در نامه ها اسمش کنار اسمهایی بود که به اباعبدالله نامه نوشتند ولی به ایشان نپیوستند. اما خودش را رساند. نگذاشت اثر آن اسم هایی که کنارش بودند بر عملش هم اثر بگذارد. خیلی وقتها نام ادمی کنار آدمهای دیگر که هم سبک و سیاقاند، همشهری اند، دوستند، در یک جمع و محفلاند قرار میگیرد، با آنها در یک شهر قدم برمیدارد،آنها را میبیند، با آنها در یک صف به نماز میایستد. ولی روزگاری خواهد رسید که کنار این اسمها نمیتوانی باشی، نباید باشی. نباید بگویی بقیه کردند من هم یکی از آنها. چون پای عشق در میان است. باید به سمت عشق بروی. باید بگویی «شما در وفای به پيمان حيله گر و غدار هستيد ولی ما باوفا و بردباريم.» باید خود را جدا سازی. باور کن. وقتی آگاه شدی، لحظهای تعلل و هم نشینی با آنها که میدانی کارشان غلط است، برایت تاریکی خواهد آورد. عزم کن، برخیز و به سمت عشق بشتاب. حبیببن مظاهر اینگونه بود. زیارت عاشورای شب پنجم هدیه به او.
#حبیب_بن_مظاهر
#شب_پنجم