eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
560 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2هزار ویدیو
152 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
پیش‌زمینه؛ ای همۀ زندگی.mp3
زمان: حجم: 1.12M
علیه‌السلام حسبنا الله و نعم الوكيل نعم المولا و نعم النصیر دست ما رو گذاشته خدا توی دستای نعم الأمير روشنی چشم و دل ما روز ازل شد ماه حسین عاقبت ما ختم به‌خیر می‌شه فقط در راه حسین اباعبدالله، زمزمۀ زندگی اباعبدالله، خاتمۀ زندگی اباعبدالله، ای همۀ زندگی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حسبنا الله و نعم الوكيل نعم المولا و نعم النصیر خاک ما رو سرشته خدا از خاک پای نعم الأمير مُهر قبول بر سجدۀ ماست مُهر نماز با تربت عشق تربتی که تُو روز دهم آینه شد از غربت عشق اباعبدالله، زمزمۀ عاشقی اباعبدالله، ترجمۀ عاشقی اباعبدالله، ای همۀ عاشقی یوسف_رحیمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مردی از خانوادهٔ خورشید امتداد غم امام شهید         انعکاس صدای عاشوراست روضه های غروب های مناست مرد سجاده، مرد نافله ها مرد شب زنده دار قافله ها مردی از جنس آیه تطهیر خستگی های بردن زنجیر هم سفر با ستارهٔ غم هاست «کربلا زاده» محرّم هاست هم نژاد امام بی کفنان دومین مرد کاروان زنان راه طی کردهٔ بیابان ها قدم زخمی مغیلان ها یاد خون طپندهٔ گودال خنده های زنندهٔ گودال زخم بال و پر کبوترها پا به پای اسارت سرها غیرت دست بسته محمل شاهد التماس دخترها کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا هم رکاب صدای حنجرها برگ سبزی است با نشانهٔ سرخ کودک زیر تازیانهٔ سرخ طفل رفته، خمیده برگشته باغ گل رفته چیده برگشته آفتاب کمی غروب شده ست گل یاس بنفشه کوب شده ست آشنای صدای سلسله هاست سوزش ناگهان آبله هاست او که آیینهٔ محرم بود گریه هایش به رنگ ماتم بود از ستاره گرفته تا شبنم از بنفشه گرفته تا مریم همه محو صدای او هستند پای مرثیه های او هستند علی_اکبر_لطیفیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
با ذکر یا حسین تو دل دم گرفته است در عرش سینه خیمه ی ماتم گرفته است آتش به خون دل زده ققنوس دیده ها از روضه هات بال و پر غم گرفته است چشم از شب شهادت تو رزق و روزی خود را برای ماه محرم گرفته است از آه آتشین تو در پای روضه ها از سنگ روضه خوان تو شبنم گرفته است باد از نفس نفس زدنت بین گریه ات موج عزا به دامن پرچم گرفته است بشکن سکوت بغض گلو را عزیز جان بر منبرت جلوس کن و روضه ای بخوان با سیر در میان مقاتل، و روضه ها ما را فدای عشق حسین کن در این منا تا غرق اشتیاق حسین دق نکرده ایم همراه خود ببر دل ما را به کربلا واکن گره ز روضه ی گودال قتله گاه از ناله ی غریب زنی بین خنده ها قرآن به لحن روضه، بخوان آیه های کهف هم ناله باش قاری قرآن نیزه را با پای دل ببر دل ما را در این سفر بر روی خار غصه و غم شام پر بلا بی شک شنیده از دم روضه، پیام تو دنیا طنین ناله ی الشام و شام تو در نفخ روضه کار تو با غم دمیدن است. با گریه تا نهایت غصه رسیدن است قربان حج کودکی ات ای سفیر عشق هر روضه ات منای به قربان رسیدن است. سعی صفا و مروه ی حجت به روی خار. از کربلا به شام، پیاده دویدن است دیدی جواب قاری قرآن به شهر شام با چوب خیزران ز لبش بوسه چیدن است. دیدی که ظرف جان پر از زخم عمه ات. بین خرابه لب پره شوق پریدن است جسمت مدینه بود و دلت مرغ کربلا ای آخرین شهید محرم به روضه ها کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را نفس سوخته از خاطره ای پرپر را آخرین حلقه ی شبهای محرّم هستم شکر، ای زهر ندیدم سحـری دیگر را باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است باورم نیست تماشای تنی بی سر را ذوالجناحی که ز یالش به زمین خون می ریخت نیـزه هایی که ربـودند سر اصـغر را آه در گوشه ی ویرانه که دق مرگ شدیم تا که همبازی من زد نفس آخر را کمک عمّه شدم تا بدنش خاک کنیم بیـن زنجیر نهـان کرد تنی لاغــر را  حسن_لطفی  کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
پیر شد هر لحظه پای روضه ها، مثل پدر در نیاورد از تنش رختِ عزا، مثل پدر حلقه میزد اشک در چشمش؛ به گریه می نشست از مصیبت های سختِ کربلا، مثل پدر خشک میشد حنجرش، میسوخت، تا می دید که طفلِ تشنه، شیرخواره هر کجا، مثل پدر یاد مشک پاره و دستِ قلم در علقمه داغدارِ جملۂ «أدرک أخا»، مثل پدر زیر لب میخواند گریان روضه ها را یک به یک ضجّه میزد یادِ آن خونین-قفا، مثل پدر رفت پیش چشم او سرها به روی نیزه و دید جسم ِ بی کفن بر بوریا، مثل پدر خیمه ها میسوخت! موهای رقیه(س) همچنین داشت با خود گریه های بیصدا، مثل پدر من فدای کودکی هایش که رفت از کربلا با دو دستِ بسته تا شام ِ بلا، مثل پدر بر سرِ بازارِ آذین بسته بین هلهله بر سرش میخورد سنگِ بیهوا، مثل پدر در خرابه ناتوان افتاد! خوابش برده بود روی خار و خاک؛ بی آب و غذا، مثل پدر آخرش مسموم شد با زهر، مظلومانه شد- در بقیعِ بی حرم قبرش رها مثل پدر! مرضیه_عاطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
از «ندانستن»، از این خسران خجالت میکشند عالمان عمریست از علم تو منّت میکشند حرفهایت درّ ناب و سیرهٔ تو معتبر در احادیث تو سبک بندگی شد جلوه گر ارث بردی از پدر فقه و اصولِ در کلام با صحیفه میشدی مأنوس صبح و ظهر و شام تا قیامت در مدار توست! محتاجِ کرَم دور تو با احترامی خاص میگردد قلم باقرالعلم النّبی(ع) قدری گشایش لطف کن از وجودم جهل را بردار و دانش لطف کن جهل تاریک است و من با نور، خوبم بیشتر میدهد آزار قلبم را عیوبم بیشتر آمدم با توبه، تا با حالِ ناب و روبراه دست بردارم به عشقت از گناه و اشتباه ای امیدِ پنجمینم؛ ای امام بی حرم سایه ات را برندار ای عشق از روی سرم بی حرم گفتم دلم شد زائر خاکِ بقیع میکُشد آخر مرا اوضاعِ غمناکِ بقیع کاش صحنی مثل سلطان خراسان داشتی یک نگهبان لااقل از اهلِ ایران داشتی هست اطراف تو اما فرقه ای از کافران عده ای إبلیس-زاده در لباسِ پاسبان داده ظلم و کینه و خشم و تشر را یادشان غصب کردن هست سبک و سیرهٔ اجدادشان سخت نفرت دارم از آن برده هایِ لعنتی جمع میشد کاشکی آن نرده های لعنتی میزند آتش به جانم این همه غربت مدام اشک میریزم! نداری خادمی با این مقام دیده ای دور خودت در غربت و ماتم دچار هم عمو را، هم پدر را، هم پسر را بی مزار روضه میخوانَد زمین و میکشد قبرِ تو آه روزها شد زائرت خورشید و شبها نور ماه باز هم شد سوت و کور و نیست زائر باز هم حاجیان رفتند مکه! کاش من می آمدم... کاش من می آمدم تا روضه خوانَت میشدم روضه خوانِ سوختن های نهانت میشدم تار میدیدی و نور از دیدگانت رفته بود زهرِ سوزانی به خوردِ استخوانت رفته بود زهر؛ آن زهری که پایت را سراسر زخم کرد ذره ذره شعله ور کرد و مکرر زخم کرد ذهن تو یادآوری میکرد داغی کهنه را گریه میکردی به یاد روضه هایِ کربلا خیمه ها میسوخت در آتش؛ «علیکُم بالفرار» بار اول پایَت آنجا زخم شد با سنگ و خار چشمهایت شد دمادم با بلایا روبرو دستهای بسته و رنج اسارت پیش ِ رو در میان خاک و خون با آه و واویلا گذشت کودکی های تو در اوج مصیبتها گذشت! مرضیه_عاطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
منم که زنده نمودم خدا پرستی را منم که شیخ و مرادم تمام هستی را منم که زنده نمودم علوم قرآن را کشانده ام به تماشا بهشت ایمان را منم که زنده نمودم قیام جدّم را منم که زنده نگه داشتم محرّم را در اوج عرش مقامی رفیع دارم من و غربتی چو غروب بقیع دارم من منم که سنگ مزارم پر کبوترهاست منم که زائر تنهای هر شبم زهراست منم که در نفسم عطر کربلا جاری است شمیم غربت من در دل منا جاری است هزار حرف نگفته میان دل دارم هزار درد نهفته میان دل دارم هزار حرف نگفته ز ماجرای حسین چقدر روضه گرفتم فقط برای حسین هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست سری که رفت روی نیزه ها که یادم هست همین که رفت عمو، قامت حسین خمید همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید میان سلسله ها یک به یک قطار شدند به روی ناقه ی عریان همه سوار شدند چه زلف ها که در این ماجرا سپیده شدند چه حرف ها که در این کوچه ها شنیده شدند هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز هنوز بر کف پا زخم آبله است هنوز هنوز قصّه ی بازار شام یادم هست هنوز سنگ سرِ پشت بام یادم هست چه ناله ها که در این سینه ها بریده شدند چه موی ها که سر هر گذر کشیده شدند هنوز قصّه ی آن نیزه دار یادم هست صدای دخترکی بی قرار یادم هست هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین «سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود» سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود وحید_محمدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ای بقیع غم تو کرببلایی دیگر کربلا بود برای تو منایی دیکر کوفه تا شام ، تو را سعی صفایی دیگر در غریبان ، تو غریب الغربایی دیگر غربتت را نسرودم من شاعر آری راستی تو چقدر شاعر و ذاکر داری؟! شده آزرده تو را از عمل ما ، خاطر بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر گرچه محتاج ترینیم به قال الباقر همه ی سال پی یک شب تقویم توایم ما فقط مرثیه خوان شب ترحیم توایم دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا گاهگاهی که رسیدیم ، نماندیم چرا پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا باقرالعلم ! ز علم تو نخواندیم چرا بگذر از ما که برای تو موثر نشدیم نه که بی صحن و رواقی تو ، مسافر نشدیم کودکی های تو در اوج مصیبت طی شد کودکی های تو همراه شهادت طی شد پای آن خیمه که می رفت به غارت طی شد زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد طی شده کودکیت گوشه بین الحرمین گه در آغوش پدر گاه در آغوش حسین کربلا جلوه غم بود برایت مادام کربلا کشت تو را ، کشت تو را بدتر شام کربلا بود و حسین و تو و سجاد ، تمام کربلا بود و امام بن امام بن امام من تو را یک تنه یک کرببلا می بینم من تو را در همه مرثیه ها می بینم داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو روضه‌خوان باش خودت ، روضه او را تو بگو پرده بردار ، بیا راز مگو را تو بگو بوسه ی تیغ به رگهای گلو را تو بگو تو بنا بود بمانی به امامت برسی روضه خوان باشی و هر شب به شهادت برسی محسن_ناصحی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
من باقر العلم رسول الله هستم من پنجمین حجت ولی الله هستم با سن کم من کربلایی گشته بودم من وارث سجاده و ذکر و سجودم من دیده‌ام سقای دشت کربلا را من دیده‌ام دست ز تن گشته جدا را من دیده‌ام شور قیامت گشته برپا من دیده‌ام مشک تهی از آب سقا دیدم میان خیمه گهواره تکان خورد دیدم ز بی آبی گل و گلزار پژمرد دیدم تن غرق به خون اکبرم را دیدم گلوی شیرخواره اصغرم را من شاهد زخم لب و گودال بودم من در کنار عمه‌ام بد حال بودم من شاهد پای پلیدی روی سینه دیدم کنار ذوالجناح اشک سکینه من دیده‌ام شام غریبان یتیمان من دیده‌ام تاریکی و جمع پریشان پای برهنه سوی صحرا میدویدم من غارت خلخال را از عمه دیدم با طعنه و زخم و زبان دیدیم آزار دیدم به عمه شد جسارت بین بازار سرهای پر خون را به روی نیزه دیدم با سن کم در کنج ویرانه خمیدم بین طبق سر آمد و بر عمه سر زد داغ رقیه بر دل زارم شرر زد بر موج دریا بلا من مثل سدم من اربعین زائر شدم بر قبر جدم دیدم سکینه بر عمو و مشک سر زد دیگر کنار قبر عمه شکوه میکرد شرمنده عمه بود و من هم بودم آنجا شور عزا بهر رقیه گشت برپا گر باغبان سرخ لاله عمه‌ام بود صاحب عزای این سه ساله عمه‌ام بود با دست لرزان و تن از کین کبودش تنها به فکر لاله‌های مانده بودش میگفت اینها خسته و رنجور راهند این اختران آسمان مدیون ماهند راس‌ت به روی نیزه چون ماه شبم بود در مجلس نامحرمان جان بر لبم بود مرتضی_محمودپور کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مگر میشود گریه بسیار کرد.. مگر میشود دیده خونبار کرد.. مگر میشود صحبت از خار کرد.. مگر میشود نقل بازار کرد.. ولی از غم و غصه اش دق نکرد! مگر میشود خیمه سوزان شود.. درآن شعله ها عمه حیران شود.. کشیده نصیب یتیمان شود.. رد دست هاشان نمایان شود.. ولی از غم و غصه اش دق نکرد مگر میشود گفت از سوختن چه ها میکشید عمه خوب من ز توهین آن خولی بددهن مگر میشود گفت از زن زدن ولی از غم و غصه اش دق نکرد مگر‌میشود لشگر نیزه دار بیوفتد به دنبال یک طفل زار ببینی سر شاه را نی سوار ز داغ رقیه شده بی قرار ولی از غم و غصه اش دق نکرد حرم شد گرفتار رنج و عذاب چه ها کرد با دستهامان طناب مگر میتوان روضه خواند آب آب مگر میشود حرف زد از رباب ولی از غم و غصه اش دق نکرد شبی که حرم سمت غمخانه رفت به مهمانی قصر شاهانه رفت ز شوق پدر طفل دردانه رفت مگر میتوان گفت ویرانه رفت ولی از غم و غصه اش دق نکرد کنون این من و این دل گریه خیز نشستم به بستر مریض مریض چه باید کنم با غمش یا عزیز مگر میشود گفت حرف از کنیز ولی از غم و غصه اش دق نکرد سید_پوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
تو یکسره در چشم لشکر بودی و من نه چون صاحب خلخال و زیور بودی و من نه فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می زد از چند صورت مثل مادر بودی و من نه ما هر دو از بازار شامی‌ها گذر کردیم با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه در معرض چشم حرامی بوده‌ایم اما آن لحظه تو محتاج معجر بودی و من نه حاجت گرفتی در خرابه من دلم میسوخت آنشب تو درآغوش یک سر بودی و من نه مجیدتال کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
گرچه با این دردِ جانکاهش تبسم کرده بود فاطمه با دیدن او دست و پا گُم کرده بود زهرها با هم تفاوت داشتند اما بگو... این چه زهری بود که جمسمش تورم کرده بود آنقدر پیچید در خود سوخت از آهش زمین گوئیا در سینه‌اش آتش طلاطم کرده بود زهر از یکسو و داغ کربلا از یک طرف آب با آتش به قتلِ او تفاهم کرده بود عمه‌اش را دید و خواند از خیمه‌های سوخته مادرش را دید ه یادِ داغ هیزم کرده  بود دید گرد محرمانش حلقه‌ی نامحرمان دید طفلی را که راهِ خیمه را گُم کرده بود سرخ شد چشمش  گمانم آهِ آخر را کشید دختران شعله‌ور را که تجسم کرده بود یادِ زنجیر و طناب و خارِ راه و سنگِ بام یادِ شام و نان خشک  و لطف مردم کرده بود وقت غسلش دید فرزندش جراحات تنش خیزران از بس که بر پشتش ترحم کرده بود.... حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG