🔰 غنینژاد: آقای پزشکیان، عکس یادگاری گرفتن با ایرانستیزان نفاق است، نه وفاق
اقتصاددان حامی پزشکیان:
🔸از همان ابتدا ابهامی در مفهوم وفاق ملی وجود داشت. تصور عمومی بر این بود که منظور از وفاق صرفا پرهیز از گفتار و رفتار ستیزهجویانه و خشن در مقابل مخالفان سیاسی است.
🔸اما آنچه در این میان حیرتانگیز و تاسفبار است شائبه همسخنی و همدلی رئیسجمهور محترم با کسانی است که رسما و علنا مُبلغ ایرانستیزی و تحقیر فرهنگ ایرانی و زبان فارسی هستند.
🔸عکس یادگاری رئیسجمهور با اینگونه افراد پس از برگزاری جلسه مشترک با آنها حیرتانگیز و نگرانکننده بود. آیا این رفتار را هم میتوان مصداقی از مفهوم وفاق ملی دانست؟
🔸وفاق در لغت به معنی موافقت، سازگاری، همراهی و اتحاد است؛ اما چیزی درباره اینکه موافقت، همراهی و اتحاد بر سر کدام هدف یا مقصود است، نمیگوید.
🔸طبیعی است که موافقت و همراهی با کسانی که آشکار یا پنهان ضد منافع ملی عمل میکنند، هیچگاه بهمعنی وفاق ملی حقیقی نخواهد بود و باید به جِد از اطلاق این مفهوم به این موارد اجتناب کرد.
🔸امیدواریم رئیسجمهور محترم و مشاوران ایشان به این موضوع توجه کنند که نشست و برخاست بالاترین مقام اجرایی کشور نباید علائم نادرست و گمراهکننده به آحاد جامعه بدهد.
🔸رفتار رئیسجمهور کشورمان با جُهال سادهلوح یا مغرضی که تاریخ کشور خود را نمیدانند، آگاهانه یا ناآگاهانه آلت دست مطامع بیگانگان میشوند و بر سر شاخ نشسته بُن میبُرند، نباید طوری باشد که خدای نکرده شائبه همدلی با اینان در افکار عمومی ایجاد کند.
🔸این شائبه ربطی به وفاق ملی ندارد و احتمالا بر نفاق ملی دامن میزند. امیدواریم رئیسجمهور محترم و مسوولان دفتر ایشان توضیح قانعکنندهای درباره ملاقات ایشان با برخی عناصر مسالهدار معروف به ایرانستیزی بدهند و نگرانی افکار عمومی ملت بزرگ ایران را برطرف سازند.
حدیث کساء که بصورت شعر نوشته شده است.
تقدیم به شما محبان اهل بیت که عاشق این خاندان معظم ومعزّز هستید،لطفا تا انتها با تأمل وتفکر بخوانید لذت میبرید و بیشتر پی به ارزش معنوی حدیث شریف کساء میبرید.
این حدیث آمد زِ زهرای بتول ،
فاطمه؛ صدیقه بنت الرسول ،
روزی آمد خانه ما مصطفی ،
گفت با حالی شبیه اِلتجا ،
ضعف دارم جان بابا دخترم ،
پهن کن بابا عبایی بر سرم ،
آن عبایی را که دارم از یمن ،
آن عبا بر من بکش ای مُمتَحَن ،
گفتمش بابا بلا دور از شما ،
در پناه مهر و الطاف خدا ،
من کشیدم آن عبا بر روی او ،
یک نظر کردم به ماه روی او ،
صورتی زیبا تر از قرص قمر ،
روشن و زیبا ؛نکوتر از سحر ،
ساعتی بگذشت و آمد مجتبی ،
گفت ای مادر سلام و صد دعا ،
گفتمش مادر سلامم بر شما ،
نور چشمم ای عزیز با وفا ،
گفت مادر خانه دارد عطر گل ،
هست بوی جدّ ما ؛ختم رسل ،
گفتمش ای نور چشمم بوی او ،
آمده در خانه با گیسوی او ،
رفت نزد حضرت خاتم؛ حسن ،
گفت بابا جان فدایت ؛جان و تن ،
گفت بابا صد سلام و صد درود ،
بر شما ای خاتم رب ودود ،
با اجازه رفت در تحت کسا ،
در کنار مصطفی شد مجتبی ،
بعد از آن آمد حسین و با سلام ،
گفت بوی جدّم آید بر مشام ،
گفتمش ای نور چشمانم حسین ،
ای عزیز فاطمه ای نور عین ،
جدّتان در خانه در زیر کسا ،
آمده امروز شد مهمان ما ،
با اجازه رفت در زیر کسا ،
در کنار مصطفی شد با حیا ،
بعد از آن آمد علی مرتضی ،
گفت زهرا جان سلامم بر شما ،
بوی یار مهربان آید همی ،
بوی جوی مولیان آید همی ،
گفتم او را یار ختمی مرتبت ،
صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت ،
آمده مهمان ما بابای من ،
آمده مانند جان در جسم و تن ،
رفت نزد احمد و گفت این سوال ،
چیست رمز و راز این وقت و مجال ،
با اجازه رفت در زیر کسا ،
در کنار مصطفی شد مرتضی ،
بعد از آن رفتم کنار اهل خود ،
تا بجویم با عزیزان وصل خود ،
ما همه بودیم در زیر کسا ،
دست خود برداشت بابا بر دعا ،
گفت یارب اهلبیتم را ببین ،
بهترین خلق خدا روی زمین ،
خونشان با خون پاک من قرین ،
جسم و جان دارند از من با یقین ،
جسمشان را از بدیها دور کن ،
قلبشان را خانه ای از نور کن ،
لطف کن بر خاندانم با کَرم ،
تا ابد آباد گردان این حرم ،
دشمن آنها مرا هم دشمن است ،
پیش چشمم جلوه اهریمن است ،
هر که در دل حُبِّشان دارد به جان ،
می شود محبوب من در دو جهان ،
بانگ حق برخاست از عرش برین ،
کای ملائک بشنوید این با یقین ،
هر چه را من آفریدم در جهان ،
این زمین و جمله هفت آسمان ،
کوه و دریا را اگر من ساختم ،
نُه فلک را اینچنین پرداختم ،
هر چه زیبائیست در شمس و قمر ،
ظلمتِ شبها و نور در سحر ،
ساختم اینها به عشق مصطفی ،
ساختم با مِهر این اهل کسا ،
بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا ؟،
صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا؟ ،
بانگ حق برخاست: زهرا و پدر ،
معدن ایمان و کان هر گوهر ،
حیدر و فرزند پاکش مجتبی ،
هم حسینِ بنِ علی در کربلا ،
گفت جبرائیل ای ربّ جلی
میروم من نزد زهرا و علی ،
با اجازه نزد ما زیر کسا
آمد و می خواند ، پیغام خدا
گفت ای پیغمبر عالی مقام ،
می رسانَد حق به درگاهت سلام ،
هر چه که در کلّ عالم خلق شد ،
از برای اهل زیر دَلق شد ،
گفت از این خانواده تا ابد
دور شد ناپاکی و هر فعل بد ،
جسم و روح خاندانت پاک شد ،
نامشان بر تارک افلاک شد ،
گفت حیدر چیست رمز جمع ما ،
چیست مزد راوی این وضع ما
گفت هر کس نقل کرد این ماجرا ،
در میان دوستان مرتضی
هر غمی دارد خدا شادی کند ،
بر اسیران بانگ آزادی کند
مشکلات جمعشان حل می شود ،
سِحر درد و غصه باطل می شود ،
گفت مولا رستگارانیم ما
همچنان گل در بهارانیم ما ،
شیعه با این نقل می گردد سعید
بهتر از این مژدگانی کس ندید ،
التماس دعا《السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ع》
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
┅✿🕊❀🇮🇷❀🕊✿
#جهاد_تبیین 4⃣0⃣0⃣1⃣
🔆 این ویروس مهلک، منتظر شما نمی ماند!
✍ در دنیای پزشکی، وقتی در سطح جامعه، یک ویروس مهلک در حال انتشار است، آن ویروس، برای انتشار، منتظر اقدام پزشکان و مسئولین مربوطه نمی ماند و لحظه به لحظه، جامعه را آلوده تر می کند.
🔹 ویروس کشف حجاب نیز مانند همان ویروس مهلک به طور نگران کننده ای در حال آلوده کردن جامعه ماست.
🔹متاسفانه با گذشت این همه مدت از فتنه ۱۴۰۱ و با وجود اینکه بی بند و بارها در خیابان های جمهوری اسلامی به راحتی و به صورت علنی در حال پرده دری و زیر پاگذاشتن شرع و قانون هستند، برخی از مسئولین ما هنوز این دست و آن دست می کنند!!!
🔹 یادمان باشد که ویروس مهلک کشف حجاب و بی بند و باری، منتظر تصمیم مسئولین نمی ماند. به صورت شبانه روزی در حال نابود کردن یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب است و یقینا به زودی دامن خانواده های آقایان مسئولین را نیز خواهد گرفت .
#ایام_فاطمیه
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
#لبیک_یا_خامنه_ای
✅ داستان کوتاه (221)
🌹 فقر و شکر
شخصی به نام ابو هاشم می گوید:
زمانی از نظر معیشت در تنگناي شدید قرار گرفتم. به حضور امام هادي (ع) رفتم. اجازه ورود داد. همین که در محضر ایشان نشستم، فرمود: اي ابو هاشم! کدام یک از نعمتهایی را که خداوند به تو عطا کرده، می توانی شکرانه اش را به جا آوري؟
من سکوت کردم و ندانستم در جواب چه بگویم. آن حضرت آغاز سخن کرد و فرمود: خداوند ایمان را به تو مرحمت کرد و به خاطر آن بدنت را بر آتش جهنم حرام کرد و به تو سلامتی داد و به این وسیله، تو را بر عبادت و بندگی یاري فرمود و به تو قناعت بخشید که با این صفت، آبرویت را حفظ نمود.
آنگاه فرمود: اي ابوهاشم! من در آغاز سخن، این نعمتها را به یاد تو آوردم. چون می دانستم به جهت تنگدستی، از کسی که این همه نعمت را به تو عنایت کرده، به من شکایت می کنی. اما الان دستور دادم صد دینار به تو بدهند. آن را بگیر و به زندگی ات سامان بده! شکر نعمتهاي خدا را هم به جا آور!
📚 داستانهای بحار الانوار، ج 4 ص 139
https://eitaa.com/kalameb
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله: هر کس دوست دارد خداوند هنگام سختی ها و گرفتاری ها دعاى او را اجابت کند، در هنگام آسایش، دعا بسیار کند.
📚نهج الفصاحه
https://eitaa.com/kalameb