اسلام،نابودگر تمدن ایران_1723616802975.mp3
3.67M
📻 پادکست صوتی | پاسخ به شبهات
⁉️ شبهه:آیا اسلام، نابودکننده تمدن ایران بوده؟
💡 پاسخ به این شبهه را در این پادکست صوتی بشنوید!
👤 #امید_محمدی_سروش
🌸 این پادکست صوتی را برای عزیزانتون بفرستید! چون اونا هم حق دارن چیزهای خوب بشنوند
🍀 کانال « امید محمدی سروش »
.....★♥️★.....
@kalametalaei
.....★♥️★.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسب درآمد
برای درست کردن پادری زیبا چیکار کنیم؟😍
روش درســت ڪــردن #پادری 😍
.....★♥️★.....
@kalametalaei
.....★♥️★.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 طوفانالاقصی ضرورت بود، نه انتخاب!
این ویدئو گوشهی کوچکی از وضعیت زندگی مردم غزه پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ را توضیح میدهد.
بعضیها وقتی دربارهی دوران قبل از ۷ اکتبر حرف میزنند میگویند حداقل مردم غزه قبل از این جنگ «زندگی عادی» داشتند!
#حمید_کثیری
.....★♥️★.....
@kalametalaei
.....★♥️★.....
کدام شیعه! کدام سنی ؟.mp3
2.01M
🎙️#پادکست
✍کدام شیعه! کدام سنی ؟
♨️ طوفان الاقصی و عزت ابدی
⚜️ سنوار در افق علی و حسین علیهماالسلام
📌برگرفته از جلسات « تعالیم اسلام »
#مقاومت #وعده_صادق #ظهور #یحیی_سنوار #غزه
.....★♥️★.....
@kalametalaei
.....★♥️★.....
کلام طلایی 🌱
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾 🌾🍁🌾 🍁 💛💐{طنین عشق
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾
🍁
💛💐{طنین عشق}💐💛
محجوبه سادات موسوی...✍
پارت194
نزدیک شروع ساعت شیفت شبم بود،آماده شدم و قرارشد رادمهر با ماشین رامین من رو به بیمارستان برسونه
چون ممکن بود دیر به اونجا برسیم روپوشم رو توی اتاقم تنم کردم و همزمان که چادر سرم میکردم از اتاق بیرون رفتم
نگاهم به مامان بابا افتاد که با لبخند بهم خیره شدهبودن
مامان گفت_تو کی اینقدر خانوم شدی؟
علت نگاهشون رو فهمیدم که مامان ادامه داد
_تموم این بیست و چهار سال فکرم پی تو بود که با اون وضعیتت چطوری چیکار میکنی..بهترین اتفاق که تمام اون بیست و چهارسال سختی رو شست و برد دیدن موفقیت تو بود
_قربونت برم مامی
رادمهر که استاد خراب کردن احساسات بود گفت
_خب بسه دیگه خانوم دکتر دیرت شد
سریع پایین رفتیم و من به بیمارستان رفتم
بعد از گذشت چندین ساعت بیدار خوابی،حالا دیگه هوا کاملا روشن شده بود و داشتم از محوطه خارج میشدم که گوشیم زنگ خورد
ساعت هفت صبح کی میتونست باشه؟
_بله؟
_سلام خانوم دکتر،نیکزاد هستم
از صداش فهمیدم آقاحامده..
ادامه دارد...
🌾
🍁🌾
🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
من «کتاب خار و میخک رمان مقاومت فلسطین نوشته شهید یحیی السنوار » رو توی بازار باسلام پیدا کردم. گفتم شاید تو هم دوست داشته باشی ببینیش.
https://basalam.com/p/17449380?utm_source=share&utm_medium=other&user_hash_id=ddOyLO&from_component=product-app
.....★♥️★.....
@kalametalaei
.....★♥️★.....
[ به قولِ #مولوی :
"بسیار امیدهاست در نومیدی..."
قوی باش این روزا ☕️ 🧡 ]
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
کلام طلایی 🌱
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾 🌾🍁🌾 🍁 💛💐{طنین عشق}💐💛
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾
🍁
💛💐{طنین عشق}💐💛
محجوبه سادات موسوی...✍
پارت195
_سلام آقای نیکزاد،صبحتون بخیر
_صبح شماهم بخیر،ببخشید سر صبح زنگ زدم
_خواهش میکنم من شیفت بودم الان شیفتم تموم شده،بفرمایید
_من میتونم الان شمارو ببینم؟
_الان؟
_بله
_اخه..
خیلی خسته بودم و نای ایستادن نداشتم،ولی اگر نمیرفتمم از کنجکاوی خوابم نمیبرد
حامد_اگر نمیتونید باشه ی وقت دیگه
_نه موردی نداره..فقط اگرمیشه ی جای نزدیک به اینجا باشه چون من فکر نمیکنم الان بتونم تاکسی برای مقصد دور پیدا کنم
_بله درسته من الان میام بیمارستان نزدیکم
مدتی منتظر بودم که دیدم اقاحامد از در ورودی بیمارستان وارد شد
به طرفش رفتم و سلام کرد
_سلام صبحتون بخیر
_سلام..مشکلی پیش اومده آقای نیکزاد؟
_راستش..من حرفایی که درمورد خودتون و اون شرکت و شهره خانوم زدید به عموم گفتم که عموم یهو حالش بد شد،اوردیمش بیمارستان و دکتر گفت شک عصبی بوده
_ای وای الان بهترن؟
_بله خداروشکر مرخص شدن،خانوم دکتر من فکر میکنم حرفا و حدسایی که شما زدید درست بوده و عموحمید من همون آدمیه که شما دنبالشید
_واقعا؟
_اخه بعد از حرفای شما عمو حالش بد شد
یکم مکث کردم و گفتم
_من میتونم عموتون رو ببینم؟
سکوت کرد که ادامه دادم
_میدونم که عموتون شرایط مناسبی ندارن و رفت و امدشون با ولیچر براتون سخته،ولی این تنها کاریه که میتونیم انجام بدیم
ادامه دارد..
🌾
🍁🌾
🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
[ به قولِ #مولوی :
"بسیار امیدهاست در نومیدی..."
قوی باش این روزا ☕️ 🧡 ]
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
کلام طلایی 🌱
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾 🌾🍁🌾 🍁 💛💐{طنین عشق
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾
💛💐{طنین عشق}💐💛
محجوبه سادات موسوی...✍
پارت196
بالاخره گفت
_باشه مشکلی نیست،فقط کجا بیارمش؟
حالم بد شده بود و سرم گیج میرفت،از دیشب هیچی نخورده بودم و الانم از خستگی نای ایستادن نداشتم با حال بد لب زدم
_نمیدونم اقای نیکزاد..بهتون خبر میدم..من الان حالم بده باید برم
اونکه متوجه حالم شدهبود دیگه چیزینگفت
چند قدم به طرف خروجی برداشتم که ناگهان سرم گیج رفت و چشام سیاهی رفت و نفهمیدم چیشد و فقط صدای نگران اقاحامد توی گوشم پیچید
_رویاااا
**
_نگران نباشید اقای محترم،ایشون افت فشار داشتن و کمکم بهوش میان
اقاحامد_اخه رنگ و رو هم نداره.
_گفتم که الان همسرتون بهوش میاد نگران نباشید
چی میگن اینا؟همسرتون؟همسر کیه؟منظورش من بودم؟
آروم لای پلکم رو باز کردم و با چشمهای نگران آقاحامد روبرو شدم
_حالت خوبه؟
سری به علامت مثبت تکون دادم..این چقدر زود پسرخاله شد!
خودش رو جمع و جور کرد و گفت
_مثل اینکه افت فشار شدید داشتید..الان بهترین
_بله اقای نیکزاد بهترم،ببخشید شما هم به زحمت انداختم،بیشتر از این مزاحمتون نمیشم..
ادامه حرفم با اومدن دکتر مجیدی نصفه موند
_سلام خانوم دکتر مدبر خوبید؟چیشدین یهو؟
_سلام دکتر..خوبم خداروشکر یکم ضعف کردم
_بله شیفت رو که ازتون تحویل گرفتم مشخص بود حالتون خوب نیست..چرا همون موقع نرفتید خونه؟
از سوال جوابهاش خسته شدهبودم و چیزی نگفتم که ادامه داد
_همسرتون خیلی نگرانتون شده بودن
با چشمای از حدقه بیرون زده نگاهش کردم؟
_ه..همسرم؟
_بله ایشون خیلی نگرانتون بودن
و به اقاحامد اشاره کرد
به وضوح عرق شرم رو روی پیشونیش دیدم
هم خجالت کشیده بودم،هم خندم گرفته بود..جوون مردم داشت از خجالت سکته میکرد
گلومو صاف کردم و رو به دکتر گفتم
_خب من الان دیگه وضعیتم خوب شده،با اجازتون ترخیص میشم
_خواهش میکنم
سرم رو از دستم جدا کردم و از تخت پایین اومدم
ادامه دارد...
🌾
🍁🌾
🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾