🔸 #اخبارات_غیبی(1)
🔹 خبر دادن از غیب توسط امیرالمؤمنین علیه السلام
💬 #شبهه: برخی از روشنفکران کنونی، با اینکه خود را شیعه مینامند، اما مهمترین اعتقادات شیعه در مورد امام معصوم را انکار کرده و میگویند: امام، علم غیب ندارد و هر کس هم بگوید که امام غیب میداند، غلو کرده است و غالی است، روایات علم غیب نیز همگی از غالیان هستند.
✅ #پاسخ:
✍ اگر کسی اندک آشنایی با منابع روایی شیعه داشته باشد، به غلط بودن این سخن و ادعا، پی خواهد برد. تمام تلاش بزرگان حدیثشناس شیعه مانند مرحوم کلینی، صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی و... این بوده است که روایاتی را ذکر کنند که از صحت آن اطمینان داشته باشند و از نقل روایات غالیان و حتی کسی که متهم به غلو بودهاند اجتناب کنند. چرا که غالیان مشخص بوده و نامشان در تاریخ ثبت شده است.
ما برای اثبات اینکه ائمه اطهار(ع) حداقل فی الجمله به برخی امور آینده اطلاع داشتهاند، اخبارات غیبی آنان را نقل میکنیم. در این نوشتار به برخی از امور غیبی که توسط مولا امیرالمومنین(ع) بیان شده است اشاره میکنیم:
1⃣ خبر دادن حضرت به زمان، مکان و نحوه شهادت خود: به طور مثال از ام الکلثوم نقل شده که حضرت در شب ضربت خوردنش، به من فرمود: امشب من به دیدار پیامبر میشتابم؛ همچنین نحوه ضربه خودن و مکان آن را نیز توضیح دادند.
2⃣ خبر دادن از عاقبت خارج در نهروان: مانند اینکه فرمود:
به خدا قسم از آنان کمتر از 10 نفر باقی خواهد ماند و از ما نیز کمتر از 10 نفر کشته خواهد شد.
یا اینکه فرمود:
در میان خوارج مردی است که مانند زنها پستان دارد و او بدترین خلق است.
3⃣ خبر دادن به اینکه در جنگ جمل امام حسن(ع) به کوفه میرود و با خود یازده هزار نفر از مردم سواره و پیاده را میآورد. ابن عباس میگوید:
برای جنگ جمل ما در منطقه «ذی قار» بودیم، امیرالمومنین(ع) فرزندش امام حسن مجتبی(ع) را به کوفه فرستاد تا سپاه جمع کند، حضرت به من فرمود: او خواهد آمد در حالیکه یازده هزار نفر سواره و پیاده همراه اوست، و حسن(ع) آمد در حالیکه همان یازده هزار نفر همراه او بود.
4⃣ خبر دادن حضرت به اینکه فرزندش اباعبدالله الحسین(ع) در سرزمین کربلا به شهادت خواهد رسید، حضرت این خبر را به ابن عباس میدهد زمانیکه برای رفتن به جنگ صفین، از سرزمین کربلا عبور کردند.
5⃣ خبر دادن به روی کار آمدن معاویه و سب کردن ایشان در منابر و مجبور کردن شیعیان به برائت از ایشان.
6⃣ خبر دادن حضرت به کشته شدن برخی از اصحاب خود و حتی به برخی از آنها نحوه کشته شدن را نیز بیان کرده بودند. مانند خبر دادن به میثم تمار که او به خاطر حب علی(ع) بر دختر خرمایی که به او نشان داد آویخته میشود. و مانند خبر دادن به رشید هجری که معاویه او را گرفته و دست و پای او را قطع خواهد کرد. و مانند خبر دادن به قنبر و کمیل بن زیاد که آنان نیز به دست حجاج بن یوسف کشته خواهند شد و به همان صورت که فرموده بود اتفاق افتاد.
7⃣ خبر دادن به خروج مختار ثقفی و گرفتن انتقام اهل بیت از قاتلان آنها.
8⃣ خبر دادن به آمدن فرزندی از ایشان به سرزمین خراسان که هم نام خود ایشان است و کشته شدن با سمّ.
welayatnet.com/fa/news/143547
💠اندیشه تشیع:
♨️ @kalamema 👈
🔸 #اخبارات_غیبی (2)
🔹 اخبارات غیبی امام حسن مجتبی علیه السلام
✍ در این مطلب برخی از اخبارات غیبی امام حسن مجتبی(ع) را بیان میکنیم:
1⃣ خبر دادن از زمان شهادت، قاتل و نحوه به شهادت رسیدن خود. امام صادق(ع) فرمودند:
امام حسن(ع) قبل از شهادت خود، به اهل بیت و نزدیکان خود فرمود: من به وسیله سم کشته خواهم شد، همانند رسول خدا(ص)؛ این کار توسط همسرم جعده انجام میشود، چرا که معاویه او را فریب داده است و...
👈حتی نقل شده ایشان قضیه تیرباران شدن جنازه خود توسط عایشه را نیز به امام حسین(ع) خبر داد و وصیت کرد که برادرش امام حسین(ع) باید صبر کند.[2]
2⃣ خبر دادن به شهادت امام حسین(ع) و قضایای کربلا. حضرت فرمود:
لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه
3⃣ مژده ولادت پسر: امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش(ع) روایت میکند:
امام حسن(ع) با پای پیاده از مدینه به طرف مکه در حرکت بود که در بین راه پاهای حضرت ورم کرد.
به حضرت گفتند اگر سوار شوی، ورم پایت خوب میشود. حضرت فرمود: هرگز سوار نخواهم شد، ولی اگر به منزلی رسیدیم، مرد سیاهی نزد ما میآید که روغنی همراه دارد و آن روغن، برای این ورم خوب است. آن را از او بخرید و در قیمت آن چانه نزنید. یکی از دوستان حضرت گفت:
در مسیر ما منزلی نیست که کسی در آن این دوا را بفروشد. حضرت پاسخ داد: چرا هست و به راه ادامه داد که آن مرد سیاه پیدا شد. سپس حضرت به غلامش فرمود: نزد او برو و روغن را به قیمتش بخر. مرد سیاه به غلام حضرت گفت:
روغن را برای چه کسی میخواهی؟ غلام گفت: برای امام حسن(ع) آن مرد سیاه گفت: مرا نزد او ببر.
خدمت حضرت رسید و گفت: ای فرزند رسول خدا(ص) من از دوستداران شما هستم، برای این دارو پولی نمیگیرم. ولی از شما تقاضا دارم برایم دعا بفرمایید تا خداوند پسری سالم به من عطا کند که شما اهلبیت پیامبر خدا(ص) را دوست داشته باشد؛ چون وقتی که از خانه خارج شدم، هنگام زایمان همسرم نزدیک بود. حضرت فرمود:
به سوی خانهات برگرد که خداوند متعال به تو پسری سالم عطا کرده است که از شیعیان ما میباشد. آن مرد به سرعت به خانهاش برگشت و دید که زنش پسری زاییده است.
welayatnet.com/fa/news/143601
💠اندیشه تشیع:
♨️ @kalamema 👈
🔸 #اخبارات_غیبی (3)
🔹اخبارات غیبی امام حسین علیه السلام
✍ در این مطلب برخی از اخبارات غیبی امام حسین(علیهالسلام) را بیان میکنیم:
1⃣ خبر دادن به شهادت خود و نحوه آن؛ نقل شده زمانیکه حضرت به کربلا رسیدند، فرمودند:
اینجا همان جایی است که خونهای ما بر روی آن ریخته میشود و حریم ما مباح میگردد و...
2⃣ خبر دادن به شهادت همه اصحاب خود در شب عاشورا.
3⃣ خبر دادن به زوال و نابودی بنی امیه.
welayatnet.com/fa/news/143602
💠اندیشه تشیع:
♨️ @kalamema 👈
🔸 #اخبارات_غیبی (4)
🔹اخبار غیبی امام سجاد علیه السلام
✍در این مطلب برخی از اخبارات غیبی امام سجاد(علیهالسلام) را بیان میکنیم:
1⃣ خبر دادن به حاکم شدن عمر بن عبد العزیز: «عبدالله بن عطا تمیمی میگوید:
کنار حضرت زین العابدین(ع) در مسجد نشسته بودم که «عمر بن عبد العزیز» در حالیکه در سن جوانی بود از کنار ما گذشت، حضرت فرمود:
این جوان نمیمیرد تا اینکه زمام امت را در دست میگیرد و مدت کوتاهی خلافت میکند و از دنیا میرود، در آن روز اهل آسمان بر او لعنت فرستند و اهل زمین برای او استغفار کنند.
2⃣ خبر دادن به آمدن جعفر کذاب(فرزند امام هادی) و آنچه او انجام میدهد: ابی خالد کابلی میگوید:
خدمت امام سجاد(ع) رسیده و عرض کردم چه کسانی ولی امر ما هستند که اطاعت آنان واجب باشد، حضرت فرمود اول آنان علی بن ابیطالب(ع) است ... ششمین آنان جعفر صادق(ع) است و پنجمین فرزند او جعفر کذاب است و به دروغ ادعای امامت میکند... و طاغیان را به تفتیش خانه ولی خدا میبرد...
welayatnet.com/fa/news/143719
💠اندیشه تشیع:
♨️ @kalamema 👈
🔸 #اخبارات_غیبی(5)
🔹 اخبار غیبی امام باقر علیه السلام
✍در این مطلب برخی از اخبارات غیبی امام باقر(علیهالسلام) را بیان میکنیم:
1⃣ خبر دادن به کشته شدن «زید بن علی» مکان و نحوه قتل او: چندی از اصحاب امام باقر(ع) نقل کردهاند که همراه حضرت بودند، در حالیکه زید بن علی از کنار آنان گذشت، حضرت فرمود:
به خدا قسم این برادر من، در کوفه خروج میکند و کشته میشود و به صلیب کشیده میشود و دشمنانش به دور سر او طواف میکنند.
2⃣ خبر دادن به حاکم شدن منصور دوانیقی:
ابو بصیر نقل میکند، هنگامیکه علی بن الحسین(ع) از دنیا رفت، من کنار امام باقر(ع) بودم که منصور دوانیقی و داود بن سلیمان وارد مجلس شدند، حضرت به من فرمود: این دوانیقی روزی امیر خواهد شد و پای خود را بر گردن مردم قرار داده و ثروت بسیاری از طلا و جواهرات جمع خواهد کرد و ...
3⃣ خبر دادن به حمله «نافع بن ارزق» به مدینه: امام صادق(ع) میفرماید:
روزی امام باقر(ع) در میان مردم مدینه مدتی سر به زیر انداخت و لحظاتی ساکت ماند. سپس سر برداشت و فرمود: «ای مردم! اگر مردی با چهار هزار نفر وارد شهر شما شود و بدون پرسش از کسی، دست به شمشیر ببرد و سه روز کشتار کند، و کاری از دست هیچکس بر نیاید چه حالی پیدا میکنید؟
این اتفاق در سال آینده خواهد افتاد». پس مراقب خود باشید و بدانید آنچه را گفتم، حتماً رخ خواهد داد. بسیاری از اهالی مدینه به کلام امام توجهی نکردند، تنها تعداد اندکی از آنها و به خصوص بنیهاشم که میدانستند کلام او حق است، به سخن حضرت اعتنا کرده و خود را آماده کردند. سال بعد امام باقر(ع) با اهل و عیال خود و بنیهاشم از مدینه کوچ کردند و چیزی نگذشت که «نافع بن ازرق» به مدینه یورش برد و دست به کشتار مردم زد و مردم را به خاک و خون کشید. پس از این ماجرا آن دسته از اهالی مدینه که اهمیتی به کلام امام باقر(ع) نداده بودند، پشیمان شدند و از آن پس میگفتند: دیگر هر چه امام باقر(ع) بگوید میپذیریم. آنها اهل بیت نبوتاند و به حق سخن میگویند.
welayatnet.com/fa/news/143814
💠اندیشه تشیع:
♨️ @kalamema 👈
🔸 #اخبارات_غیبی (6)
🔹 اخبار غیبی امام صادق علیه السلام
✍ در این مطلب برخی از اخبارات غیبی امام صادق(ع) را بیان میکنیم:
1⃣ خبر دادن به شهادت «زید بن علی»: ابن الملاح میگوید:
امام صادق(ع) را در مسجد دیدم در حالیکه مانند آدم متفکر به ناحیهای از مسجد تکیه زده بود، سپس فرمود «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون».
گفتم چه اتفاقی افتاده است؟ فرمود:
«عمویم زید بن علی کشته شد». بعد از مدتی خبر شهادت زید بن علی را آوردند و به همان صورتی بود که امام صادق(ع) فرموده بود.
2⃣ خبر دادن به زمان و نحوه کشته شدن «معلی بن خنیس»:
ابو بصیر میگوید: امام صادق(ع) به من زمان کشته شدن معلی بن خنیس و گردن زدن و به صلیب کشیده شدن او را خبر داد.
3⃣ خبر دادن به تاریخ موت ابی حمزه ثمالی: ابو بصیر میگوید: امام صادق(ع) به من فرمود نظرت راجع به ابو حمزه ثمالی چیست؟ گفتم او مرد صالحی است؛ فرمود او در ماه فلان و در روز فلان از دنیا خواهد رفت، و در همان تاریخ که حضرت فرموده بود از دنیا رفت.
welayatnet.com/fa/news/143817
💠اندیشه تشیع:
♨️ @kalamema 👈
🔹 #اخبارات_غیبی (7)
🔸 اخبار غیبی امام کاظم علیه السلام
✍ در این مطلب برخی از اخبارات غیبی امام کاظم(علیهالسلام) را بیان میکنیم:
1⃣ خبر دادن به زمان مرگ دو نفر از کسانیکه به دیدار ایشان آمده بودند و به همان شکلی که حضرت خبر داده بودند اتفاق افتاد.
2⃣ خبر دادن به یکی از شیعیانش که او کمتر از دو سال دیگر خواهد مرد و برادرش نیز بعد از گذشت یک ماه از مرگ او، خواهد مرد. اسحاق بن منصور میگوید: به همان شکلی که حضرت فرمود اتفاق افتاد.
3⃣ خبر دادن به اتفاقهایی که برای «علی بن یقطین» پیش میآمد: به طور مثال علی بن یقین میگوید: هارون الرشید لباسی از خز به من داد که لباس ملوک بود و با طلا زینت داده شده بود؛ من آن را با مال کثیری خدمت امام کاظم فرستادم، حضرت لباس را برگرداند و فرمود آنها را حفظ کن که به آن نیاز پیدا خواهی کرد. بعد از مدتی به هارون الرشید خبر رسید که او به امامت امام کاظم(ع) معتقد است و آن لباس گرانقیمت را نیز به امام تقدیم کرده است؛ هارون نیز او را فرا خواند و از لباس پرسید، علی بن یقین میگوید: من گفتم آن لباس نزد من است و در صندوقی در منزل نگه داشتهام، سپس دستور داد آن صندوق را بیاورند، و چون دید لباس در صندوق است، خوشحال شد و جایزه دیگری به او داد. همچنین نقل شده روزی امام کاظم(علیهالسلام) برای علی بن یقطین نامه نوشت که از این پس به مانند اهل سنت باید وضو بگیری، در همان روز به هارون خبر رسید علی بن یقطین رافضی است، هارون نیز علی بن یقطین را تا موقع نماز، معطل کرد و به او گفت در اتاق بعدی نمازش را بخواند و خود او از شکافی به نظاره علی بن یقین نشست، در حالیکه علی بن یقطین، هارون را نمیدید، او به مانند اهل سنت وضو گرفت، در این هنگام هارون وارد اتاق شد و گفت: دروغ گفته کسی که گفته است تو رافضی هستی. بعد از آن نامهای از امام رسید که مانند شیعیان وضو بگیرد».
btid.org/fa/news/143839
💠اندیشه تشیع:
♨️ @kalamema 👈
🔹 #اخبارات_غیبی (8)
🔸 اخبار غیبی امام رضا علیه السلام
1⃣ خبر دادن به هدایت شدن برادر یکی از اصحاب و تولد فرزندی برای او: «علی بن حسین بن یحیی» میگوید:
برادری داشتم که اعتقادات مرجئه(فرقه مرجئه که همه چیز را مباح میدانستند) را داشت، به امام رضا(علیهالسلام) نامه نوشتم و از او خواستم برای برادرم دعا کند، ایشان در پاسخ نوشتند، او عاقبت به خیر شده و محب ما میگردد و با دین خدا از دنیا میرود، به زودی نیز از کنیزی به نام فلان، برای او فرزند پسری به دنیا خواهد آمد. دیری نگذشت که سخنان امام به واقعیت پیوست.
2⃣ «حسن بن علی بن فضال» میگوید:
شخصی به نام «عبدالله بن مغیره» به من گفت: من واقفی مذهب بودم، ناگهان در سینهام احساس تنگی کرده و احساس کردم راه مستقیم را طی نمیکنم، سپس به مکه رفتم و از خداوند متعال خواستم که من را به بهترین دین خود هدایت کند، پس به دلم افتاد خدمت امام رضا(علیهالسلام) برسم، پس به مدینه آمدم و کنار منزل ایشان رسیده و به غلام ایشان گفتم به صاحب خود بگو مردی از عراق آمده است، پس شندیم که فرمود: ای عبدالله بن مغیره داخل شو، داخل شدم، تا نگاه حضرت بر من افتاد فرمود: «خداوند دعایت را مستجاب کرد و تو را به دین خود هدایت کرد» در این هنگام گفتم: شهادت میدهم که تو حجت خدا بر خلقش هستی».
3⃣ «بکر بن صالح» میگوید:
«به امام رضا(علیهالسلام) عرضه داشتم همسر من خواهر محمد بن سنان است، او باردار است، دعا کنید فرزندش پسر شود، حضرت فرمود: حمل او دو فرزند است؛ با خود گفتم: خوب شد نام یکی را «محمد» و دیگری را «علی» میگذارم، در این هنگام حضرت فرمود: نام یکی را «علی» بگذار و دیگری را «ام عمر». به کوفه برگشتم دیدم همسرم یک پسر و یک دختر زاییده است، پس نام فرزندان خود را همان اسامی که حضرت فرموده بودند، نامگذاری کردم».
4⃣ هدایت شدن «حسن بن علی الوشاء»:
او یکی از افرادی است که واقفی مذهب شده بود، وی میگوید:
«من واقفی مذهب بودم و شبی از خراسان با مقداری پارچه و اشیا تجاری به مرو رفتم، غلام سیاهی را دیدم که نزد من آمد و گفت: مولایم گفته است آن برد یمنی را که نزد تو است، بده تا غلامم را که از دنیا رفته کفن کنم. پرسیدم: مولای تو کیست؟ گفت:
علی بن موسی الرضا(علیهالسلام). گفتم: پارچهها و برد یمنیام را در راه فروختهام. غلام رفت و بار دیگر باز آمد و گفت: بردی نزد تو هست. گفتم: خبر ندارم. غلام رفت و برای سومین بار بازگشت و گفت:
داخل فلان جوال بردی هست. در این لحظه با خود گفتم: اگر این سخن راست باشد، دلیلی بر امامت علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) خواهد بود؛ زیرا از چیزی خبر میدهد که خود من از آن اطلاعی ندارم.
به غلامم گفتم: برو و آن جوال را بیاور و غلام رفت و آن را آورد. جوال را باز کردم و دیدم در ردیف دیگر لباسهاست و آن را برداشته و به آن غلام دادم و گفتم: در ازای آن پولی نخواهم گرفت. غلام رفت و سپس بازگشت و گفت: چیزی که مال خودت نیست را میبخشی؟ دخترت این برد را به تو داده و از تو خواسته است که برایش بفروشی و از پول آن فیروزه و نگینی از سنگ سیاه برای او بخری و اینک با این پول آنچه از تو خواسته است برایش خریداری کن.
از این جریان تعجب کردم و با خود گفتم مسائلی که دارم از او -علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)- خواهم پرسید. به همین جهت آن مسائل را نوشتم و در آستین خود نهادم و عازم خانه آن حضرت شدم. اتفاقاً یکی از دوستانم، که با من هم عقیده نبود، منرا همراهی میکرد، ولی از این جریان خبر نداشت. به محض اینکه در خانه رسیدم دیدم بعضی از عربها و افسران و سربازان به خدمت ایشان -علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)- میرسند و من نیز رفتم و در گوشه خانه نشستم، زمانی گذشت و خواستم برگردم. در این هنگام غلامی آمد و به صورت اشخاص به دقت نگریست و نام منرا صدا زد وقتی خود را معرفی کردم، فوراً پاکتی که در آستین خود داشت بیرون آورد و گفت: جواب سؤالات و تفسیر آن مسائلی که طرح کرده بودی داخل این پاکت است. آن پاکت را گرفته باز کردم و دیدم جواب سؤالاتم با شرح و تفسیر، در آن کاغذ نوشته است، درحالیکه من هنوز نامه سؤالات خود را به حضرت نداده بودم. با دیدن پاسخها گفتم: خدا و پیامبراش را گواه میگیرم که تو -علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)- حجت خدایی و -به خاطر غفلت خود- استغفار و توبه میکنم. فوراً از جا حرکت کردم و رفیقم پرسید کجا میروی؟ گفتم: حاجتم برآورده شد و برای ملاقات آن جناب بعداً مراجعه خواهم کرد.
btid.org/fa/news/143841
💠اندیشه تشیع:
♨️ @kalamema 👈
🔹 #اخبارات_غیبی (9)
🔸 اخبار غیبی امام جواد علیه السلام
1⃣ نامههای بدون آدرس: داود جعفری میگوید:
«حضور امام جواد (علیهالسلام) شرفیاب شدم و سه نامه بدون آدرس همراه من بود که بر من مشتبه شده بود و نمیدانستم آنها را به چه شخصی برسانم. به همین خاطر ناراحت بودم. حضرت یکی از آنها را برداشت و فرمود: این نامه زیاد بن شبیب است. دومی را برداشت و فرمود:
این نامه فلانی است. من مات و مبهوت شدم، حضرت لبخندی زد و صاحب نامه سوم را هم فرمود. آنگاه ٣٠٠ دینار به من داد و امر کرد آن را به یکی از پسرعموهایش بدهم و فرمود:
آگاه باش که او به تو خواهد گفت: مرا به پیشهوری راهنمایی کن تا با این پول از او کالایی بخرم، تو او را راهنمایی کن. داود جعفری میگوید: من دینارها را نزد او بردم و او از من خواست تا پیشهوری را به او معرفی کنم تا از او کالا بخرد و چنان شد که امام فرموده بود».
2⃣ اطلاع از بدهی پدر و پرداخت آن: شخصی به نام مُطَرِّفی میگوید:
«هنگامی که امام رضا(علیهالسلام) به شهادت رسید، مبلغ چهار هزار درهم نزد ایشان داشتم و کسی غیر از من و حضرت از این موضوع اطّلاع نداشت. به همین جهت با خود گفتم: پولهایم از دستم رفت و دیگر قابل وصول نیست. در همین این افکار بودم، که امام جواد(علیهالسلام) برایم پیامی فرستاد که فردای آن روز نزد ایشان بروم و در ضمن پیام افزود: هنگام آمدن کیسه و یا خورجینی را نیز همراه بیاور. فردای آن روز به محضر مبارک امام جواد(علیهالسلام) شرفیاب شدم، حضرت مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود: پدرم امام رضا(علیهالسلام) رحلت نموده است؛ و شما مبلغ چهار هزار درهم از پدرم طلب کار هستی؟ عرضه داشتم: بلی مبلغ چهار هزار درهم نزد امام رضا(علیهالسلام) دارم. پس در همین لحظه متوجه شدم که حضرت جواد(علیهالسلام) گوشهای از جانمازی را که روی آن نشسته بود، بلند کرد و مقداری دینار از زیر آن برداشت و تحویل من داد و فرمود:
این مقدار دینارها بابت بدهی پدرم به تو میباشد، آنها را تحویل بگیر. من چون آن پولها را از حضرت تحویل گرفتم، قیمت آن را محاسبه کردم درست به مقدار همان چهار هزار درهمی بود که نزد امام رضا(علیهالسلام) داشتم».
btid.org/fa/news/143857
💠اندیشه تشیع:
♨️ @kalamema 👈
🔹 #اخبارات_غیبی (10)
🔸اخبار غیبی امام هادی علیه السلام
1⃣ خبر دادن به مرگ متوکل: ابوالقاسم بغدادی از شخصی به نام زرّافه نقل میکند: «متوکل عباسی دستور داد امام هادی(علیهالسلام) در روز تشریفات -که «یومالسلام» نامیده میشد- همراه با مردم شرکت کند. وزیرش «فتح بن خاقان» مخالف این تصمیم بود، ولی متوکل ستمگر گفت: «این کار حتماً باید انجام گیرد!».
سرانجام حضرت را مجبور کردند با پای پیاده در راهپیمایی شرکت کند، ... و آنگاه فرمود: «من در پیشگاه الهی از ناقه حضرت صالح کمارزشتر نیستم و شما تا سه روز در این دنیا بگذرانید، وعده خدا را حتمی خواهید یافت». زرافه در ادامه میگوید: «در همسایگی من معلم شیعهای بود که من گاهی با او شوخی میکردم. به او گفتم: امام شما چنین میگفت و مثل اینکه ناراحت بود. آن معلم عارف با شنیدن سخنان من گفت: اگر امام هادی(علیهالسلام) چنین سخنانی فرموده باشد، متوکل، پس از سه روز دیگر میمیرد و یا اینکه به قتل میرسد. تو اگر اموالی در خانه او داری، احتیاط کرده، آنها را بیرون ببر». زرافه (که حاجب متوکل بود) میگوید: «من از شنیدن سخنان او ناراحت شدم و حتی سخنان ناروا به او گفتم و بلافاصله از او جدا شدم؛ ولی بعد، مقداری فکر کردم، دیدم سخنان نادرستی نگفته است، مناسب است احتیاط کنم و اموال خود را از خانه متوکل بیرون ببرم. اگر سخنان معلم راست بود، ضرری نمیکنم و اگر هم حقیقت نداشت، زحمت چندانی متحمل نشدهام. اموالم را بیرون بردم. روز سوم «منتصر» پسر متوکل به پدرش حمله کرد، او و کابینه او را به جهنم واصل نمود. من هم که به برکت امام هادی(علیهالسلام) جان سالم به در بردم و اموالم نیز سالم مانده بود، خدمت حضرت شرفیاب شدم و به ولایت و امامت او اعتقاد پیدا کردم».
2⃣ خبر دادن به برکناری قاضی بعد از دو ماه: «ایوب بن نوح» میگوید: نامهای به امام هادی(علیهالسلام) نوشتم و در آن از «جعفر بن عبد الواحد» قاضی وقت شکایت کردم که به من تعرض کرده و بسیار من را اذیت میکند؛ حضرت در پاسخ نوشتند: «امر او دو ماه دیگر به پایان خواهد رسید» دقیقا بعد از دو ماه از کوفه عزل شده و از شر او راحت شدیم».
btid.org/fa/news/143858
💠اندیشه تشیع:
♨️ @kalamema 👈
🔹 #اخبارات_غیبی (11)
🔸اخبار غیبی امام حسن عسکری علیه السلام
1⃣ یافتن امام بر حق:
«یحیی بن مرزبان» میگوید: با شخصی از اهالی منطقه سيب مشهور به «خیر» ملاقات کردم، به من گفت: «پسر عمویی دارم که در مورد امامت با او منازعه میکنم و او به امامت امام حسن عسکری(علیه السلام) معتقد است و گفتم: تا نشانهای از او نبینم، امامتش را نمیپذیرم». پس برای کاری به سامرا رفتم که با امام حسن عسکری(علیه السلام) برخورد کردم. با خودم گفتم: اگر مقابل من رسید دستش را بر سر کشید و آن را آشکار کرد و سپس به سوی من نظر کرد، بعد دوباره آنچه از سر برداشته بود به جای خود گذاشت، آن وقت به امامت او قائل خواهم شد. هنگامی که حضرت مقابل من رسید، همان کاری را انجام داد که من در نظر داشتم. سپس به من نگاه کرد و فرمود: «ای یحیی! پسر عمویت- که درباره امامت با او منازعه میکردی- چه میکند؟» گفتم: «صحیح و سالم ترکش کردم». حضرت فرمود: «دیگر با او منازعه نکن» سپس رفت».
2⃣ خبر دادن به برکنار شدن المستعین:
«علی بن محمد صیمری» میگوید: به دیدار عبیدالله بن عبدالله بن طاهر رفتم، در کنار او نامهای از ابو محمد(امام حسن عسکری) بود که در آن نوشته شده بود: «من به خدا از این ستمگر(المستعین) شکایت کردهام و تا سه روز دیگر او را خواهد گرفت» پس از سه روز المستعین از مقام خود خلع شد».
3⃣ خبر دادن به مرگ مهتدی ابن واثق: «ابو هاشم جعفری» نقل میکند: من و امام حسن عسکری(علیهالسلام) در زندان مهتدی بن واثق زندانی بودیم، حضرت به من فرمود: «این ستمگر میخواست در این شب با خدا برخورد کند و خداوند عمرش را تمام کرد...؛ صبح که شد متوجه شدیم شب هنگام ترکها به او هجوم برده و او را کشتهاند».
4⃣ خبر دادن به مرگ پسر حجاج: «حجاج بن سفیان عبدی» میگوید: «پسر مریض خود را در بصره ترک کردم و نامهای به امام حسن عسکری(علیهالسلام) نوشتم و از او خواستم برای پسرم دعا کن، در پاسخ نامه نوشته بودند، خداوند پسر تو را رحمت کند، او مومن بود؛ سپس نامهای از بصره به من رسید و متوجه شدم در همان زمانیکه نامه امام به من رسیده، پسرم فوت کرده بود.
btid.org/fa/news/143859
💠اندیشه تشیع:
♨️ @kalamema 👈