۱۰ اردیبهشت ۶۱ اطراف خونین‌شهر بعد از یک نبرد سنگین با دشمن بعثی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ¤ پیوسته به یاد شهیدان ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
پیر ما گفت : "شهادت هُنر مَردان است" عقلِ نامرد در این دایره سرگردان است ...