eitaa logo
##کلام بزرگان
201 دنبال‌کننده
24هزار عکس
22.1هزار ویدیو
196 فایل
سلام وخوش آمد گوی به عزیزان بزرگ منش (کلام بزرگان مایه رحمت وسلامت جسم وجان ماست.) کار گروه فرهنگی منتظران مهدی(ص)شهرستان قروه فعال در فضای مجازی وپخش کالای فرهنگی. ارسال پیام بدونه لینک مجاز است باذکر صلوات بر محمد وال محمد اللهم صلی علی محمدا وال محمد
مشاهده در ایتا
دانلود
مرد راننده را دیدم که خیره شده بود به چهره زنی بسیار که از عرض خیابان رد می‌شد. با یک نگاه از ازل تا ابد او را دیدم! اسمش فرشید بود، اما به خاطر این هرزه‌گی‌ ها زندگی‌اش را از دست خواهد داد. سال بعد از زنش جدا شد. اما از آن طرف آن زن را دیدم که در محشر، به دنبال فرشید بود تا از او حلالیت بطلبد. حق الناس به گردنش بود. او باعث شد که این فرشید و صدها مثل او از زندگی با همسرشان دلسرد شوند و کارشان به طلاق منجر شود. او به تمام این مردها بدهکار بود. 📚 برشی از کتاب شنود
✨﷽✨ ✍در آن سوی هستی، بستگان خود را دیدم! من هر روز برای رسیدن به محل کار، مسیری را در اتوبان طی می کنم. همیشه ، اگر ببینم کسی منتظر است، حتما او را سوار می کنم. یک روز هوا بارانی بود. پیرزنی با یک ساک پر از وسایل زیر باران مانده بود. با اینکه خطرناک بود اما ایستادم و او را سوار کردم. ساک وسایل او گلی شده و صندلی را کثیف کرد، اما چیزی نگفتم. پیرزن تا به مقصد برسد مرتب برای اموات من دعا کرد و صلوات فرستاد. بعد هم خواست کرایه بدهد که نگرفتم و گفتم: هر چه می‌خواهی بدهی برای اموات ما صلوات بفرست. من در آن سوی هستی، بستگان و اموات خودم را دیدم. آن‌ها از من به خاطر دعا های آن پیرزن و هایی که برایشان فرستاد، حسابی تشکر کردند این را هم بگویم که صلوات، واقعا ذکر و دعای معجزه گری است. آن قدر خیرات و برکات در این دعا نهفته است که تا از این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستیم. 📚 کتاب سه دقیقه در قيامت ‌
✨﷽✨ از همان روز بلوغ، تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچک ترین کارها. حتى ذره‌ای کـار خـوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده‌بودند. تازه فهمیدم که «فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره» یعنی چه. هر چی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم، آن‌ ها جدی نوشته بودند؛ در داخل این کتاب، در کنار هر کدام از کارهای روزانه من، چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره می‌شدیم، مثل‌فیلم به نمایش در می‌آمد. درست مثـل قسمت ویدئو در موبایل هـای جدید، فـیلـم آن مـاجـرا را مشاهده می کردیم. آن هم فیلم سه بعدی با تمام جـزئیات! یعنی در مواجـه بـا دیگران حتی فکر افراد را هم می‌دیدیم. لذا نمی‌شد هیچ کدام از آن کارها را انکار کرد. غیر از کارها، حتی نیت های ما ثبت شده بود. آن‌ها همه چیز را دقیق نوشته بودند. جای هیچگونه اعتراضی نبود... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ‌‌
🟢 💥به هزار و صد نفر در زمینه حق الناس بدهکاری‼️ 😳😳😳😳😳⛔️⛔️❗️❗️❗️📛📛 ✍دو ملک مرا گرفتند تا به سوی ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥⚡️. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود. اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم. یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. 🔻تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟ گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی! ⚜وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی⁉️ 👈با لباس های و نامناسب و و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند. ⚡️بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و... گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند!! 💥به من جواب داد: بیرون حریم شخصی نبود، شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود... 📚 قسمتی از کتاب سه دقیقه در قیامت 💥چاپ جدید 🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
✨﷽✨ ✍ توصیف از زبان کسی که تجربه نزديک به مرگ داشته است! : - شیاطین، بیشتر در چه جاهایی جمع می‌شدند؟ - همه جا بودنـد. و البتـه، اطراف آدم های زنده. اغلب، کنار شانه‌ها یا بالای سرشان. 🔹گاهی چنان به آدم‌‌ها نزدیک می‌شدند که انگار به زیر پوست آن‌ها نفوذ کرده‌اند. گاهی هم در مجاورت آدم‌ ها، مانند توده‌ای زنبور، روی هم می‌نشستند؛ پس از مدتی، یکباره بر می‌خاستند و می رفتند. - می توانستند حرف بزنند؟ صدا هایی بم و شبیه خِرخِر از دهان شـان خارج می شـد. دائـم، چـیـزی سیاه و مایع مانند هم قی می‌کردند و روی بسیاری از آدم‌ها می‌ریختند. 📚 کتاب آن سوی مرگ.
🟣 تاثیر خدمت خالصانه به خلق خدا... 🔸آنجـا فـهمیـدم کارهای خوبی کـه در مورد بندگان‌خدا انجام داده‌ام برخی از گناهان مـرا از بین برده. هر چه اعمالم را مرور می‌کردم با خود می‌‌گفتم ای کاش بیشتر به بندگان خدا خالصانه خدمت می‌‌کردم... 📗کتاب با بابا