eitaa logo
کـانـال مُـنتَـظـرانِ ظُـღـهـور🖤³¹³
2.4هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
11.8هزار ویدیو
352 فایل
محال‌است‌برای‌ظهورقدم‌برداری‌وشیطان رهایت‌کند. 🔷اگر یک نفر را وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری،🌹 🔶با نشر پُست ها امام زمان را به دوستان خود معرفی کنید.🌹 🔷تاظهـــورررر راهی نمونده... ارتباط بااَدمین⤵️ انتقادات پیشنهادات @aminakrami20
مشاهده در ایتا
دانلود
💐سالروز بنیانگذاری مسجد مقدس جمکران به امر مبارک امام مهدی عجل الله گرامی باد.💐 🦋بریم سراغ داستان بنیان گذاری جمکران ان شاءالله از قسمت اول بخوانید و حال دلتون مهدوی بشه 🌸 🕋فرمان امام زمان علیه السلام بر ساختن مسجد مقدس جمکران🕌 🌿 قسمت اول 💙 ✨جناب حسن بن مثله جمکرانی در شب هفدهم ماه مبارک رمضان در سال 373 هجری قمری در بیداری کامل با✨ حضرت بقیةالله روحی فداه ملاقات نموده✨ و آن حضرت امر نمودند به ساختن مسجد مقدس جمکران🕌 که اصل داستان اینگونه است: 🌸شیخ عفیف و صالح «حسن بن مثله جمکرانی» فرمود: 🌗من در شب سه شنبه هفدهم ماه مبارک رمضان سال 393 هجری قمری در منزل خود در قریه‌ی «🌟جمکران🌟» خوابیده بودم، ناگهان در نیمه‌های شب، جمعی به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: 🌷برخیز که حضرت بقیةالله امام مهدی روحی فداه تو را می‌خواهند. ✨من از خواب برخاستم و آماده شدم که در خدمتشان به محضر حضرت ولی عصر علیه السلام برسم و خواستم در آن تاریکی پیراهنم را بردارم گویا اشتباه کرده بودم و پیراهن دیگری را برمی‌داشتم و می‌خواستم بپوشم که از خارج منزل از همان جمعیت صدایی آمد که به من می‌گفت: آن پیراهن مال تو نیست، به تن نکن! تا آنکه پیراهن خود را برداشته و پوشیدم، باز خواستم شلوارم را بپوشم، دوباره صدایی از خارج منزل آمد که: آن شلوار تونیست نپوش! من آن شلوار را گذاشتم و شلوار خودم را برداشته و پوشیدم. و بالأخره دنبال کلید در منزل می‌گشتم، که در را باز کنم و بیرون بروم، صدایی از همانجا آمد که می‌گفتند: در منزل باز است، احتیاجی به کلید نیست. وقتی به در خانه آمدم، دیدم جمعی از بزرگان ایستاده‌اند و منتظر من هستند! به آنها سلام کردم، آنها جواب دادند و به من «مرحبا» گفتند. من در خدمت آنها به همان جایی که الآن مسجد جمکران است، رفتم، خوب نگاه کردم✨ 🌟دیدم در آن بیابان تختی گذاشته شده و روی آن تخت فرشی افتاده و بالشهایی گذاشته شده و جوانی تقریباً سی ساله برآن بالشها تکیه کرده و پیرمردی درخدمتش نشسته و کتابی در دست گرفته و برای آن جوان می‌خواند و بیشتر از شصت نفر در اطراف آن تخت مشغول نمازند! این افراد بعضی لباس سفید دارند و بعضی لباسهایشان سبزاست، آن پیر مرد که حضرت «خضر» علیه السلام بود مرا در خدمت آن جوان که حضرت بقیّة الله روحی فداه بود نشاند و آن حضرت مرا به نام خودم صدا زد و فرمود: «حسن مثله» می‌روی به «حسن مسلم» می‌گویی تو چند سال است که این زمین را آباد کرده و در آن زراعت می‌کنی، از این به بعد دیگر حق نداری در این زمین زراعت کنی و آنچه تا به حال از این زمین استفاده کرده‌ای باید بدهی تا در روی این زمین مسجدی بنا کنیم!🕌 ✨و به «حسن مسلم» بگو: این زمین شریفی است✨ خدایتعالی این زمین را بر زمینهای دیگر برگزیده است و چون تو این زمین را ضمیمه‌ی خود کرده‌ای خدای تعالی دو پسر جوان تو را از تو گرفت ولی تنبیه نشدی و اگر از اینکار دست نکشی، خدا تو را به عذابی مبتلا کند که فکرش را نکرده باشی. 🌸من گفتم: ای سیّد و مولای من!❤ باید نشانه‌ای داشته باشم، تا مردم حرف مرا قبول کنند والاّ مرا تکذیب خواهند کرد، فرمود: ما برای تو نشانه‌هایی قرار می‌دهیم، تو سفارش ما را برسان و به نزد «سیِد ابوالحسن» برو و بگو: با تو بیاید و آن مرد را حاضر کند و منافع سالهای گذشته‌ی این زمین را از او بگیرد و بدهد، تا مسجد را بنا کنند و بقیه‌ی هزینه مسجد هم از«رهق» به ناحیه‌ی اردهال که ملک ما است بیاورد و مسجد را تمام کنند و نصف «رهق» را وقف این مسجد کردیم تا هر سال درآمد آن را برای تعمیرات و مخارج مسجد بیاورند و مصرف کنند. 🌸و به مردم بگو: به این مسجد توجه و رغبت زیادی داشته باشند✨ و آن را عزیز دارند و بگو: اینجا چهار رکعت نماز بخوانند که دو رکعت اول به عنوان تحیّت مسجد است و دو رکعت دوم را به نیّت نماز صاحب الزمان علیه السلام بخوانند؛ سپس فرمود: 🌸«فمن صلیها فکأنّما صلّی فی بیت العتیق»🌸 🌟یعنی: کسی که این دو نماز را در اینجا بخواند، مانند کسی است که در کعبه نماز خوانده است. 📖ادامه دارد....... 📚: کتاب وقایع الشیعه 🦋 🌸💫🌸💫🌸💫🌸 🌼🍃
کـانـال مُـنتَـظـرانِ ظُـღـهـور🖤³¹³
💐سالروز بنیانگذاری مسجد مقدس جمکران به امر مبارک امام مهدی عجل الله گرامی باد.💐 🦋بریم سراغ داستان ب
🌸سالروز بنیانگذاری مسجد مقدس جمکران به امر مبارک امام مهدی عجل الله گرامی باد🌸 🦋 قسمت دوم💙 ⚜چون به راه افتادم، چند قدمی هنوز نرفته بودم که دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: بزی در گله جعفر کاشانی است، آن‌را خریداری کن و بدین مکان بیاور و آن‌را بکش و بین بیماران انفاق کن، هر بیمار و مریضی که از گوشت آن بخورد، حق‌تعالی او را شفا دهد.   ❤حسن‌بن مثله جمکرانی می‌گوید: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم، تا اینکه نماز صبح را خوانده و به سراغ «علی المنذر» رفتم و ماجرای شب گذشته را برای او نقل کردم و با او به همان مکان شب گذشته رفتیم، و در آنجا زنجیرهایی را دیدیم که طبق فرموده امام علیه‌السلام، حدود بنای مسجد را نشان می‌داد. 🍃🍃🍃🍃 ⚜سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادم او گفت: آیا تو از جمکران هستی؟ به او گفتم: بلی! خادم گفت: سید از سحر در انتظار توست. آنگاه به درون خانه رفتیم و سید مرا گرامی داشت و گفت: ای حسن‌بن مثله! من در خواب بودم که شخصی به من گفت: حسن‌بن مثله، از جمکران نزد تو می‌آید، هر چه او گوید، تصدیق کن و به قول او اعتماد نما، که سخن او سخن ماست و قول او را رد نکن. 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌟از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجرای شب گذشته را برای وی تعریف کردم، سید بلافاصله فرمود تا اسب‌ها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم، چون به نزدیک روستای جمکران رسیدیم،🌸 گله جعفر کاشانی را دیدیم، آن بز از پس همه گوسفندان می‌آمد، چون به میان گله رفتم، همین‌که بز مرا دید به طرف من دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله من نبوده و تاکنون آنرا ندیده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح کرده و هر بیماری که گوشت آن‌را تناول کرد، با عنایت خداوند تبارک و تعالی و حضرت بقیه‌الله ارواحنا فداه شفا یافت. ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار کرده و منافع زمین را از او گرفت و مسجد جمکران را بنا کرد و آن را با چوب پوشانید. سپس زنجیرها و میخ‌ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت، هر بیمار و دردمندی که خود را به آن زنجیرها می‌مالید، خدای‌تعالی او را شفای عاجل 《سریع 》می‌فرمود، پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیرها ناپدید شد و دیگر کسی آنها را ندید...»🌷 📚 کتاب وقایع الشیعه 🦋 🌸💫🌸💫🌸💫🌸 🌼🍃