🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۸)
▫️انسان؛ بهانهجوی سُست برهان
امیر مؤمنان علیهالسلام، نخستین دانش آموختۀ مکتب نبی مکرم صلیاللهعلیه وآله بعد از تلاوت آیۀ شریفه، کلامش را در بیان این آیۀ شریفه چنین آغاز میفرماید:
«أَدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّۀ وَ أَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَۀ لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَۀ بِنَفْسِهِ».
اولین عبارت چنین است: «أَدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّۀ». به لحاظ ادبی، در این عبارت ضمیر «هُوَ» وجود دارد که مبتداست و به آن انسان مغرور برمیگردد، یعنی شکل کامل سخن چنین است: «هُوَ أَدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّۀً». کلمۀ «أَدْحَضُ» از ریشۀ «دَحَضَ» و «دَحْض» میآید که به معنای زوال و باطل شدن است. اما این اصطلاحی است که بیشتر دربارۀ برهان و دلیل به کار برده میشود. هنگامیکه کسی دلیل و برهانی میآورد، اما این دلیل سست و بیاعتبار است، این واژه به کار میرود:«حُجَّتُهُ دَاحِضَۀٌ» یعنی دلیلی که باطل است، دلیلی که ره بهجایی نمیبرد و مقبولیتی ندارد.
کلمۀ «مَسْئُول» نیز اسم مفعول از ریشۀ «سُؤال» است؛ یعنی پرسیده شده. «حُجَّۀ» هم که به معنای دلیل و حجت و برهان است.جمع سخن آن است که این انسان پُرسش شدهای است که سستترین دلیل را در مقام پاسخگویی ارائه میکند. این پاسخگویی در پیشگاه خداوند و در قبال جرمی است که مرتکب میشود.
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۹)
▫️مسئول بودن انسان در محضر الهی (۱)
نکتۀ اول اینکه، امام روی مسئول بودنِ انسان تأکید میکند؛ همانطور که خداوند میفرماید:
"ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ" (تکاثر۸) (سپس در همان روز است كه از نعمتِ (روی زمين) پرسيده خواهيد شد).
در این آیه حرف «ل» بر سر فعل مضارع آمده که نشانۀ سوگند است. خداوند قَسَم میخورد که در قیامت از نعمتهایی که به شما داده شده است سؤال میشود. پدر سرمایهای به فرزندش میدهد، آنگاه سر سال میگوید چکار کردی؟ ما به تو مالی دادیم که تجارت و دادوستد کنی، حالا بیا بگو سود و زیانت چیست؟ این همان سؤال است.
خداوند سبحان نعمتها را به انسان میدهد، نعمت حیات را داده و در وجود انسان عقل و استعداد و هوش را پیشبینی کردهاست. ابزار هدایت را نیز عطا کردهاست؛ چه به لحاظ حسی و غریزی و فطری، چه به لحاظ عقلانی و چه به لحاظ وحیانی، بعد میفرماید: حال که ابزار کار را به شما دادیم، از تکتک شما سؤال خواهیم کرد: "وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ" (صافات۲۴) (و بازداشتشان نماييد كه آنها مسئولاند)؛ یکیک انسانها را نگه میدارند و از آنها سؤال میشود.
هر انسانی نسبت به داشتههای خودش مورد پرسش قرار میگیرد:
"لَا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلَّا مَا آتَاهَا (طلاق ۷) (خدا هيچ كس را جز (به قدر) آنچه به او داده است تكليف نمیكند).
خداوند هیچ تکلیفی بر دوش انسان نمیگذارد مگر به مقداری که به او امکانات داده است. به لحاظ مدیریتی در هر سازمان هم کسی که بیشترین اختیارات را دارد؛ باید بیشترین پاسخگویی را داشته باشد؛ یعنی شخصی که بیشترین قدرت را دارد، باید بیشترین مسئولیتپذیری را هم داشته باشد. سؤال و جوابی که از مدیر سازمان یا وزیر وزارتخانهای میشود، هرگز نمیتوان از کارمند معمولی آن مجموعه کرد؛ بلکه بیشترین حسابرسی از کسی میشود که بیشترین اختیارات را دارد.
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۱۰)
▫️مسئول بودن انسان در محضر الهی (۲)
خداوند به انسان اختیار و امکانات دادهاست و به مقتضای این امکانات و اختیارات نیز انسانها پاسخگو هستند، این میشود مسئول بودن. انسان موجودی مسئول و پاسخگوست؛ البته مسئول در قبال آنچه داشته است.
امام فرمود: انسانی که نسبت به پروردگارش فریب میخورد و از خداوند فاصله میگیرد، در قیامت هر دلیل و حجتی که بیاورد سست و غیر قابل قبول است. اگر بگوید خدایا من به این دلیل تو را رها کردم، به این دلیل از عقل خود انصراف دادم، به این دلیل از هوشم سوء استفادهکردم، به این دلیل از فرزند یا از پدر و مادرم، از قدرت یا ثروتم، از جمال یا اعتبارم سوء استفادهکردم و به کجروی رفتم و هر دلیلی بر خطای خود اقامه کند فایدهای ندارد. سخن او باطل و سست است.
درواقع امام تصریح میکند در قبال آنچه خداوند به انسان دادهاست و در قبال همۀ هدایتهای مادی و معنوی او، هیچ جایی برای عذر و بهانه برای انسانها باقی نمیماند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام، با همین جملۀ اول، ریشۀ توجیهها و بهانهها را زد. باطلترین حجتها را انسانی عرضه میکند که از حق در دنیا رویگردانی کرده و کرامتهای الهی و الطاف خداوندی را ضایع نمودهاست و حال در مقام پاسخگویی قرار گرفتهاست.
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۱۱)
▫️انسان؛ عُذرتراش ناکام
حضرت در ادامه میفرماید:
«وَ أَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَۀ».
واژۀ «مُغْتَرّ» از همان ریشۀ «إِغْتِرَار» و «غُرُور» است که معنای فریب خوردن دارد.
واژۀ «أَقْطَعُ» به معنای بریدهشده و قطعشده است و دربارۀ چیزی به کار میرود که پایانی ندارد.
«مَعْذِرَۀ» نیز یعنی عذرآوری و بهانهجویی. امام میفرماید این انسان، فریبخوردهای است که عذرآوری و معذرتخواهیِ او به جایی نمیرسد.
همه باید بدانیم که خداوند درِ عذر را بر تکتکمان بسته است؛ هرکس در هر جایگاهی که هست، باید پاسخگوی کارش باشد؛ امیر در جایگاه خود، پیر و جوان، عالم و جاهل، فقیر و غنی، قوی و ضعیف، هرکسی در هر موقعیتی که هست، مورد پرسش قرار میگیرد، درحالیکه درِ بهانهآوری بر او بسته شدهاست.
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۱۲)
▫️نااگاهی انسان از ارزش نفس خویش (۱)
امام در ادامه میفرماید: «لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَۀً بِنَفْسِهِ». سخنان امیرالمؤمنین علیهالسلام اوج میگیرد و مخاطب باید خود را آمادهکند؛ زیرا امام میخواهد در اوج توفندگی، جان انسان را در معرض نقدهای جدی قرار بدهد. وقتی انسان پافشاری و اصرار بر چیزی میکند و از آن دست برنمیدارد، واژۀ «أَبْرَحَ» را به کار میبرند. امام میفرماید: این انسان مغرورِ فریفته شده، در جهالت نسبت به نفسش اصرار میکند. این جهالت دو معنا میتواند داشته باشد، همانطور که جهل در قرآن در این دو معنا به کار میرود.
یک معنای جهل نقطه مقابل علم است. انسان یا به مسئلهای آگاه است یا ناآگاه. به این معنا در قرآن چنین میخوانیم:
"هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ(زمر۹)"
(آيا كسانی كه میدانند و كسانیكه نمیدانند يكساناند؟)؛
یعنی کسی که میداند و کسی را که نمیداند در مقابل هم میآورد. امام با نظر به این معنای جهل، ریشه را به انسانها معرفی میکند و توضیح میدهد که چگونه انسان پاسخگویی خواهد بود که عذری برای ارائه ندارد.
از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل است که فرمود:
«أَفْضَلُ الْمَعْرِفَۀِ مَعْرِفَۀُ الْإِنْسَانِ نَفْسَهُ» (عیون الحکم والمواعظ. ص ۱۱۸).
برترین و با فضیلتترین آگاهیها معرفت انسان به نفس خویش است.
وقتی انسان به نفس خودش شناخت پیدا میکند به سایر معرفتها نیز دسترسی خواهد داشت:
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»(غررالحکم ص ۵۵۸).
هرکه خود را بشناسد پروردگارش را شناخته است.
و از مسیر «مَعْرِفَۀُ النَّفْس» به «مَعْرِفَۀُ الله»، «مَعْرِفَۀُ الدُّنْیَا» و «مَعْرِفَۀُ الاِنْسَان» هم پا میگذارد. بر همین مبنا میتوان نتیجه گرفت که خطرناکترین جهلها هم جهل انسان به نفس خویش است. بدبختترین انسان، آن انسانی است که نمیداند کیست، چیست و کجاست؛ همان که شاعر فارسیگو گفت:
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
(کلیات شمس تبریزی)
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۱۳)
▫️نااگاهی انسان از ارزش نفس خویش (۲)
جهل انسان به نفس خویش یعنی او نمیداند استعدادهای درونی و ضعفهای وجودی انسان کدام است و اوج و شکوفایی آدمی تا کجاست:
طیران مرغ دیدی تو ز پایبست شهوت
بــه در آی تــا ببینـی طیـران آدمیت (کلیات سعدی)
او نمیداند که پرواز این نفس تا کجاست. او نمیداند که نفس بندگان مؤمن تا آنجا محترم است که خدای وجود حتی در گرفتن جان آنها نیز نمیخواهد خلاف میلشان عملکند.
خداوند میفرماید:
«مَا تَرَدَّدْتُ فِي شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي فِي مَوْتِ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ إِنَّنِي لَأُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ يَكْرَهُ الْمَوْتَ فَأَصْرِفُهُ عَنْهُ».
در هیچ چیز که من انجامدهندۀ آن هستم به مانند تردید در مرگ بندۀ مؤمنم ندارم اینکه من دوست دارم او را ملاقات کنم و او مرگ را ناپسند میدارد پس آن را از او بگردانم. (کافی/ج۲/ص ۲۶۴)
میدانیم که خداوند مَظهر علم است و تردیدی ندارد؛ اما این سخن را برای معرفی مقام انسانِ مؤمن به کار میبرد. این مقام انسان است و معرفت یافتن به این نفس بالاترین مرتبۀ معرفت است. وقتی انسان به خودشناسی و خودباوری میرسد، دیگر حاضر نیست که خودش را ارزان بفروشد، حاضر نیست که با مختصر چشم و ابرویی که از شیطان ببیند بلرزد و فریب بخورد.
مگر میشود انسانی که به وجود خودش داناست، مشمول آیۀ "مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ"شود؟ امام در عبارت دوم انگشت تأکید بر ضعف آگاهی به نفس میگذارد و میفرماید: «لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَۀ بِنَفْسِهِ»؛ چقدر این انسان به نفس خویش جاهل است و اصرار دارد که در این جهل هم بماند! نمیخواهد بیدار بشود؟ نمیخواهد آگاه بشود و به معرفت خویش باور پیدا کند؟
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalame_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۱۴)
▫️سفاهت و نابخردی انسان در تعامل با خویش
آنچه در قسمت پیشین بیانشد، با نظر به معنای اولِ جهل به معنای نادانی است. اما معنایدومِ جهل درقرآن، نقطه مقابل عقل است. در داستان حضرت یوسف علیهالسلام برادران او چنین خطابی میشنوند:
"هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ"
(آيا دانستيد، وقتی كه نادان بوديد، با يوسف و برادرش چه كرديد؟). (یوسف ۸۹) این جهل به معنای ناآگاهی نیست؛ زیرا برادران یوسف هم او را میشناختند، هم خود را و هم کاری که انجام دادند. آنها قبل از ارتکاب فعل، جلسه تشکیل دادند؛ یکی گفت بکُشیم، دیگری گفت او را در سرزمینی دور بیندازیم، یکی هم گفت یوسف را در چاه بیندازیم. پس این برادران جهل به معنای ناآگاهی نداشتند؛ جهلشان به معنای دانستن و عمل نکردن است؛ کسی که میداند، اما بر خلاف علم و عقلش عمل میکند، نابخرد و سفیه است؛ همانکه:
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی(گلستان سعدی)
امیرالمؤمنین علیهالسلام دردمندانه میگوید: «لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَۀ بِنَفْسِهِ». این انسان مغرور چه اصراری دارد که به نفسش با جهالت عمل کند؛ یعنی احمقانه و سفیهانه عمل کند! برای مثال کسی را در نظر بگیرید که عمرش به تباهی کشیده شده و ریشۀ این تباهیاش در اعتیاد است. او به ضررهای اعتیاد آگاه است و میداند چگونه انسان معتاد میشود و چه ابتلائاتی برای او پیش میآید و چه چیزهایی را از دست میدهد. اما با وجود دانستن آسیبهای اعتیاد از این بلا دست برنمیدارد؛ چون نمیتواند با عقلش کنار بیاید؛ عقلش مغلوب است: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی أَمِیرٍ» (چهبسا عقلها كه گرفتار هوا و هوساند). او جاهل است؛ اما جاهلیکه به مقتضای علم و عقلش عمل نمیکند. امام هم در بیان آیۀ شریفۀ "يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ" (ایانسان، چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟) به این جهل اشاره میکند.
وقت آن است که آینه را مقابل گذاشته و خود را در این کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام نقد کنیم. چه بسیار در شب و روز که عقل حکم کرد این حرف را نزن، این مسیر را نرو و این اقدام را انجام نده؛ عاقلان و دانایان نیز حقیقت را برایمان روشن کردند؛ اما نتوانستیم بر هوای نفس پا بگذاریم. همان جهالت به نفس است که اامیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَۀ بِنَفْسِهِ». سوگمندانه انسان چه اصراری بر جاهلانه عملکردن دارد.
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۱۵)
▫️گستاخی انسان در محضر پروردگار
در ادامه امام قدرتمندانه کلّیت انسان را خطاب قرار میدهد: «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَكَ عَلَی ذَنْبِكَ». این همان انسانِ اشاره شده در اولِ آیه است. واژۀ «جَرَّأَكَ» از ریشۀ «جُرْأَۀ» به معنای گستاخی و جسارت است. امام میفرماید: ایانسان، چه چیزی به تو این جسارت را داده است تا در پیشگاه پروردگارت گناه کنی؟ تو از کجا جرئت این کار را به دست آوردی؟ چه کسی اجازۀ این گستاخی را به تو داده است که مقابل پروردگارت بایستی و معصیت کنی؟ سخنِ امام بسیار دردآور است به شرط آنکه انسان متوجه عمق آن شود. درحقیقت زیربنای گناه و تمرّد از ساحت مقدس ربوبی همین است که امام میفرماید؛ یعنی جرئت در قبال خدا.
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید:
«لَا يَزْنِي الزَّانِي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْرِقُ السَّارِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ يُفَارِقُهُ رُوحُ الْإِيمَانِ مَا دَامَ عَلَی بَطْنِهَا» (تفسیر القمی/ج۱/ص۳۱)
زناکار در حالیکه مؤمن است زنا نمیکند و سارق در حالیکه مؤمن است سرقت نمیکند. تا زمانیکه مشغول آن کار است روح ایمان از او جدا خواهد بود.
چنین مفهومی در تعابیر برخی عارفان نیز آمده است که هر گناهی که انسان مرتکب میشود لازمهاش کفر است: «اَلْمَعَاصِی بَرِيدُ الْكُفْرِ» (گناهان پیامآور کفر هستند) (؛ چون هر گناهی که انسان مرتکب میشود، در حکم نپذیرفتن حکم الهی است.
خداوند میفرماید: ربا نخور، دروغ نگو؛ اما آدمی میگوید ربا میخورم و دروغ میگویم؛ این سرکشی یعنی عملاً حکم خدا را قبول ندارد، یعنی کفر به حکم الهی و پافشاری بر نظر شخصی. بر این اساس انسان وقتی میخواهد گناه کند از ایمان خارج شده، کافر میشود. او در لحظۀ گناه در قبال خدا میایستد. این رویّه وجود انسان را ویران میکند و بنیاد ایمان را آتش میزند.
امام نیز کمی رقیقتر همین مطلب را بیان میکند و میفرماید: «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَكَ عَلَی ذَنْبِكَ». با چه جرئتی، با چه جسارتی سراغ گناه میروی؟ آیا میدانی مقابل چه کسی ایستادهای؟ آیا میدانی که هستیِ همۀ موجودات وابستۀ فیض الهی است؟
«اگر نازی کند، از هم بریزد جمله قالبها».
تو چه کسی هستی در این آفرینش؟ تو کجایی در قبال این جلالت و مهابت و قدرت؟ تو ضعیفی بیش نیستی: "خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفاً" (انسان، ناتوان آفريده شده است) (نسا۲۸)؛ اما میدانی خداوند کیست؟
"هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلاَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ".
اوست خدايی كه جز او معبودی نيست؛ همان فرمانروای پاك سلامت (بخش، و) مؤمن (به حقيقت حقّه خود كه) نگهبان، عزيز، جبّار (و)متكبّر (است).(حشر۲۳)
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۱۶)
▫️حرکت انسان در سراشیبی هلاکت و غفلت
امام در ادامۀ همین عبارت به آیۀ شریفه برمیگردد و میفرماید: «وَ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ» چه چیزی تو را در برابر پروردگارت مغرور کرد؟ به چه عاملی فریفته شدی؟
سپس میفرماید: «وَ مَا أَنَّسَكَ بِهَلَكَۀ نَفْسِكَ». واژۀ «أُنْس» به معنای نزدیکی است. یکی از کاربردهای جالب این کلمه در کلام عرب در سوارکاری است. وقتی میخواهیم سوار اسب شویم، آن سوییکه ایستادهایم و پا در رکاب زین میگذاریم تا سوار شویم، «إِنْسِيُّ الدَّابَّۀ» است و آن طرف که دورتر است «وَحشِیُّ الدَّابَّۀ» انسان اگر بهکسی انس دارد یعنی به او نزدیک است. حتی بعضی از لغویون میگویند، ریشۀ واژۀ «انسان» هم از «أُنْس» است؛ زیرا آدمی موجودی است نزدیکیخواه و دوست نمیدارد که از دیگران فاصله بگیرد. امام میفرماید: «وَ مَا أَنَّسَكَ بِهَلَكَۀ نَفْسِكَ» چه چیز تو را به هلاکت نفست علاقهمند کردهاست؟
سپس میفرماید: «أَ مَا مِنْ دَائِكَ بُلُولٌ»؛ واژۀ «دَاء» به معنای درد و «بُلُول» به معنای خروج از بیماری است. این واژه در جایی بهکار میرود که انسان بعد از یک دوران بیماری حالش خوب میشود. امام میفرماید: آیا نمیخواهی بعد از این دوران بیماری و دردی که داری، حالت خوب بشود؟ آیا درد تو درمان ندارد؟
«أَمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمَتِكَ يَقَظَۀ»؛ از این خوابت بیداری نیست؟ آیا نمیخواهی از این خواب گران بیدار شوی؟ امام خاستگاه این درد یعنی درد جرئت بر خدا و فرورفتن در هلاکت را خواب میداند. خواب نماد غفلت است. در نگاه امام ریشۀ تمام این جهالت و جسارت بر خداوند سبحان در غفلتهاست.
رواست در همین جا تأمل کنیم و ببینیم که آیا به همان مقدار که به دردهای جسمیمان حساس هستیم، به دردهای روحی حساسیم؟ چطور میشود که مختصر دردی جسمانی، قرار و آرام شب را از ما میگیرد، اما دردهای روحی اینگونه نیست؟! امیر مؤمنان علیهالسلام میفرماید حالِ شما عکس شده و دردهای روحی شما را به خواب فرو برده است؛ یعنی درد جسمی بیدارتان میکند، اما درد روحی شما را به خواب بردهاست؛ نمیخواهید به حال خودتان فکری کنید و از این خواب بهدر آیید؟! از همین روست که در آن چند منزل، اولین منزلیکه اهلمعرفت در مسیر سلوک مطرح میکنند «يَقَظَۀ» یعنی بیداری است.
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۱۷)
▫️انسان؛ دلسوزِ دیگران و بیگانه از خود (۱)
امام در ادامه میفرماید: «أَ مَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَرْحَمُ مِنْ غَيْرِكَ»؟ آیا آن مقداری که برای دیگران دلسوزی میکنی، به نفس خود نیز دلسوزی؟
آدمیان در هر موقعیت اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و از هر رنگ و نژاد که باشند، مقداری حس توجه به خود را در درون خویش دارند. البته حس توجه به دیگران هم در وجود آنها هست؛ به دلیل اینکه انسان موجودی صرفاً خودگرا نیست. در عین اینکه فردیت برای او مهم است، موجودی اجتماعی هم محسوب میشود که با انسانهای دیگر سر و کار دارد و به آنها خو میکند. به همین خاطر انسانها تا حدی میل به دیگران دارند و به بیانی برای همنوع خود دلسوزی میکنند. حتی ممکن است وجودشان پاک نباشد و رفتارهای ناروا و ناشایستی از آنها سر بزند، اما گاه به جایی میرسند که حس انسانیت و غریزه نوعدوستی در وجودشان میجوشد؛ در این وقت ممکن است دست زمینخوردهای را بگیرند یا گرهی از کار درماندهای بگشایند. خیلی از انسانها برای پاسخ دادن به همین غریزۀ وجودیِ خود کارهای خیری انجام میدهند، گرچه که از نظر اعتقادی ارتباطی با خداوند ندارند.
این حس نوعدوستی حتی در میان حیوانات مشاهده میشود؛ یعنی گاه به شکل غریزی، حیوانی از فرزند حیوان دیگر، حتی اگر از نوع دیگری باشد، حس حمایتگری نشان میدهد. این نشانۀ توجه این موجود به موجود دیگر است. به طریق برتر، این حس در میان انسانها دیده میشود که امری فطری است که خداوند در جان انسان قرار دادهاست. امیر مؤمنانعلیهالسلام با تکیۀ به این نکته میفرماید: «أَ مَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَرْحَمُ مِنْ غَيْرِكَ»؟ چرا آنگونه که به دیگران رحم میکنی و برای آنها دل میسوزانی، به خودت رحم نمیکنی؟!
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۱۸)
▫️انسان؛ دلسوزِ دیگران و بیگانه از خود (۲)
امام برای همین نکته مصداقی بازگو میکند و میفرماید: «فَلَرُبَّمَا تَرَی الضَّاحِيَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ». واژۀ «ضَاحِي» از ریشۀ «ضَحْو» میآید که در لغت بهمعنای بروز و آشکاری است. قرآن از این ماده، واژۀ «ضُحَی» را به کار میبرد: "وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا" (شمس۱) (سوگند به خورشيد و تابندگیاش). ساعتیکه خورشید به تمام معنا آشکار میشود و پرتوافشانی میکند ساعت «ضُحَی» میگویند؛ یعنی ساعت چاشت که مدتی بعد از برآمدن خورشید است. «ضَاحِی» هم کسی است که تمام وجودش در مقابل حرارت و گرمای خورشید قرار گرفته است. امام میفرماید چهبسا کسی را میبینی که آشکارا در معرض حرارت خورشید است، تو دلسوزی میکنی و سایهای بر سر او میافکنی؛ سایهبانی برایش درست میکنی تا او را از گرمای داغِ سوزان حفظ کنی.
«أَوْ تَرَی الْمُبْتَلَی بِأَلَمٍ يُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْكِي رَحْمَۀ لَهُ»؛ واژۀ «يُمِضُّ» از ریشۀ «مَضّ» به معنای شدت درد است؛ دردیکه در وجود فرو رفته است. گاه انسانها به بیماری جانکاهی مبتلا میشوند و درد، تمام جسم را فرا میگیرد. امام میفرماید تو چنین انسانهایی با چنین بیماریهایی را میبینی و کاری هم از تو برنمیآید و غم وجودت را میگیرد؛ پس چرا نسبت به خودت چنین نیستی؟!
«فَمَا صَبَّرَكَ عَلَی دَائِكَ»؛ چه چیز تو را بر بیماری خودت شکیبا کرده؟ چه عاملی باعث شده است که اینگونه درد خودت را میپذیری و برای درمان اقدامی نمیکنی؟ تو که حس توجه و نوعدوستی را نسبت به دیگران داری، چرا برای خودت دلسوزی نمیکنی؟ چرا بر درد جانکاهِ ویرانگر خود صبوری میکنی و چارهای برای خودت نمیاندیشی؟
در ادامه میفرماید: «وَ جَلَّدَكَ عَلَی مُصَابِكَ». واژۀ «جَلَّدَ» از ریشۀ «جِلْد» به معنای پوست است. در لغت «جَلد» را قَوی ترجمه میکنند. امام میفرماید چه پوستی پیدا کردی که این بیماری را تحمل میکنی؟ به عبارتی، چقدر پوستکلفت شدی! چه شده است که درد غفلت و غرور را میبینی و آسوده نشستهای؟ چرا تا این حد در قبال این بیماری مقاوم شدهای؟
آنجا وقتی حال زار و نزار آن بیمار را دیدی و دانستی که نمیتوانی کاری بکنی گریستی؛ اما حال زار خودت را میبینی و هیچ اشک و آهی نداری.
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۱۹)
▫️نفس؛ گرانبهاترین سرمایۀ انسان (۱)
امام در ادامه میفرماید: «وَ عَزَّاكَ عَنِ الْبُكَاءِ عَلَی نَفْسِكَ وَ هِيَ أَعَزُّ الأَنْفُسِ عَلَيْك». واژۀ «عَزَاء» یعنی تسلّی دادن؛ چه چیزی تو را تسلّی دادهاست که بر نفس خودت اشک نمیریزی و حال اینکه نفس تو عزیزترین و محبوبترین نفسها در نزد خود توست؟
گفتنی است خداوند همۀ انسانها را خودخواه آفریدهاست و تمام انسانها خوددوست هستند و این قاعدۀ نظام آفرینش است. اگر انسان حُب نفس نمیداشت تکامل پیدا نمیکرد، در پی صِحت جسم نمیرفت و به سلامتی خود اهمیت نمیداد. حس خوددوستی است که باعث میشود انسان در پی نیازهای خود برود و ابزار رفاه را برای خود بسازد. بنابراین اشکالی ندارد که انسان خودخواه به این معنا باشد؛ اما مشکل از جایی است که این خوددوستی به قیمت دیگرنخواهی تمام شود؛ انسان خود را بخواهد و دیگران را نخواهد؛ اینجاست که دین چنین نگرشی را روا نمیداند. انسانِ دینی انسانی است که هم خود را میخواهد و هم دیگران را. انسانیکه خود را میخواهد و دیگران را نمیخواهد انسانِ مذموم و مطرود است. او خودشیفته و متکبر است و این حس او را به زمین میزند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در این عبارت این حس غریزی را تحریک میکند. امام در جایگاه یک طبیبِ جان و به عنوان استاد محضِ کرسیِ انسانشناسی به آدمی میگوید که تو خود قبول داری که محبوبترین نفْسها برای تو نفْس خودت است؛ پس چرا به آن توجه نمیکنی و میگذاری اینگونه بیمارگونه به زندگی ادامه دهد؟
📜 تازیانه های بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۲۰)
▫️نفس؛ گرانبهاترین سرمایۀ انسان (۲)
البته انسانها گاهی به مقاماتی والا میرسند و آنچنان مرزهای خودخواهی و دیگرخواهی را جابهجا میکنند که حیرتانگیز است. آنها خود را میخواهند اما فقط در اندازهای که رضای الهی باشد؛ درمقابل، محبت به دیگران را مقدم بر محبت خود قرار میدهند و کارشان به آنجا میکشد که در وصفشان باید گفت:
«وَ يُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَۀً » (حشر۹)
و هرچند در خودشان احتياجی (مبرم)باشد، آنها را بر خودشان مقدّم میدارند.
آنها از ضروریات خود دست میکشند و آن را به اهل نیاز میبخشند:
«وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً » (انسان۸-۹).
و به (پاس) دوستی (خدا)، بينوا و يتيم و اسير را خوراك میدادند. «ما برای خشنودی خداست كه به شما میخورانيم و پاداش و سپاسی از شما نمیخواهيم».
برو ای گدا مسکین در خانۀ علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را(شهریار)
و چه خوش است حالات ایشان که «رنج خود و راحت یاران» طلبیدند:
خنک آنکه آسایش مرد و زن
گزیند بـر آرایش خویشتن(بوستان سعدی)
نکته اینکه ممکن است در عبارت: «وَ هِيَ أَعَزُّ الأَنْفُسِ عَلَيْك»، واژۀ «أَنْفُس» از ریشۀ «نَفَاسَۀ» باشد؛ در این صورت امام میفرماید: عزیزترین و نفیسترین چیزها برای تو نفس توست. به طور کلی اینکه به جانِ انسان نفس گفته میشود به این دلیل است که نفس از ریشۀ «نَفَاسَۀ» به معنای بینظیری و کمیابی میآید. کمیابترین، بینظیرترین و ارزشمندترین پدیده در آفرینش، نفس انسان است. این احتمال لفظی دیگری است که البته به نظر میرسد احتمال اول دقیقتر باشد.
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۲۱)
▫️قهر و انتقام الهی در کمین گنهکاران (۱)
(امیرالمؤمنین علیهالسلام) در ادامه باز به بیان دیگری هشدار میدهد و میفرماید:
«وَ كَيْفَ لَا يُوقِظُكَ خَوْفُ بَيَاتِ نِقْمَۀ». واژۀ «بَيَات» از ریشۀ «بَاتَ»؛ یعنی شبگذرانی در جایی است. به حوادث و رویدادهایی که در شب اتفاق میافتد «بَیَات» و «تَبْیِیت» میگویند:
"أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَی أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتاً وَ هُمْ نَائِمُونَ"
آيا ساكنان شهرها ايمن شدهاند از اينكه عذاب ما شامگاهان- در حالیكه به خواب فرو رفتهاند- به آنان برسد؟ (اعراف۹۷)
واژۀ «نِقْمَۀ» نیز ضد نعمت است. تمام نیازمندیهایی که موجب ارتقای انسان میشود «نعمت» نام دارد و گرفتن این نعمتها از انسان «نِقْمَۀ» نامیده میشود. «إِنْتِقَام» نیز از همین ماده است و منتقم بودنِ خداوند به این معناست که پروردگار نعمتهایی را که داده پس میگیرد. از همین رو لغویون «نِقْمَۀ» را گاهی معادل با عقوبت و عذاب میدانند. از میان همۀ عقوبتها هم عقوبتهایی که در حال خواب و در شبانگاه بر سر انسان میبارد، سختتر و دلخراشتر است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
«وَ كَيْفَ لَا يُوقِظُكَ خَوْفُ بَيَاتِ نِقْمَۀ»؛
چطور ترس از اینکه شبانگاه خدا نعمت خویش را از تو بگیرد و عقوبتت کند، بیدارت نمیکند؟ نمیترسی که شبانگاه در عالم خواب، دست خداوند از آستین طبیعت برون آید و ابتلایی بر سر تو ببارد؟
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۲۱)
▫️قهر و انتقام الهی در کمین گنهکاران (۲)
(امیرالمؤمنین علیهالسلام) در همین راستا میفرماید:
«وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعَاصِيهِ مَدَارِجَ سَطَوَاتِهِ». واژۀ «تَوَرَّطْتَ» از ریشۀ «وَرْطَۀ» میآید که در لغت به معنای «گرداب» است. خاصیت گرداب آن است که وقتی میچرخد با نیروی گریز از مرکز هر چیز را به درون خود میکشد و فرو میبرد. این حالت را در کلام عرب «غَمْرَۀ» میگویند؛ یعنی حالت گرداب که همه چیز را به درون میکشد. پس «تَوَرُّط» به معنای گرفتار شدن در گرداب است. از آنجا که اگر کسی گرفتار گرداب شد، قطعاً به هلاکت میرسد، «وَرْطَۀ» را به معنای «هلاکت» به کار میبرند و «تَوَرُّط» را در گرداب هلاکت گرفتار آمدن معنا میکنند. امام انسان مغرور و فریفتهشده را کسی میخواند که در گرداب گرفتار آمده است و با معصیت به سطوات خداوند و مدارج قهر الهی، دمبهدم نزدیک میشود. امام گناه را به گرداب تشبیه میکند. انسان وقتی به میدان گناه و معصیت گرفتار میشود گویا در گردابی کُشنده گرفتار میآید.
در سورۀ مبارکۀ نور (آیه۲۱) میخوانیم".
ای كسانیكه ايمان آوردهايد، پای از پی گامهای شيطان منهيد.
پس سیاست شیطان در گرفتار کردن انسان به دام گناه، سیاست گامبهگام است. اگر انسان گام اول را بردارد گام دوم و سوم انتظار او را میکشد. این مسیر حدی ندارد؛ یعنی انسان وقتی در وادی گناه قرار میگیرد، قدمبهقدم پیش میرود؛ چنانکه در مثالهای عامیانه میگویند: «تخممرغدزد، شتردزد میشود». این همان است که امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید؛ یعنی شیطان گامبهگام انسان را در گرداب معصیت میکشد.
امام به انسان هشدار میدهد و میفرماید چگونه ترس از عقوبت شبانگاهی تو را بیدار نمیکند و حال آنکه در گرداب معصیت فرورفتهای و درجه به درجه آتش قهر خداوند بر تو افروختهتر میشود؟
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۲۲)
▫️بیماردلی؛ درد حقیقی انسان
به اینجا که میرسد امام، این طبیب جان، درمان کار را عرضه میکند؛ پس میفرماید: «فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَۀ فِي قَلْبِكَ بِعَزِيمَۀ»؛ مصدر فعل «تَدَاوَی» یعنی دوا و درمان کردن.خطاب امام به انسانِ فریفتهشده در پیشگاه کرامتِ الهی است که باتمام کَرم الهی به ساحت قدسی او پشت کردهاست؛ همان انسانی که مورد خطاب آیۀ شریفه «مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ» (چه چيز تو را دربارۀ پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟) است.
امام میفرماید من میدانم درد تو چیست، درد تو «فَترَۀ» است و جایگاه آن نیز قلب توست، مراد از قلب هم جان و نفس انسان است.
واژۀ «فَتْرَۀ» به معنای ضعف، خلل، نقص، سستی و ناتمامی است.امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید درد انسان درد سستی، جاماندگی، واماندگی، تنبلی و ناتوانی است. این کندیها باعث شده که آدمی میل به پستی کند و به «أَسْفَلَ سَافِلِينَ» (پستترين [مراتب] پستی) برسد. «سفل» یعنی پستی و سستی و فروکش کردن. جایگاه این درد هم در قلب انسان است. امام فرمود درد تو عقب ماندگیهایی است که در نفست پیش آمده و مانع رشد تو شده است؛ تو کوچک ماندی، سنّ تو زیاد است؛ اما هنوز خاکبازی میکنی و اسیر امور کودکانه هستی. درد تو بیماردلی است. بیان الهی در قرآن تأملبرنگیز است:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاۀِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً». (کهف ۱۰۳_۱۰۴)
بگو: «آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟». (آنان) كسانیاند كه كوشششان در زندگی دنيا به هدر رفته و خود میپندارند كه كار خوب انجام میدهند.
در آیۀ دیگری که هم نویدبخش است و هم هشداردهنده، خداوند میفرماید:
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَۀِ اللهِ» (زمر۵۳)
بگو: «ای بندگان من- كه بر خويشتن زيادهروی روا داشتهايد- از رحمت خدا نوميد مشويد.
این آیه کسانی را خطاب قرار میدهد که نفس خود را به اسراف دادهاند. پس به تعبیر قرآن، گاه نفس باخته میشود و گاه به اسراف داده میشود؛ چنین نفسی مریض است. امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز میفرماید: درد انسانِ گریخته از خدا در قلب اوست؛ درد هم درد فترت است و باید آن را درمان کرد.
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۲۳)
▫️ارادۀ پولادین؛ پیشنیاز موفقیت انسان
امام در ادامه، درمان این درد را بیان میفرماید و برای آن دو دوا ارائه میدهد؛ اما تصریح میکند لازمۀ اثرگذاریِ این دارو آن است که آدمی عزیمت داشته باشد:
«فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَۀ فِي قَلْبِكَ بِعَزِيمَۀ».
ریشۀ «عَزْم» و «عَزِیمَۀ» یک کاربرد مشهور دارد و آن تعبیر پیامبران «اُولُوالْعَزْم» است:
«فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»(احقاف۳۵)
(پس همانگونه كه پيامبرانِ نستوه، صبر كردند، صبر كن).
به پنج پیامبر در سلسلۀ نبوت، اولوالعزم یا پیامبران دارای عزم میگویند. «عَزْم» به معنای قطعیت، لزوم و قاطعیت است. پس پیامبران دارای عزم یعنی پیامبران قاطع به تمام معنا؛ به دیگر سخن، عزم یعنی ارادۀ پولادین و مستحکم.
امیرالمؤمنین علیه السلام: «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّۀُ»؛ یعنی چون نیّت بر انجام کاری قوی باشد، هیچ بدنی احساس ضعف و ناتوانی نمیکند.
گاه جوانی تصمیم میگیرد که در وادی سلوک وارد شود و مراحل تربیت نفس را طی کند، اما چون ارادهاش محکم نیست، با دیدن چشم و خال و ابرویی راه را گم میکند:
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبهشکن میرسد چه چاره کنم
شخصی دیگر تصمیم میگیرد که مسیر ارتقای علمی را طی کند، اما انتظار دارد با راحتی و آسودگی به درجات علمی برسد. اما او باید بداند:
همچو فرهاد بود کوهکنی پیشۀ ما
کوه ما سینۀ ما ناخن ما تیشۀ ما
عشق شیری است قویپنجه و میگوید فاش
هرکه از جـان گذرد بگذرد از بیشـۀ ما
در عرصههای دیگر نیز چنین است؛ بدون ارادۀ قوی نمیتوان شاهد موفقیت را در آغوش کشید.
امیر مؤمنانعلیهالسلام فرمود: بیا نفست را درمان کن و درد فترت، ضعف، سستی، کندی، تنبلی و جاماندگی را از بین ببر؛ اما با ارادۀ قوی.
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۲۴)
▫️خواب غفلت؛ آفت وجود آدمی
امام در ادامه میفرماید: «وَ مِنْ كَرَی الْغَفْلَۀِ فِي نَاظِرِكَ بِيَقَظَۀٍ». واژۀ «كَرَی» مترادف «نُعَاس» است؛ به خوابهای سبک، «نُعَاس»، پینکی یا چرتزدن میگویند. کسیکه چرت میزند، هوش و حواس دقیق ندارد و نمیتواند وظیفۀ خود را به درستی انجام دهد. واژۀ «نَاظِر» نیز به معنای آن است که نظر میکند؛ همان ناظر چشم است که در فارسی به «بیننده» تعبیر میشود.
امام میفرماید بیا خودت را از این خواب غافلانه درمان کن؛ تا میخواهی چیزی بفهمی چرتی میزنی. این چرت همان غفلت است.
گاه پیش میآید که انسان به دنبال چیزی میگردد، اما تا میپرسد به او یادآوری میکنند که آن گمشده، در دست اوست؛ این غفلت است؛ یعنی اینکه خواستۀ انسان در دست است اما نمیبیند. حال بنگرید که قرآن چه میگوید:
«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (ق ۱۶) (و ما از شاهرگ (او) به او نزديكتريم)؛
خدا از اصلیترین شاهرگ وجود به انسان نزدیکتر است. او دمبهدم کنار ماست:
«هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ » (حدید۴) (هر كجا باشيد او با شماست).
این همان است که امام حسین علیهالسلام در دعای عرفه فرمود: خدایا، عدهای میکوشند از کوه و دشت و آسمان و زمین نشانهها و آثار تو را پیدا کنند؛ اما من اعتقاد دارم که: «إِلَهِي تَرَدُّدِي فِي الْآثَارِ يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ» (بارالها توجه و سِيْر زياد من در آثار (صُنع تو)، موجب دوري ديدار است)؛ هرچه من بگردم و نشانهای پیدا کنم و بگویم که این دلیل وجود خداست، من را از تو دور میکند. من میخواهم خودت را ببینم نه آثارت را. به این روش شناخت خدا «برهان صِدّیقین» میگویند. عموم مردم میخواهند از اثر به مؤثر برسند، اما اولیای خدا از مؤثر به اثر میرسند. ما میخواهیم کارخانه و محصول آن را ببینیم و بعد سازندۀ کارخانه را. اما سیدالشهداعلیهالسلام اول خودِ سازنده را میبیند:
«أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ» (آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نیست؟)؛
آیا پدیدههای خلقت بهتر تو را به من نشان میدهد؟ من وقتی خودت را میبینم، چرا به دنبال چیزهایی بروم که راهم را به سوی تو دور میکنند؟ خدایا تو کِی نیستی تا به دنبالت بگردم؟
«مَتَی غِبْتَ حَتَّی تَحْتَاجَ إِلَی دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ وَ مَتَی بَعُدْتَ حَتَّی تَكُونَ الْآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ».
تو كِي پنهان شدهاي كه نياز به دليلي باشد كه بر تو راهنمايي كند و چه زمانی (از من) دور بودهای تا نمودهای جهان مرا به تو برساند؟
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
کور باد آن چشمی که لحظهلحظه تو را نمیبیند و حال اینکه دمبهدم تو در ناظرۀ او هستی: «عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَزَالُ عَلَيْهَا رَقِيباً» درحقیقت، کدام ثانیهای هست که وجود ما عاری و خالی از حضور خداوند باشد؟
کیست این پنهان مرا در جان و تن
کـز زبـان مـن همی گویـد سخن
اینکه گوید از لب من راز کیست
بنگرید این صاحب آواز کیست؟
سوگمندانه آنچه ما را از این حقایق آشکار دور میکند، غفلتهاست؛ غفلت از خدا، از خود و از تمام حقایق حیات. امام میفرماید: این خواب غفلتی که چشمت را فرو گرفته است، با بیداری برطرف ساز.
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۲۵)
▫️اطاعت و ذکر؛ دو راهکارِ نجات انسان
امام در ادامۀ کلام، دو توصیۀ مهم را برای درمان سستی و غفلت بیان میفرماید: «وَ كُنْ لِلهِ مُطِيعاً وَ بِذِكْرِهِ آنِساً». اول، اطاعت خداوند و دوم، انس به ذکر الهی. «اطاعت» یعنی به گوش گرفتن که در قبال اوامر و نواهی به کار برده میشود. اگر کسی امری را پذیرفت یا نهیای را به کناری گذارد «مطیع» میشود. اوامر الهی عبارت است از فرصتهای مهیّا در زندگی که گامبهگام انسان را به خداوند نزدیک میکند. اگر خداوند به قسط و عدل امر کردهاست، اگر به نماز دستور داده و انفاق را توصیه کردهاست و اگر عفو و گذشت را پسندیده است، تمام اینها را باید فرصتی دانست برای تقرب انسان و اوج گرفتن. از آن سو، نواهی الهی موجب تباهی انسان میشوند. به همین دلیل پروردگار از فجور، زنا یا ربا نهی کردهاست؛ زیرا اینها برعکس اوامر که پلکان تقرب و تکامل بودند، حکم پلکان سقوط و انحطاط انسان را دارند.
پس چارۀ درمان قلب بیمار آن است که اوامر الهی را بپذیرد، انجام دهد و نواهی او را به کناری بگذارد. انسان مطیع کسی است که راهکارهای کمال را میگیرد، رو به بالا میرود و از مراتب زوال وجود خود را حفظ میکند. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: مطیع خدا باش تا بالا روی و از همۀ دردها نجات پیدا کنی. درمان تمام دردهای انسان در طاعت الهی است: «كُنْ لِلهِ مُطِيعاً».
چون جایگاه این بیماری در قلب است، لذا باید قلب و جان پشتوانۀ اطاعت باشد؛ پس در گام دوم فرمود: «وَ بِذِكْرِهِ آنِساً»؛ و پشتوانۀ این اطاعت، انس داشتن به ذکر خداست. مفهوم ذکر در معارف وحیانی در گام اول ذکر زبانی نیست که ذکر قلبی است. اگر خداوند میفرماید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللهَ ذِكْراً كَثِيراً» (احزاب ۴۱) ای كسانی كه ايمان آوردهايد، خدا را ياد كنيد، يادی بسيار)، مراد از این ذکر، ذکر قلبی است: و قلبت را به یاد خدا مأنوس کن. انس هم به معنای نزدیکی و پیوستگی است.
درخواست امام آن است که یاد الهی را در قلب خودت دمبهدم زندهکن؛ به این ترتیب بگذار قلبت همواره شاداب و سرزنده بماند و گَرد غفلت بر وجود تو ننشیند. در همین آیۀ بالا، دلیل اینکه خداوند ما را به ذکر کثیر دعوت میکند، آن است که ذکر کم، پاسخگو نیست. چون ما نیاز داریم به «وَ الدَّوَامَ فِی الاِتِّصَالِ بِخِدْمَتِکَ» (و دوام در پیوستگیِ خدمتت را [به من عطاکن]). باید این ذکر، دائم باشد. غفلتها آن بهآن میآید و در قبال آن، نیاز به ذکر دائم است که انسان را حفظ کند و قلب انسان را از غفلت پاس دارد.
نقطۀ مقابل غفلت، ذکر است. انسان یا متذکر است یا غافل. امام دو راهکار ارائه کرد؛ ابتدا پرداختن به اوامر الهی و اجتناب از نواهی؛ اما کسیکه بخواهد این مسیر را ادامه دهد جز با پشتوانۀ درونی نمیتواند این کار را انجام دهد؛ لذا باید جانش را دمبهدم، به ذکر الهی آبادان کند و اجازه ندهد که ذکر الهی از جان و وجود بهدر آید. البته توصیۀ امام، دو سویه است. از یک طرف، اطاعت، انسان را بیشتر متذکر میکند و از طرف دیگر، ذکر، انسان را بیشتر مطیع میکند؛ یعنی این دو بهم پیوسته است.
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۲۶)
▫️خداگریزی جاهلانۀ انسان و اقبال کریمانۀ خداوند
در ادامه، امام مخاطب را راهنمایی میکند تا این اطاعت بیشتر در وجود انسان بیاید و انس با ذکر فزونتر گردد: «وَ تَمَثَّلْ فِي حَالِ تَوَلِّيكَ عَنْهُ إِقْبَالَهُ عَلَيْكَ».
واژۀ «تَمَثَّلْ» با «مُثُول» از یک ریشه میآید. «تَمَثُّلْ» یعنی تجسمدادن و تصورکردن. از این رو به یک تندیس سهبُعدیِ برجسته «تِمْثَال» میگویند. واژۀ «تَوَلِّي» نیز از الفاظ اضداد است؛ با حرف «عَن» که به کار برده میشود، به معنای رویگردانی است و هرگاه بدون حرف جر متعدّی شود، به معنای اقبال و رویآوری است. واژۀ «إِقْبَال» نیز ضد «إِدْبَار» است. «إِدْبَار» یعنی پشتکردن و روی گرداندن. ما با معصیت از خداوند روی برمیگردانیم.
امام میفرماید: هر لحظه که از خدا فاصله میگیری و به ذات حق پشت میکنی، همان زمان که گناه میکنی، در همان حال تصورکن و به نظرت بیاور که خداوند به تو روی میآورد. همان هنگام شکنکن و بدان که خدا صدایت میزند و تو را به سوی خود میخواند، تو میگریزی اما او به دنبال توست.
این حال غریب انسان است که در دعای افتتاح زمزمه میکنیم:
«فَلَمْ أَرَ مَوْلًی كَرِيماً أَصْبَرَ عَلَی عَبْدٍ لَئِيمٍ مِنْكَ عَلَيَّ يَا رَبِّ إِنَّكَ تَدْعُونِي فَأُوَلِّي عَنْكَ وَ تَتَحَبَّبُ إِلَيَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَيْكَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلَا أَقْبَلُ مِنْكَ».
من ندیدم مولای بزرگواری را که بر بنده پست خود شکیباتر از تو باشد بر من، ای پروردگارم تو مرا میخوانی ولی من از تو رو میگردانم و تو به من محبتورزی ولی من با تودشمنی میکنم و تو با من دوستی کنی و من نپذیرم.
اما چگونه خداوند روی میآورد؟ «يَدْعُوكَ إِلَی عَفْوِهِ»: در همان لحظاتی که داری از خدا میگریزی، او تو را به عفو خود میخواند، تو را دم به دم به گذشت خویش از خطای تو میخواند. فعل «يَدْعُوكَ» فعل مضارع است که استمرار و دوام را میرساند. تو از خدا میگریزی اما خدا لحظه به لحظه تو را صدا میزند. امام درحقیقت، به آیات متعدد قرآن اشاره میکند که خداوند سبحان در کلام خویش دمبهدم بندگانش را به سوی خود میخواند:
«يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَۀِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيع»
بگو: «ای بندگان من- كه بر خويشتن زيادهروی روا داشتهايد- از رحمت خدا نوميد مشويد. درحقيقت، خدا همه گناهان را میآمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است».
«وَ يَتَغَمَّدُكَ بِفَضْلِهِ وَ أَنْتَ مُتَوَلٍّ عَنْهُ إِلَی غَيْرِهِ»؛ واژۀ «تَغَمُّد» یعنی چیزی را پوشاندن و دربرگرفتن. به غلاف شمشیر که تیغۀ شمشیر را از همۀ ابعاد میپوشاند، در کلام عرب «غِمْد» میگویند. امام میفرماید: تصورکن، تو در حال گریز از خداوند هستی و به سوی غیر میگریزی، از او روی میگردانی و به دامن شیطان پناه میبری؛ اما پروردگار مهربان در همان حال، تو را در لابهلای فضل خویش میپوشانَد و میپروراند. این چه معادلهای است میان انسان و خدا که امیرالمؤمنین علیهالسلام از آن پرده برمیدارد؟
با این سخنِ امام، این پرسش به ذهن میآید این خدایی که ما در حال گریز از او هستیم و او دمبهدم ما را به عفوش میخواند و از فضلش برخوردار میکند، آیا حاجتی به انسانها دارد؟ آیا بناست ما آدمیان برای خدا کاری کنیم که ما را رها نمیکند و صدا میزند؟ آیا به خاطر عجز و نیاز و ضعف به انسانها رو میکند؟ منشأ چنین اشتیاقی که حضرت سبحان به بندگان و مخلوقات خود دارد چیست؟
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۲۷)
«فَتَعَالَی مِنْ قَوِيٍّ مَا أَكْرَمَهُ وَ تَوَاضَعْتَ مِنْ ضَعِيفٍ مَا أَجْرَأَكَ عَلَی مَعْصِيَتِهِ وَ أَنْتَ فِي كَنَفِ سِتْرِهِ مُقِيمٌ وَ فِي سَعَۀ فَضْلِهِ مُتَقَلِّبٌ فَلَمْ يَمْنَعْكَ فَضْلَهُ وَ لَمْ يَهْتِكْ عَنْكَ سِتْرَهُ بَلْ لَمْ تَخْلُ مِنْ لُطْفِهِ مَطْرَفَ عَيْنٍ فِي نِعْمَۀ يُحْدِثُهَا لَكَ أَوْ سَيِّئَۀ يَسْتُرُهَا عَلَيْكَ أَوْ بَلِيَّۀ يَصْرِفُهَا عَنْكَ فَمَا ظَنُّكَ بِهِ لَوْ أَطَعْتَهُ وَ ايْمُ اللهِ لَوْ أَنَّ هَذِهِ الصِّفَۀ كَانَتْ فِي مُتَّفِقَيْنِ فِي الْقُوَّۀ مُتَوَازِيَيْنِ فِي الْقُدْرَۀ لَكُنْتَ أَوَّلَ حَاكِمٍ عَلَی نَفْسِكَ بِذَمِيمِ الأَخْلَاقِ وَ مَسَاوِئِ الأَعْمَالِ».
بلند و برتر است آن خدای توانا كه كريم و بزرگوار است و تو ای بندۀ بیمقدارِ ناتوان در نافرمانی او، چه گستاخی، و حال آنكه در پناه ستر و پوشش او غنودهای و در فراخنای فضل و بخشايش او میگردی. خداوند نه فضل و بخشايش خود را از تو دريغ داشت و نه پرده از گناهانت برگرفت؛ بلكه چشم برهم زدنی، از نعمتی كه بر تو ارزانی میدارد و پردهای كه بر گناهان تو میكشد يا بلايی كه از تو میگرداند بیبهره نبودهای. پس، چه گمان بری به او، اگر فرمانش بری. به خدا سوگند، اگر اين حال ميان تو و ديگری كه در قدرت و توان همسنگ تو میبود، پديد آمده بود، تو خود نخستين كسی بودی كه خود را به سبب سوء اخلاق و زشتی رفتارت نكوهش میكردی.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در این فراز به این پرسش پاسخ میدهد که خداوند نیازی به بندگانش ندارد و تفضل او نیز از سرِ کَرَم اوست: «فَتَعَالَی مِنْ قَوِيٍّ مَا أَكْرَمَهُ». «تَعَالَی» از ریشۀ «عُلُوّ» و رفعت و بلندی است. بلندمرتبه است آن خداوند قویای که چه کَرَمی دارد. امام تأکید میکند که خداوند در اوج عُلوّ و بلندیِ مرتبه است. دور است از ذات او هر نیاز و هر ضعف، او غنی و بر هر امری تواناست: «إِنَّ اللهَ عَلَی كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» ( این عبارت هشتبار در قرآن آمدهاست)
اما در همین نهایتِ بینیازی، کرامتش وصفناپذیر است. اگر توجه به بندگان معصیتکار و گریزپایش میکند، از سرِ کَرم است. خداوند از سرِ مهرورزی مخلوقاتش را آفریده است؛ پس نمیخواهد آنها از او فاصله بگیرند. به همین دلیل به رفتار آنها کریمانه مینگرد و در عین خطاکاری رهایشان نمیکند و باز میخواهد ایشان را زیر مجموعۀ عفو و فضل خویش درآورد.
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۲۸)
▫️پردهدری انسان در پیشگاه ربّ متعال
امام در ادامه میفرماید: «وَ تَوَاضَعْتَ مِنْ ضَعِيفٍ مَا أَجْرَأَكَ عَلَی مَعْصِيَتِهِ»؛ واژۀ «تَوَاضُع» از ریشۀ «وَضْع» میآید که در قبال «رَفْع» است. «رَفْع» یعنی بالارفتن و «وَضْع» یعنی پایین آمدن. امیر میگوید به خودت نگاهکن، در قبال خداوند که مرتبۀ بالا دارد، تو با این مرتبۀ پایین در پیشگاه او و در عین ضعیف بودنت چه جسارتی بر معصیت خداوند داری! او بلندمرتبهای است که در اوج قدرت، کرامت میورزد؛ اما تو دونرتبهای هستی که با تمام ضعفت جرئت برمعصیت او داری!
حقیقتِ «معصیت» تقابل با خداوند سبحان است. در قرآن داریم هنگامیکه خداوند خطای ربا را بیان میفرماید: اگر از رباخواری دست برداشتید که هیچ، و الّا بدانید که اعلام جنگ با خدا کردهاید: «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ» (بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وی، برخاستهايد) (بقره ۲۷۹) . برای سایر گناهان نیز چنین است. درحقیقت، هر گناه به منزلۀ اعلام جنگ با خداوند است.
نبی مکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود:
«إِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمیً أَلَا وَ إِنَّ حِمَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَحَارِمُهُ».
بهدرستی که هر سلطانی قرقگاههایی دارد و قرقگاه خداوند عزوجل، حرامهای اوست.
در گذشته، سلاطین قُرُقگاه داشتند. یعنی منطقهای که کسی حق نداشت اَحشام و اَنعام خود را در آن واردکند. قُرُقبانها این محدوده را نظارت میکردند و به کسی اجازۀ تجاوز به حریم خاص سلطان را نمیدادند. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر سلطانی محدودۀ ممنوعهای دارد که کسی حق ندارد پا در آن بگذارد. گناهان نیز قُرُقگاه الهی و محدودۀ ممنوعۀ او هستند و کسی نباید پا در آن محدوده بگذارد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: خداوند با آن تعالی، قوّت و کرامت؛ اما تو با این ضعف، ناتوانی و فرومایگی، این چه جرئتی است که بر معصیت او در تو وجود دارد؟!
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۲۹)
▫️گناه انسان و خطاپوشی خداوند
امام سپس دو جمله میگوید که باز حاکی از محبت خداوند است:
«وَ أَنْتَ فِي كَنَفِ سِتْرِهِ مُقِيمٌ وَ فِي سَعَۀ فَضْلِهِ مُتَقَلِّبٌ»؛ حال اینکه تو در پناه و در سایۀ ستر الهی هستی. کل عبارت جملۀ حالیه است. واژۀ «كَنَف» یعنی حِرز و پناه و امنیت. اگر واژۀ «سِتر» را به شکل مکسور بخوانیم، «سِتْر» به معنای اسم فاعل است؛ یعنی پوشاننده و اگر با فتحه بخوانیم «سَتْر»،که اینجا درستتر است، معنای مصدری دارد؛ یعنی پوشش. ای انسان ضعیف، تو در حالی بر معصیت خدا جرئت میکنی که در زیر پناه پوشش الهی زیست میکنی و در حین معصیت، خدا چتر پوشش و پردهپوشی را بر تو نهاده است. او «سَتَّارُ الْعُيُوب» است و حیثیت و آبرو و شخصیت تو را در حین معصیت حفظکرده و حریم تو را نگاه داشتهاست. در ذکر شریفی که جبرئیل امین علیهالسلام برای رسول اکرم صلىاللهعليهوآله هدیه آورد آمده است: «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ» (ای کسی که زیبایی را آشکار میسازد و زشتی را میپوشاند). هنگامیکه انسان کار خوبی به صورت پنهانی انجام میدهد، چیزی نمیگذرد که مردم از آن باخبر میشوند؛ زیرا خداوند این خوبی را توسط فرشتگانش بر زبان آدمیان منتشر میکند.
اما از سوی دیگر، زشتیها را میپوشانی. در دعای شریف کمیل میخوانیم که: «کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ» (چه بسیار زشتیهایی که پوشاندی)؛ در روایات داریم که: «لَوْ تَکَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُمْ» (اگر از باطن هم خبردار میشدید، همدیگر را دفن نمیکردید). حال، اینکه انسان گناه میکند و گمان میکند که کسی او را نمیبیند؛ غافل از آنکه فرشتگان الهی ناظر و حاضر بر او هستند و از همه بالاتر: «وَ اللهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيطٌ».
(خداوند احاطه و اشراف کامل بر او دارد) (بروج۲۰)؛ «كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ» و خدا مراقب و شاهد اصلی اوست (مایده ۱۱۷) ؛ اما ذات حلیم او کاری نمیکند؛ پرده را نمیدرد و باز بر این بنده پردهپوشی میکند. در روایتی تکاندهنده آمده است:
«الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَۀٌ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُذَكَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِينَ سَنَۀً حَتَّی يَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَيَغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ»( کافی/ج۲/ص۴۳۷).
بندۀ مؤمن چون گناه میکند خداوند او را هفت ساعت مـهـلت میدهـد. پـس اگـر از خـداوند آمـرزش خـواست چیزی بر او نوشته نشود و اگر این ساعتها گـذشـت و آمـرزش نـخـواسـت گـنـاه نـوشـتـه میشـود. و گاه مـؤمـن پـس از بیست سال بیاد گناهش میافتد تا از خدا آمرزش بخواهد، پس خداوند گناهش را بیامرزد، ولی کافر همان ساعت آن را فراموش کند.
در روایت دیگری آمده است:
«إِذَا تَابَ الْعَبْدُ تَوْبَۀً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللهُ فَسَتَرَ عَلَيْهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَۀِ فَقُلْتُ وَ كَيْفَ يَسْتُرُ عَلَيْهِ قَالَ يُنْسِي مَلَكَيْهِ مَا كَتَبَا عَلَيْهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ يُوحِي إِلَی جَوَارِحِهِ اكْتُمِي عَلَيْهِ ذُنُوبَهُ وَ يُوحِي إِلَی بِقَاعِ الأَرْضِ اكْتُمِي مَا كَانَ يَعْمَلُ عَلَيْكِ مِنَ الذُّنُوبِ فَيَلْقَی اللهَ حِينَ يَلْقَاهُ وَ لَيْسَ شَيْءٌ يَشْهَدُ عَلَيْهِ بِشَيْءٍ مِنَ الذُّنُوبِ»( کافی/ج۲/ص۴۳۰).
زمانی که بنده خالصانه توبه میکند، خداوند او را دوست میدارد و در دنیا و آخرت بر او پردهپوشی میکند. گفتم: چگونه بر او پردهپوشی میکند؟. فرمود: آنچه دو ملک او از گناهان برایش نوشتهاند از یادشان میبرد و به اعضای او وحی میکند که گناهانش را بر او بپوشانید و به بخشهای زمین نیز وحی میکند که آنچه از گناهان بر روی شما انجام دادهاست پنهان دارید. آنگاه خداوند را هنگام ملاقاتش دیدار میکند، در حالیکه چیزی نیست که علیه او به هیچیک از گناهانش گواهیدهد.
دریغا که این اقیانوس خروشان عفو الهی موج میزند و ما در ساحل نشستهایم و توجهی به این دریای پربرکت نداریم.
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۳۰)
▫️حرمتشکنی انسان و دریای بخشش الهی
امام در عبارت بعدی میفرماید: «وَ فِي سَعَۀ فَضْلِهِ مُتَقَلِّبٌ»؛ آیا میدانی در عین اینکه عصیان الهی میکنی، همچنان در بستر گستردۀ فضل خدا در حال فعل و انفعال هستی؟ انسان گناهکار باید بیندیشد که در چه شرایطی این گناه را انجام میدهد. او درهمین وقت هم زیر پوشش فضل گستردۀ الهی است؛ با کدام دست، با کدام چشم، با کدام زبان، خطا شکل میگیرد؟ کدام قوّت و نیرو برای ارتکاب خطا به کار گرفته میشود؟ همۀ اینها عطای الهی است و انسان خطاکار با تمام داشتهها و نعمتهای الهی عصیان میکند. آن ذات لایزال هم شاهد و حاضر و ناظر اوست و در عین حال پردهپوشی میکند و حرمت بندۀ خود را از بین نمیبرد.
امام میفرماید: ای انسان، تو دمبهدم در بستر فضل خدا حرکت میکنی، تو در زمینی عصیان میکنی که خدا به فضلش آن را زیر پای تو گسترانده است، زیر آسمانی عصیان میکنی که به اذن الهی برسر تو سایهافکن است. با اندام و با فکر و استعدادی عصیان میکنی که همه، دادههای الهی به توست.
در روایت است که:
«أَقَلُّ مَا یَلزَمُکُم لِلهِ أَلَّا تَسْتَعِینُوا بِنِعَمِهِ عَلَی مَعَاصِیهِ» (حکمت ۱۳۰ نهجالبلاغه).
كمترين حقی كه خدای سبحان را بر عهدۀ شماست، اين است كه از نعمتهايش در راه نافرمانيش ياری نخواهی.
حال، باید پرسید آیا ما چیزی جز نعمت خدا داریم که بخواهیم با آن خدا را معصیت کنیم؟ هر معصیتی که میکنیم یا با قلب است یا با دست و زبانمان یا با اندام دیگر؛ اینها همه دادههای خدا و نعمتهای الهی بر وجود ماست. پس چه از نظر عقل، چه وجدان، چه ادب و چه قدردانی، درِ معصیت بر روی انسان بستهاست.
در ادامه، امام بحث را تنزل میدهد تا مخاطب عمق مطلب را متوجه شود. این تصور را در ذهن بیاوریم که انسانی آنچنان در موضع قدرت باشد که بتواند با کمترین سختی دشمنش را از هستی ساقط کند و بنیاد وجودش را بر باد دهد. اما از آن سو، آن دشمن بر دشمنیِ خود اصرار میورزد، یا تصور کنیم که فردی به شخصی حداکثر محبت را نشان میدهد؛ اما آن شخص بر طبل دشمنی میکوبد و در حق او بدی میکند. حال، این فرد قوی و با محبت اگر بسیار منصف باشد، انسانِ ناسپاسِ بدعهد را رها میکند و دست از محبت خود برمیدارد.
اما امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید خداوند با بندگانش چنین رفتار نمیکند: «فَلَمْ يَمْنَعْكَ فَضْلَهُ وَ لَمْ يَهْتِكْ عَنْكَ سِتْرَهُ»؛ خدا، در همین حالِ تو، باز فضلش را از تو دریغ نمیکند و آن پوششی که بر تو دارد هتک نمیکند؛ تو پردهدری میکنی اما خدا پردهپوشی میکند:
کَـرَم بیـن و لطف خـداونـدگار
گنه بنده کرده است و او شرمسار
در صحرای کربلا در یکسو سپاه پورفاطمه، امام حسین علیهالسلام ایستاده است و آنطرف کسانی چون عمرِ سعد و شِمر، اما هر دو زیر سایۀ آسمان الهی قرار دارند، از هوا تنفس میکنند و از تمام نعمتهای عام الهی بهره میبرند. امروز هم در میان چندین میلیارد انسان روی زمین، تفاوتی میان دشمنترین دشمنان الهی با انسانهای مؤمن نیست؛ همه روی زمین از نعمتهای الهی برخوردار هستند؛ یعنی خداوند فضلش را حتی از دشمنانش دریغ نمیکند:
ای کریمی که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفهخور داری
دوستان را کجا کنی محروم؟
تو که با دشمن این نظر داری
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir
🔷 تازیانه های بیداری- شرح خطبه۲۲۳ ( قسمت۳۱)
▫️الطاف سهگانۀ خداوند بر انسان گنهکار
امام در ادامه میفرماید: «بَلْ لَمْ تَخْلُ مِنْ لُطْفِهِ مَطْرَفَ عَيْنٍ فِي نِعْمَۀ يُحْدِثُهَا لَكَ أَوْ سَيِّئَۀ يَسْتُرُهَا عَلَيْكَ أَوْ بَلِيَّۀ يَصْرِفُهَا عَنْك»: بلکه حتی یک چشم برهم زدن از لطف خداوند دور نشدی و در همان لحظات گریز از او، پروردگار حداقل یکی از این سه کار یا هرسه را با تو انجام میدهد. واژۀ «مَطْرَف» مصدر میمی، به معنای «طَرْف» است؛ همان «طَرْفَۀُ العَیْن» یعنی در حد یک چشم به هم زدن.
اول، «فِي نِعْمَۀ يُحْدِثُهَا لَكَ» یا در همان حال خداوند برای تو احداث نعمت میکند. «إِحْدَاث» از ریشۀ «حُدُوث» است به معنای نو بودن. یعنی در همان حال که تو ارتکاب عصیان میکنی، خداوند نعمت نویی را به تو ارزانی میکند.
در هر لحظهای در وجود ما قاعدۀ «يُحْيِي وَ يُمِيتُ» زنده میكند و میميراند) جاری است. خداوند آنبهآن سلولهای تازهای به بدن ما میدهد و سلولهای کهنه را از بین میبرد. آن به آن خداوند بدن ما را بازآفرینی میکند و نعمتی تازه دریافت میکنیم:
«هر نفَسی که فرو میرود مُمِدّ حیات است و چون برمیآید مفرّح ذات؛ پس در هر نفَسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب».
این نمونۀ کوچکی است از لطف دم به دم خداوند؛ زیر این آسمان و کیهان، آن به آن نعمتهای فراوانی به انسان میرسد، در همان لحظه که او مشغول عصیان و سرپیچی از فرمان خداست.
دوم، «أَوْ سَيِّئَۀ يَسْتُرُهَا عَلَيْكَ»؛ یا اینکه تو در حال ارتکاب یک گناه هستی و خدا آن را بر تو میپوشاند. این صفتِ ستّاریت خداوند است. پس در هر چشم بر هم زدن، رابطۀ انسان با خدا این است که یا خداوند در همان لحظات به او نعمت میدهد، یا پردۀ ستّاریت خود را برسر او قراردادهاست و اعتبارش را حفظ میکند.
سوم، «أَوْ بَلِيَّۀ يَصْرِفُهَا عَنْك»؛ یا در همان لحظات، خداوند بلا و مصیبتی را از او دفع میکند. پس در هر لحظهای که گناهکار مرتکب گناهی میشود، خداوند در همان لحظه، یا نعمت نویی را بر او جاری میکند یا پوششی را بر او میافکند و حرمت و اعتبارش را حفظ میکند یا اینکه بلایی را از سر او میگذارند. در روایات داریم که گاه بلاها موجْ موجْ میآید؛ اما خداوند سپر دفع بلا را گِرد بندگانش قراردادهاست. آفات آسمانی و زمینی در حال آمدن است، اما پروردگار آنها را دفع میکند: «يَا مَانِعُ يَا دَافِعُ يَا رَافِعُ».
چقدر از این حفظها در زندگی ما، روز و شب، اتفاق میافتد و غافلیم. به همین ترتیب چه ابتلائاتی را خداوند از جان، فکر، جسم، روح، ناموس، شرف و مملکت ما دفع میکند و چه سوءنیتها را لحظه به لحظه از وجود ما دور میسازد و متوجه نیستیم.
📜 تازیانههای بیداری/ شرح خطبه۲۲۳/ دکتر محمدعلی انصاری
#بامنازمولايمسخنبگو #کتابخوانی
#تازیانههایبیداری #دكترمحمدعلىانصاری
🌸التماس دعاى فرج
@kalamee_amir