مداحی آنلاین - روضه حضرت ام البنین - حاج منصور ارضی.mp3
6.42M
#روضه
◾️#وفات_حضرت_ام_البنین(س)
☘ روضه حضرت ام البنین(س)
☘ السلام ای جناب اُمِّ ادب
🎧 مداح:حاج #منصور_ارضی
『💕』@kanale_behesht
مداحی آنلاین - تنها امام سامره تنها چه می کنی - طاهری.mp3
6.57M
#روضه
🥀#شهادت_امام_هادی(ع)
☘ روضه امام هادی(ع)
☘ تنها امام سامره تنها چه می کنی
🎧با نوای: #محمدرضا_طاهری
『💕』@kanale_behesht
4_5922281265733568968.mp3
4.79M
🚩 #روضه #شب_ششم #محرم
☘ روضه حضرت قاسم بن حسن
☘ دست و پای عمو را بوسید
🎤 #میثم_مطیعی
@kanale_behesht
۩﷽۩
#روضه
#توسل به #حضرتزهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ #سیدمجیدبنیفاطمه
شب آخرِ بی بیِ .. خدا نیاره برا جوونی که دکترا بگن دیگه باید از مادرت قطع امید کنند .. آخرین شبی است که زهرا بچه هاش رو کنار خودش آورد، دست رو سرشون کشید فرمود: برا من دعا کنید عزیزانم .. همه میدونن دعای زهرا چقد گیراست ..زهرایِ مرضیه هم میدونه آمین حسنین و زینبین چیه، صدا زد بچه ها بیاید اینبار میخام برا خودم دعا کنم، همه بچه ها خوشحال شدن گفتن مادر اینقدر برا همسایه ها دعا کرد حالا میخواد برا خودش دعا کنه .. دورِ مادر رو گرفتن، مادر دست شکسته اش رو آروم بالا آوُرد، نگاه بصورت بچه ها کرد .. «اَلّلهُمَّ عَجِّلْ وَفاتِی سَریِعاً قَدْ نَقَضْتُ الْحیوةَ یا موْلائی»..(1) نالۀ بچه ها بلند شد .. خدا چه به روز دخترِ پیغمبر حبیبۀ خدا آوُردند که تو سن هجده سالگی از خدا طلب مرگ کرد ..
آی رفقا! گریه کن ها! جا داره آدم بمیره برا این جمله، همۀ مادرا آرزو دارن بچه هاشون رو بزرگ کنند، دختراشون رو بزرگ کنن، نوه ها دورشون رو بگیرن، اما روزگار یه کاری با مادرِ من و شماها کرد تو سن هجده سالگی گفت: خدا! مرگ من رو برسون ..
#علامۀامینی بالا منبر روضه میخوند #آیتاللهالعظمیمیلانی نشسته، تا علامه امینی صدا زد:
💔 که فاطمه از خدا طلب مرگ کرده،
آیتالله میلانی صدا زد:
⁉️ یه سوال؟ چطور شد دخترِ پیغمبرِ خدا طلب مرگ کرد؟
علامه صدا زد: آقای میلانی! میدونید چرا زهرا از خدا طلب مرگ کرد؟
😭آخه آدم زنده پهلو میخواد، فاطمه که پهلوش شکسته .. ای مادر ..💔
1) بیتالاحزان، شیخ عباس قمی، ترجمه فارسی، ص 26
#ایامفاطمیه
#التماسدعایفرج🤲🏻
#اللهمعجللولیکالفرجبحقفاطمهالزهرا
『💕』@kanale_behesht
『💕』@babolharam_net
مداحی_آنلاین_خدیجه_نی_نای_تو_از_نوا_افتاد_حاج_حسن_خلج.mp3
6.89M
🔳 #وفات_حضرت_خدیجه(علیهاالسلام)
خدیجهنےناےتوازنواافتاد💔
#حسن_خلج 🎤
#روضه
#التماسدعا
#اللهمعجللولیکالفرج
@kanale_behesht
نردبان بهشت
روضه شب نوزدهم ماه رمضان شب ضربت خوردن امام علی 😭😭 💔
فرق مرا تو طاقت..
#روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام و ۱۹ ماه مبارک رمضان به نَفسِ سید رضا نریمانی
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
#بسماللهالرحمنالرحیم
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
*امشب اصلاً درِخونۀ حضرت زهرا نمی خواستم برم ،ولی معنایِ شبِ قدرِ،فرمود: میخوای شب قدر رو درک کنی؟ رجوع کن به فاطمه ،شب قدر رو میخوای درک کنی رجوع کن به فاطمه،معنای شبِ قدر...
به خدا رفقا خیلی شماخصوصی هستین ،روضۀ مَحرَمِ کسی رو خوندن، به هرکسی اجازه نمیدن ورود کنه، به شما اجازه دادن حرف بزنی و روضه بخونی...
کسی حق نداشت نامِ حضرت زینب سلام الله علیهارو پیش امیرالمؤمنین ببره،کسی اجازه نداشت پیش امیرالمؤمنین بگه: زینب!
یهو تو عرش صدا پیچید، دلِ زینب بهم ریخت، توخونه نشسته بود،چی شده امشب؟ بابام چِش بود؟هی از اتاق بابام میزد بیرون،توی حیاط میچرخید، هی بابام به آسمون نگاه میکرد،زیر لب می گفت:" إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون "دارم میام فاطمه جان ،تا سحر بی بی زینب بیداربود، دلش شور میزد، نمی تونست بخوابِ، دخترِ دیگه ،نمیدونم کیاحرف من رو میفهمن، دختر دارها میفهمن،سحر که شد در آسمان ها، درعرش صدایی پیچید،آخ کاش یکی دَرِ گوشِ زینب رو میگرفت ،"یا اَهلِ العالم! قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى"
زینب،پاشد،بهم ریخت ،حسنم !داداش! پاشو ببین چی میگن اینا،میگن بابامون رو کشتن، امام حسن پاشد،مضطر،پاش رو گذاشت تو مسجد، دید عجب غوغایی است، امیرالمؤمنین فرمود:حسن جان! من رو رهاکن، نماز رو بخون ،امام حسن نمیدونم این نماز رو چه جور خونده،امیرالمؤمنین از هوش رفت، امام حسن شروع کرد اشک بریزه، دید اشکا ریخت رویِ صورت مولا، مولا به هوش اومد،حسن جان! نبینم گریه کنی، با حسین،دوتایی زیر بغل های علی رو گرفتن،نه نه، بذار برم مدینه برمیگردم ،دوباره اینجاحسن عصاشد،دوباره اینجا حسن زیرِ یک بغل روگرفت یه بار هم تو کوچه زیربغل مادر رو گرفت،همچین که زیربغل های مولا روگرفتن،تا درخونه، دوتایی با ابی عبدالله، همچین که دمِ درخونه رسیدن ،حالامیخوام روضه بخونم، صدازد:حسن جان!حسین جان! زیر بغل هام رو رها کنید،میخوام باپاهای خودم بیام توخونه،آقانمیشه !خیلی خون ازشما رفته، طاقت ندارین، نمیتونید رو پا بایستین ،نه! الان توخونه دخترم منتظرِ منِ، نمیخوام فرق خونیِ من رو ببینه...
فرق مرا تو طاقت دیدن نداشتی
هجده سَرِ بریده ببینی چه میکنی؟
اینجا همه به گریۀ تو،گریه میکنن
خنده به اشکِ دیده ببینی، چه میکنی؟
اومد تو گودال،نیزه هارو کنار زد
اماحسینُ نشناخت
خودش رو رویِ جسمِ
حسینِ بی سر انداخت
با گریه بوسه میزد
رگ های حَنجرش رو
میشنید با آه و زاری
صدایِ مادرش رو
با لب تشنه کُشتنت
غریب گیر آوردنت
رحمی نکردن به تنت
غریب گیر آوردنت
غارت شده پیراهنت
غریب گیر آوردنت
خودم دیدم که، یکی زره
یکی هم عَباتُ در میاوُرد
یه نانجیبی آمد
پیرهنِ پاره اتُ بُرد
یه صحنه بین گودال
این قدخمیده رو کشت
دیدم که باخودش برد
انگشتر رو با انگشت
تو رو با نیزه میزدن
حسین من،حسین من
ای کشتۀ صدپاره تن
حسین من،حسین من
برات نذاشتن یه کفن
حسین من،حسین من
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
https://eitaa.com/babolharam
مداحی آنلاین - زانوی غم بغل کرده حسین - بنی فاطمه.mp3
9.14M
#روضه
🔳 #شهادت_امام_علی(ع)
🌴زانوی غم بغل کرده حسین
🌴داره خون میباره از چشم حسن
🎙 #سید_مجید_بنی_فاطمه
『💔』@kanale_behesht
#روضه و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام به نَفسِ حاج محمد طاهری •✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
طرف اومد بره دید آقا امیرالمومنین سفرش پهنه، گفت آقا مهمون نمیخوای؟!
حضرت فرمود تو نمیتونی از غذای من بخوری گفت چرا نمیتونم شما میخوری من نمیتونم!
تا اومد دندون به این نون بزنه انگار میخواست دندونش بشکنه گفت: آقا این چه نونیه؟ حضرت فرمود من که گفتم تو نمیتونی بخوری اما دست خالی نمیری الان معرفیت میکنم یه جاسفرش پهنه همه چی سرسفرش هست برو اونجا دست خالی نمیری، نشونی داد رفت نشست سر سفره امام حسن .. آقا دید یه لقمه میخوره یه لقمه کنار میزاره" گفت عزیزم میخوای ببری ببر برا چی کنار میزاری؟!
گفت تو راه میومدم یه آقایی یه نونی داشت میخورد نزدیک بود دندونم بشکنه میخوام برای اون ببرم .. حضرت شروع کرد به گریه کردن گفت سفره برای اون آقاست ..
الهی بمیرم امشب خونه دخترش بود، یه خورده نمک آورد شیر آورد حضرت فرمود دخترم کی دیدی بابات با دو جور غذا افطار کنه؟! میگه اومدم گفتم خوب حالا بابا ناراحت میشه، ظرف نمکُ برداشتم فرمود نه بزار نمک باشه شیرُ بردار ببر انگار آقا میدونه بچه یتیما شیرمیارن چند روز غذاش فقط شیره ..
میگه دیدم بابا افطار کرد،اومد تو صحن خانه هی نگاه به آسمون ها میکنه، هی صدامیرنه: انا الله واناالیه راجعون ..
گفت بابا یه شب مهمون دخترت شدی دلم وخون کردی چرا انقدر آیه استرجا میخونی بابا .. صدا زد دخترم دیگه وقتشه خیلی وقته منتظر یه همچین لحظه ای ام .. دلم برای مادرت خیلی تنگ شده ..
حیوانات سر راهشُ گرفتن، مرغابی ها هی میومدن عبایِ آقا رو میکشیدن، خیلی عجیبه والله آقایی که سفارش مرغابی ها رو کرد به دخترش سفارش مارونمیکنه؟!..
از آبُ غذاشون گفت یادت نره دخترم دوباره اومد جلو در، قلاب در جلوی آقا رو گرفته اشیا همه میخوان یه کاری کنن مولا نره به سمت مسجد ..
آخ بمیرم .. هرجوری بود خودشُ رسوند مسجد بالایِ ماذنه رفت اذانُ گفت خود حضرت اومد قاتلُ بیدار کرد فرمود: اینطوری که خوابیدی خوابِ شیاطینِ ..
الهی بمیرم عجب نمازی خوند .. هنوز اونایی میرن محراب مسجد کوفه کآن آخرین نماز علی رو میفهمن روح اون نمازِ آخر مولا هنوز تو مسجد کوفه هست، چنان نانجیب ابن ملجم ملعون با شمشیر بر فرقش .. گفت:
ای تیغ همیشه بی خبر می آیی
یک روز به شکل میخ در می آیی
امروز تو شمشیری و فردا قطعاً
در قالب یک تیر سه پر می آیی
یک مرتبه کم شتاب باشی خوب است
با قاعده با حساب باشی خوب است
فکر دل فاطمه نبودی اما
فکر جگر رباب باشی خوب است
ناگهان دریای خون محرابُ منبر را گرفت
جوی خون سرچشمه ساقی کوثر را گرفت
تیغ آن ملعون به یک ضربت دو جا آمد فرود
هم علی جان داد هم جان پیمبر را گرفت
یک برادر سر به روی سینه بابا گذاشت
یک برادر نیز بر زانوی خود سر را گرفت
جامعه بعد از امیرالمومنین گمراه شد
چون خدا از مردم ناشکر رهبر را گرفت
حضرت سر داخل چاه می کرد میگفت خدا اینا لیاقت علیُ ندارن .. علیُ از این مردم بگیر .. هرکی لایقشونِ بر اینا حکومت بکنه .. برو تاریخُ بخون ببین بعد علی چه کسی حاکم شد .. همون که تو کوچه شمشیر به بازوی فاطمه زد تا مغیر اومد کوفه زینب گفت داداش بیا از این کوفه بریم .. حسن جان من دیگه اینجا نمیمونم ..
جامعه بعد امیرالمومنین گمراه شد
چون خدا از مردم ناشکر رهبر را گرفت
وقت رفتن سوی مسجد میخ در مانع نبود
دست زهرا بود آنکه شال حیدر را گرفت
دست زهرا تا قیامت حافظ جان علیست
مثل وقتی که میانِ شعله ها در را گرفت ..
*میخوام بااین یه بیت روضه مُ بخونم:*
تکیه ی زینب نباید متکی باشد به غیر
پس نباید بازوان این دلاور را گرفت
تا جلوی درخونه یه طرف زیر بغلشُ امام حسن گرفته، یه طرف ابی عبدالله.. اما تا در خونه رسیدن حضرت فرمود زیر بغل هامُ رها کنید .. چرا باباجان؟!
فرمود نمیخوام زینب منو با این حال ببینه .. فکر نکنی فقط علی به فکر دل زینب بود! مادرش زهرا هم وقتی تو بستر بود همین امیرالمومنین کنار بستر نشسته بود داشت گریه میکرد، عرضه داشت علی جان نمیگم گریه نکن گریه کن اما نگاهت به در باشه زینبم نیاد تورو با این حال نبینه .. همه مراعات دل زینبُ کردن .. بعضی ها نوشتن پاره های جگرش داخل تشت بود تا صدای پای خواهر شنید فرمود ببرید خواهر نبینه ..
همه میدونستن این خواهر چی قراره ببینه همه منتظر این لحظه بودن ، همه دل نگران این لحظه بودن، یه لحظه اومد بالای گودال نگاه کرد:
والشِمرُ جالس علی صَدرِک ..
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#حاج_محمد_طاهری
#ماه_مبارک_رمضان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
https://eitaa.com/babolharam
#روضه
#شب_عرفه
🕊بسم الله الرحمن الرحیم
علی را در غدیر خم دست او بگرفت پیغمبر
ولی من به روی دست خود علی اصغر آوردم 😭
علی ! انگشترش رابه سائل داد اما من
برای ساربان انگشت و انگشتر آوردم
برای این که همدردی کنم با مادرم زهرا
برای سیلی خوردن سه ساله دختر آوردم
برای این که قرآنت نگردد پایمال خصم
برای سُم مرکب ها ، خدایا پیکر آوردم
قنداقه ی علی رو گرفت روی دست
آورد جلوی دشمن ، آی دشمن به خدا این طفل من داره میمیره یه جرعه آبی بهش بدین
به خدا بگم حق مطلب ادا بشه ، حسین فرزند زمزم وصفاست ، نیازی نداره برای آب التماس کنه
بلکه شهادت حسین ویارانش اتمام حجتی باشه بر این قوم بد روزگار
عمر سعد صدا زد : حرمله جواب حسین رو بده
امیر پدر را بزنم یا پسر را
مگه سفیدی گلوی علی رو نمیبینی
تیر از کمان حرمله پریده
حلق علی اصغر دریده
هنگام لالایی شده
اصغر تماشایی شده
تیر سه شعبه گلوی علی را گوش تا گوش برید
یدفعه سر علی رو شانه ی بابا افتاد
امام حسین ع یه قدم طرف خیمه ها
یه قدم طرف دشمن
اخه شرمنده رباب شده
الهی هیچ مردی شرمنده زن وبچش نشه
آروم آروم راهش رو کج کرد پشت خیمه ها قبر کوچکی کندند
خواستند علی رو بذارند داخل قبر
یه دفعه یه صدایی اومد
صد پسر به فدایت یا حسین شرمنده نباش
بزار یه بار دیگه علیمو ببینم
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
#ارسالی_کاربران
📥کاربر: لبخند تفسیر زندگی
@kanale_behesht
YEKNET.IR - roze 2 - shabe 6 moharram1399 - motiee.mp3
4.79M
🔳 #روضه #شب_ششم #محرم
🌴روضه حضرت قاسم بن حسن
🌴دست و پای عمو را بوسید
🎙 #میثم_مطیعی
『💔』@kanale_behesht
YEKNET.IR - roze - shabe 7 moharram1399 - motiee.mp3
6.08M
🔳 #روضه #شب_هفتم #محرم
🌴تو کربلای دل ما حال و هوای محشره
🌴دلا کبابه از عطش شب علی اصغره
🎙 #میثم_مطیعی
『💔』@kanale_behesht
#روضه
#شب_هفتم_محرم
خدای سبحان ان شاء الله قلوب ما را به نور ایمان و معارف اهل بیت علیهم السلام روشن بگرداند و توفیق درک و بهره مندی از فیوضات این شبهای با عظمت رو به همه ما عنایت فرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
.
مداحی_آنلاین_روضه_حضرت_علی_اکبر.mp3
7.9M
🔳 #روضه #شب_هشتم #محرم
🌴روضه حضرت علی اکبر(ع)
🌴یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید
🎙حاج #منصور_ارضی
👌بسیار دلنشین
『💔』@kanale_behesht
|⇦•آدمتوی پیری..
#روضه
آدم توی پیری، دلبسته تر میشه
چشماش برا بچه اش چه زود،می باره تر میشه
کی واسهی، آدم آخه، مثل پسر میشه
ای پیرمردا واسه ی من دعا کنید
تو روضه ها مادرِ من رو صدا کنید
جوونهاتون رو نذر راهِ خدا کنید
منم یه روز جوونی داشتم
تا سر روی شونه اش میذاشتم
گل امیدم و میکاشتم
«علی علی علیِ اکبر»
آی پیرمردا که، بچه شهید دارید
دیدید چقد سخته، دمِ رفتن امید دارید
آروم میگید، برگرده کاش، با غصّه میبارید
خواستم تو آغوشش بگیرم، نموند و رفت
خواستم بگم بی تو میمیرم، نموند و رفت
من بی تو از زندگی سیرم، نموند و رفت
*اومد برای رفتن اجازه بگیره به محضِ اینکه اجازه خواست،آقا اجازه داد.به مصداق "أنْفِقوا مِما تُحِبُّون"آقا حرفی نزد"ثُمَّ نَظَرَ إِلیه،نَظْرَةَ آیِسِِ مِنه"یه نگاه ازسرناامیدی به جوونش انداخت"وَ اَرْخی عَینَیه وَ بَکی"شروع کرد های های گریه کردن دختراش اومدن دور علی اکبر رو گرفتن هی صدا میزدن:"علی! اِرحَم غُربَتَنا"علی! به غربت ما رحم کن."لاطاقَةَ لَنا عَلی فِراقِکْ"ما تحمل دوری تو رو نداریم..
علی ببین گوشواره ام هنوز هست. علی ببین معجر رو سرمونه، علی ببین خلخال به پامونه، بی تاب شهادت بود...*
آروم نداشت، برای رفتن
نگاه نکرد به چشمای من
که جونِ من جدا شد از تن
«علی علی علیِ اکبر»
*سیدبن طاووس نوشته:وقتی دیگه کسی برا ابی عبدالله نموندفقط خانواده خودش بودند."خَرَجَ علیُّ بنُ الحُسین علیه السلام"
علی اکبر آماده ی میدان شد."وَ كَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً" زیباترین مردم بود."وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً "خوش خلق ترین مردم بود.
"فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ"تا گفت من میخوام میدان، فرمود:برو.
"ثُمَ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ "یک نگاه از سر ناامیدی ودل کندن به علی اکبر انداخت.
"وَ أَرْخَى عَيْنَه وَ بَكَىٰ."چشماش رو زیر انداخت. شروع کرد گریه کردن...بعد سر به آسمان بلند کرد.فرمود:" اللَّهُمَّ اشْهَدْ"خدایا تو شاهد باش!" فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاس خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ ..."
خدایا کسی داره میره میدان که شبیه ترین خلائق تو به پیغمبره..."وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ."ما هروقت دلمون برای علی تنگ میشد به علی اکبر نگاه می کردیم.
امام حسین چقدر خاطره داشت از پیغمبر؟
دلش راضی نشد."فَصَاحَ وَ قَالَ يَا ابْنَ سَعْدٍ"از همون جا که علی اکبر میخواست وداع کنه فریاد زد:ای عمر سعد!"قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي"خدا رحمِ تو رو قطع کنه.همه کس و کار من رو داری ازم می گیری.
"فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ"اومد مقابل لشگر"فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً"جنگ نمایانی کرد."وَ قَتَلَ جَمْعاً كَثِيرا."خیلی ها رو به درک واصل کرد."ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ "از وسط میدان برگشت پیش امام حسین.صدا زد "يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي "بابا سنگینی این زره من رو خسته کرد.
"فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ"یه جرعه آب هست؟"فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام..."
آقا شروع کرد های های گریه کردن."وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ قَاتِلْ قَلِيلًا"پسرم یه ذره دیگه بجنگ."فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله"خیلی زود پبغمبر رو زیارت میکنی."فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً "پیغمبر چنان تو رو سیراب می کنه؛ یه آب گوارایی به تو میده؛هیچ وقت تشنه نمیشی...
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
@babolharam_net
|⇦•من با همین دستام...
#روضه
"فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ"برگشت به میدان جنگ."وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ"پدرش نگاه می کرد هی زیر لب میگفت: "لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اللهُ أَکبَر"بعد راوی میگه"فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ الْعَبْدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ"اون ملعون یه تیری به سمت علی اکبر روانه کرد،علی از حال رفت...فقط یه صدا ازش شنیده شد
"فَنَادَى يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَام"باباخداحافظ...
"هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ"بابا پیغمبر به تو سلام میرسونه."وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا"پیغمبر میگه:حسین! عجله کن.
اینجا یه اتفاقی افتاد."فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَس إِلی عَسْکَرِ الاَعداء"همین جور که روی گردن اسب افتاده بود؛دست دور گردن اسب حلقه کرده بود؛خون جلوی چشمای اسب رو گرفت،اسب راه رو اشتباه رفت."وَاحتَواهُ القَومُ"دورش رو گرفتند"فَقَطَّعوه بِسُیوفِهِم إرباً إربا"علی رو ریز ریز کردند."ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَمَاتَ"قبل از اینکه امام حسین برسه بالای سرش، روح مطهرش به اعلی علیین پرواز کرد."فَجَاءَ الْحُسَيْنُ "آقا امامحسین آمد."حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ"بالای سرش ایستاد.راوی میگه یه دفعه دیدم نشست."وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ"صورت به صورت علی گذاشت..
" وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ "
علی بعد از شهادت تو حرمت من هَتک شد.یعنی بعد از تو راه چشم ها به خیمه های من باز شد.بعد از عباس نگاه کردن به پردگیان حرم آزاد شد.بعد فرمود:"عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ"علی بعد از تو خاک بر سر دنیا.بعد راوی میگه:"وَ خَرَجَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ."دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد به سر و صورت میزد ومی گفت:تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا ابْنَ أَخَاهْ"ای عزیزدلم...ای پسر برادرم."وَ جَاءَتْ فَأَكَبَّتْ عَلَيْهِ "اومد خودش رو روی این بدن ریز ریز انداخت."فَجَاءَ الْحُسَيْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى الفُسطاط"
آقا امام حسین آمد زیر بغل خواهر رو گرفت به خیمه ها برگردوند.
راوی میگه یه مرتبه نگاه کردم دیدم"ثُمَّ اَقبَلَ عَلی فَتِیانه"برگشت سمت خیمه ها...
همون جور که ایستاده بود صدا زد:"یا فِتیَةِ بنی هاشم اِحمَلوا أخاکُم"آی جوونای بنی هاشم بیاید علی رو بردارید...*
من با همین دستام، بچهام رو برداشتم
هر پاره از، جسمش کجاست؟ای کاش خبر داشتم
هرکس که دید، باور نکرد، من هم پسر داشتم
از بس صحرا پُر بود از خونِ مطهرش
میترسیدم که پا بگذارم، رو پیکرش
دیدید چقدر سخته خجالت، از مادرش
بگید به مادر شهیدا
دعا کنن برای لیلا
که بی علی شده چه تنها
«علی علی علی اکبر»
#شاعر: رضا یزدانی
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
@babolharam_net
مداحی_آنلاین_آی_لشکر_علمدار_رو_زمین_افتاد_محمدرضا_طاهری.mp3
3.62M
🔳 #روضه #تاسوعا #محرم
🌴روضه حضرت ابوالفضل العباس(ع)
🌴آی لشکر علمدار رو زمین افتاد
🎙 #محمدرضا_طاهری
👌بسیار دلنشین
💔 @kanale_behesht
#شب_نهم_محرم
#روضه
✔️ شب نهم شب تاسوعای حسینی ست خدای متعال ان شاءالله به حق آقامون اباالفضل العباس این دسته جمع به زودی زود به کربلای معلی کنار حرم آن حضرت برساند از نزدیک عرض ادب کنیم اجماعا صلوات بلندی ختم کنید.
✔️ شمس جمال دلربای قمر منیر بنی هاشم، علمدار کربلا، وجود نازنین ابالفضل العباس علیه الصلاة و السلام هر چقدر به این آقا ارادت دارید صلوات بلند ختم کنید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
- .
1398_Moharram10_Bazri_HalaKeMiravi.mp3
7.6M
#روضه
😭حالا که میروی
😭بیجاره قلب من ...
🎙حاج محمد رضا بذری
『💔』@kanale_behesht
مداحی_آنلاین_جهان_به_روضه_مهیاست_شام_عاشوراست_مطیعی.mp3
8.51M
🔳 #روضه #شام_غریبان #محرم
🌴جهان به روضه مهیاست ..
🌴چقدر خون به دل ماست ..
🎙 #میثم_مطیعی
『💕』@kanale_behesht
فرق مرا تو طاقت..
#روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام و ۱۹ ماه مبارک رمضان به نَفسِ سید رضا نریمانی
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
#بسماللهالرحمنالرحیم
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
*امشب اصلاً درِخونۀ حضرت زهرا نمی خواستم برم ،ولی معنایِ شبِ قدرِ،فرمود: میخوای شب قدر رو درک کنی؟ رجوع کن به فاطمه ،شب قدر رو میخوای درک کنی رجوع کن به فاطمه،معنای شبِ قدر...
به خدا رفقا خیلی شماخصوصی هستین ،روضۀ مَحرَمِ کسی رو خوندن، به هرکسی اجازه نمیدن ورود کنه، به شما اجازه دادن حرف بزنی و روضه بخونی...
کسی حق نداشت نامِ حضرت زینب سلام الله علیهارو پیش امیرالمؤمنین ببره،کسی اجازه نداشت پیش امیرالمؤمنین بگه: زینب!
یهو تو عرش صدا پیچید، دلِ زینب بهم ریخت، توخونه نشسته بود،چی شده امشب؟ بابام چِش بود؟هی از اتاق بابام میزد بیرون،توی حیاط میچرخید، هی بابام به آسمون نگاه میکرد،زیر لب می گفت:" إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون "دارم میام فاطمه جان ،تا سحر بی بی زینب بیداربود، دلش شور میزد، نمی تونست بخوابِ، دخترِ دیگه ،نمیدونم کیاحرف من رو میفهمن، دختر دارها میفهمن،سحر که شد در آسمان ها، درعرش صدایی پیچید،آخ کاش یکی دَرِ گوشِ زینب رو میگرفت ،"یا اَهلِ العالم! قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى"
زینب،پاشد،بهم ریخت ،حسنم !داداش! پاشو ببین چی میگن اینا،میگن بابامون رو کشتن، امام حسن پاشد،مضطر،پاش رو گذاشت تو مسجد، دید عجب غوغایی است، امیرالمؤمنین فرمود:حسن جان! من رو رهاکن، نماز رو بخون ،امام حسن نمیدونم این نماز رو چه جور خونده،امیرالمؤمنین از هوش رفت، امام حسن شروع کرد اشک بریزه، دید اشکا ریخت رویِ صورت مولا، مولا به هوش اومد،حسن جان! نبینم گریه کنی، با حسین،دوتایی زیر بغل های علی رو گرفتن،نه نه، بذار برم مدینه برمیگردم ،دوباره اینجاحسن عصاشد،دوباره اینجا حسن زیرِ یک بغل روگرفت یه بار هم تو کوچه زیربغل مادر رو گرفت،همچین که زیربغل های مولا روگرفتن،تا درخونه، دوتایی با ابی عبدالله، همچین که دمِ درخونه رسیدن ،حالامیخوام روضه بخونم، صدازد:حسن جان!حسین جان! زیر بغل هام رو رها کنید،میخوام باپاهای خودم بیام توخونه،آقانمیشه !خیلی خون ازشما رفته، طاقت ندارین، نمیتونید رو پا بایستین ،نه! الان توخونه دخترم منتظرِ منِ، نمیخوام فرق خونیِ من رو ببینه...
فرق مرا تو طاقت دیدن نداشتی
هجده سَرِ بریده ببینی چه میکنی؟
اینجا همه به گریۀ تو،گریه میکنن
خنده به اشکِ دیده ببینی، چه میکنی؟
اومد تو گودال،نیزه هارو کنار زد
اماحسینُ نشناخت
خودش رو رویِ جسمِ
حسینِ بی سر انداخت
با گریه بوسه میزد
رگ های حَنجرش رو
میشنید با آه و زاری
صدایِ مادرش رو
با لب تشنه کُشتنت
غریب گیر آوردنت
رحمی نکردن به تنت
غریب گیر آوردنت
غارت شده پیراهنت
غریب گیر آوردنت
خودم دیدم که، یکی زره
یکی هم عَباتُ در میاوُرد
یه نانجیبی آمد
پیرهنِ پاره اتُ بُرد
یه صحنه بین گودال
این قدخمیده رو کشت
دیدم که باخودش برد
انگشتر رو با انگشت
تو رو با نیزه میزدن
حسین من،حسین من
ای کشتۀ صدپاره تن
حسین من،حسین من
برات نذاشتن یه کفن
حسین من،حسین من
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
https://eitaa.com/babolharam
|⇦•شرم دارم که بگویم...
#روضه وتوسل به امیرالمومنین علیه السلام اجرا شده #شب_بیست_ویکم ماه مبارک رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شرم دارم که بگویم سخن از تشنه لبی
تشنه آن بود که میگفت به لشگر، جگرم
صدا زد حسن جانم! همه رو از حجره بیرون کن الا بچه های فاطمه! همه خودشون شنیدن رفتن بیرون. حجره خلوت شد. حسن و حسین و زینب موندن. حسن رو صدا زد گفت حسن جان! چشمام درست نمیبینه. انگار عباس نیستش. گفت:بابا خودت گفتی همه بچههای غیر فاطمه برن. گفت نه! عباس استثناس. عباس پسر حضرت زهراس. بگو بیاد امشب با اون کار دارم!
اومد از حجره بیرون دید هرکی یه طرفه. یهنگاهی کرد دید عباس یهطرف زانوهاشو بغل گرفته زار زار گریه میکنه. زد سر شونش گفت عباسم! بابا باهات کار داره. یهو از جا بلند شد گفت: بابا؟ مگه نگفت همه برن غیر بچههای حضرتزهرا؟ گفت: نه! بابام باهات کار داره...
سریع خودشو رسوند بالا سر حضرت علی. گفت: حسینم! تو هم بیا! بیا نزدیکتر! صدازد: دستتو بیار جلو حسینم! عباسم! تو هم دستتو بده بابا! دوتا دستو گذاشت تو همدیگه. همه فکر کردن امیرالمومنین میخواد سفارش عباس رو کنه به داداش بزرگتر. امام دیدن برعکسه... گفت: عباسم! مواظب حسینم باش! یهروزی کربلا همه حسینم رو تنها میذارن و میرن. یهوقت نکنه تو تنهاش بذاری و بری!
یهو زینب هم خودش و رسوند جلو گفت: بابا! دست منم بذار تو دست عباس! بابا منم دست یکی بسپار! امیرالمومنین گفت: جفتتون هوای زینب رو داشته باشین! برای همین هم وقتی میخواست از کربلا بره یه نگاه کرد تو گودال گفت: حسین! یه نگاه کرد علقمه گفت: عباس!
"سپردیام به که رفتی؟
به دلقکان به کنیزان
به شمر، خولی اَخنس، به حرمله
به سنان"
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#روضه
یک مشک ، یک غیرت که از آن روبرو آمد
طفلی صدا زد بچه ها گویا عمو آمد
باید به استقبال آب و آبرویش رفت
وقتی عمو از جنگ آب و آبرو آمد
ای بچه ها اول عمو تشنه است، پس باید
اول بنوشد آب، وقتی که سبو آمد
شش ماهه را دور سرش باید بگردانیم
وقتی که بر رخسار اصغر رنگ و رو آمد
دیگر عمو را بعد ازاین سقا نمی خوانیم
دیدید خواندیم و چه اشکی از عمو آمد
نذر عمو این گوشوارها ، النگوها
باید به دستش داد ، وقتی دست او آمد
**
حالا زمین کربلا چشمان تر دارد
حالا پس از این خیمه های دربه در دارد
دستان او را از سر زینب بُریدند
حالا بگو که خیمه آیا بال و پر دارد؟
عباس را از علقمه آقا نیاورده
آوردنش تا خیمه گویا دردسر دارد
حتی زجسم إرباً إربای علی اکبر
جسمی زهم پاشیده و آشفته تر دارد
در پیش چشمان حسین ای قوم نگذارید
هر نیزه ای یک تکه از عباس بردارد
دارد لباسش را به غارت می برد این قوم
حالا دگر ام البنین حالی دگر دارد
😭😭😭😭
1398_Moharram10_Bazri_HalaKeMiravi.mp3
7.6M
#روضه
😭حالا که میروی
😭بیجاره قلب من ...
🎙حاج محمد رضا بذری
『💔』@kanale_behesht
🌹حضرت زهرا سلام الله علیها در روضه ها
🔸 حاج خانم علويه اى كه براى زيارت حضرت زينب سلام اللّه عليها و حضرت رقيه عليهاالسلام به شام مشرّف شده بود مى گفت : محل راءس الشهداء عليهم السلام براى من حالت خاص روحى داشت ، هميشه آنجا مى رفتم و زيارت مى خواندم و با حال خوشى گريه مى كردم ، روزى در موقع زيارت حال خاصّى پيدا كردم ودريچه اى از عالم ديگر براى من گشوده شد، در آن حال كه بيدار بودم مثل خواب ديدن اين منظره و واقعه را ديدم ، عدّه اى زن بودند كه مادرم نيز در ميان آنها بود و از من تشكر مى كرد كه براى من زيارت و دعا مى خوانى ، در اين اثناء زن چهار شانه ، بلند قامتى تشريف آوردند، زنها خدمت ايشان حاجت خود را عرض مى كردند و من هم حاجت خود را عرض كردم ، و سپس گفتم : ما مجلس روضه خوانى داريم و در آن زيارت عاشورا مى خوانيم ، چرا شما شركت نمى كنيد؟
✅ فرمودند: من مى آيم و شركت هم مى كنم به آن نشانى و دليل كه پسر خاله شما با عيالش يك جعبه شيرينى آوردند در مجلس شما و براى رفع مشكل منزل شان نذر كردند در مجلس زيارت عاشوراى شما شركت كنند، مشكل آنها به واسطه خواندن زيارت عاشورا رفع شد و منزل جديد را ساختند و در آن نشستند، امّا بعد ديگر در جلسه زيارت عاشورا شركت نكردند...
🔸حضرت حاج آقاى ابطحى فرمودند: من صاحب نذر را مى شناختم ، جريان را به او گفتم ، رنگش تغيير كرد و به گريه افتاده همسرش را صدا كرد و گفت : بشنو از كجا خبر مى دهند و با تاسف و حزن گفت مطلب دقيق همين است كه گفتيد، چه كنم مشكلات زندگى نگذاشته به نذر خود وفا كنم .
📚آثار، ص ۴۱.
#روضه #زیارت_عاشورا
#امام_حسین علیه_السلام
اللهمعجللولیکالفرج
🏴🕯❤️🕯🏴
@kanale_behesht