eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
522 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
146 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
زمزمه سبک:به سمت گودال .. روضهَ‌ش شده مثلِ... روضه یِ اربابم جار می‌زدن تو شهر خارجی آوُردن روضه‌َش شده مثلِ بی‌بیِ بی‌تابم با دستایِ بسته آقامونو بردن امان امان ای دل (۴) روضه‌َش شده مثلِ روضه‌یِ اربابم پیکرشو تشییع غریبه‌ها کردن روضه‌َش شده مثلِ بی‌بیِ بی‌تابم دور و برش خیلی سر و صدا کردن روضه‌َش شده مثلِ روضه‌یِ اربابم اُستخوونِ پاهاش بدجور تَرَک خورده روضه‌َش شده مثلِ بی‌بیِ بی‌تابم مونده تویِ زندان بدجور کتک خورده امان امان اِی دل (۴) روضه‌َش شده مثلِ روضه‌یِ اربابم ولی خدا رو شکر جسمِش کفن داره روضه‌َش شده مثلِ بی‌بیِ بی‌تابم همش می‌گه بچّه مگه زدن داره روضه‌َش شده مثلِ روضه‌یِ اربابم یکی سیاهچال و یکی تهِ گودال روضه‌َش شده مثلِ بی‌بیِ بی‌تابم از شدّت ضعف و عطش شده بی‌حال امان امان ای دل (۴) روضه‌َش شده مثلِ روضه‌یِ اربابم ردِّ پایِ روضه رو پیکرش داره روضه‌َش شده مثلِ بی‌بیِ بی‌تابم با غل و زنجیر پا تو کوچه می‌ذاره امان امان اِی دل (۴) کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زمزمه سبک:مدینه شهر پیغمبر و سه ضرب منم آن گل که در گلشن حزین و پرپر افتادم در این کنج سیه چالم که با چشم تر افتادم اگر خون میچکد دائم ز زخم کند وزنجیرم به یاد سینه مجروح و مسمار در افتادم به استقبال من آمد در اینجا سندی بی دین چنان سیلی به رویم زد که درجا باسر افتادم مرا در یک نمد پیچید به حال و روز من خندید لگد زد تا به پهلویم به یاد مادر افتادم دگر چشمی به سمت و سوی ناموسم نمی چرخید به یاد غارت خیمه به یاد معجر افتادم نباشد دخترم تا که ببیند حالت بابا به یاد حال زار یک سه ساله دختر افتادم خراشیده،چواین زنجیرها زیر گلویم را به یاد خنجر بران و نازک حنجر افتادم محمود_اسدی_شائق کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زمزمه سبک:سلام آقا که الان روبه روتونم... سلام آقای مظلــومان ، ســلام ای مــاه نورانی سلام ای صبر بی پایان ،سلام ای بغض پنهانی گل زهــرا(۲) سلام ای خستـه از غربت ، گرفتارِ غم و محنت مگر جُرم و گناهت چیست ، اسیرکنج زندانی؟ غریب آقا(۲) میان آن غُـــل و زنجیر  در آن خلوتگه  تاریــک نداری دلخوشی غیر از مناجاتی که می خوانی غریب آقا(۲) مناجات شب و روزت ، شده رفتن از این دنیا خـداوندا خلاصـــم کن از این زندان ظلــمانی غریب آقا(۲) تنت زخمی ، رُخَت نیلی به یاد مادرت زهـــرا دل پرغصه ای داری،برایش روضه می خوانی گل زهــــرا(۲) به یاد کوفه تاشامات ، نگاهت مانده بر رنجیر برای حضـرت سجاد ، پریشــان حال  و گریانی غریب آقا(۲) گره بستم دل خود را  به سمت قبلــهٔ حاجات نظـر بر حـال زارم کن که بر  دردم تو  درمانی غریب آقا(۲) میان ضر به خوردن هابه دست سِندی ملعون عــزادارِ  تنِ  بی سر ، به زیر سُــمّ اسبــانی حسین جانم(۲) رقیه سعیدی کیمیا کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زمزمه نوحه سبک:تامشکتو_توآب_زدی بند دلم پاره شده ، با طعنه های دشمنا جا می گیره روی لبم ، شمیم عطر ربنا دلم از دنیا دیگه سیره ای خدا جون وجودم رو غصه می گیره ای خدا جون نمی خوام دیگه یه لحظه زنده بمونم می خوام برم پیش مادر قد کمونم واویلا ، واویلا ، واویلا ، واویلا از جای زنجیر ستم، خون می چکه روی زمین واسه تسلا پسرم ، بیا یکم پیشم بشین عزیز بابا دیگه قلبم تاب نداره بمیرم من دیگه معصومه خواب نداره نگاهش داره دل من رو می سوزونه منو داره سمت کربلا می کشونه واویلا ، واویلا ، واویلا ، واویلا آروم آروم پیکرم و، بروی تخته بزارید زنجیرای گردنم و ، خیلی آهسته بر دارید داره انگار پوست خشک من کنده می شه جواب اشک دو چشمونم خنده می شه همون وقتی که روی خاک غم می افتم بمیرم یاد عزای عمه م می افتم واویلا ، واویلا ، واویلا ، واویلا استاد محمد مبشری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زمزمه یا زمینه سبک:ام المصائب یعنی باب الحوائج اقام معنای قرانی تو خورشید تابانی تو اسیر زندانی تو باب الحوائج اقام توفیض دائم هستی فخرعوالم هستی امام کاظم هستی باب الحوائج اقا به ماسوا آقایی تویی ابالرضایی معصومه رابابایی امان ازاین غریبی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ باب الحوائج اقام عمرخودازکف دادی توبی صدا فریادی زندانی بغدادی باب الحوائج اقا غم بی امان دیدی تو زخم زبان دیدی تو قدکمان دیدی تو باب الحوائج اقا بال و پرتو میسوخت چشم ترتو میسوخت زخم سرتو میسوخت امان ازین غریبی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ باب الحوائج اقا اززندگی سیری تو اسیرزنجیری تو باغصه میمیری تو باب الحوائج اقام راحت شدی اززندون اززجرای بی پایون بی رحمی های هارون باب الحوائج اقام میخوندی هرروز وشب بحق عمه زینب خَلِّصنی یارب یارب امان ازین غریبی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ باب الحوائج اقا نامرد تورا بدمیزد محکم و ممتد میزد سیلیِ بی حد میزد باب الحوائج اقا باحال زارومضطر گفتی باچشمای تر اون لحظه های آخر باب الحوائج اقا به روی سنگ زندون افتاده بودی بی جون بیادراس پرخون۲ بیادجد بی سر سر پراز خاکستر حسین غریب مادر کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زمزمه سینه زنی سنگین ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند در میان حرمت سینه زنان می گوییم ... وامصییت که رضا جان پدرت را کشتند آنقَدَر از نفس حیدری اش ترسیدند ... آخر از ترس ، هراسان پدرت را کشتند چارده سال ، سیه چالِ بلا جایش بود عاقبت در دلِ زندان پدرت را کشتند از بلا هر چه که می شد به سرش آوردند امتِ دور ، ز انسان پدرت را کشتند اشک ، در چشم و به لب ناله ی "خَلِّصْنی" داشت در عوض با لب خندان پدرت را کشتند تا که دیدند کسی نیست ، که یاری ش کند ... چقَدَر ساده و آسان پدرت را کشتند حتما آن لحظه که بارید ، برای جدش ... موقع بارش باران پدرت را کشتند گر چه از فرطِ شکنجه بدنش آب شده ... تو بگو با لب عطشان پدرت را کشتند ؟ گر چه اصلا غُل و زنجیر ، لباسش شده بود کِی دگر با تن عریان پدرت را کشتند رضا_قاسمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
شور زمزمه سبک:شبایی که دلا راغم میگیره کنج زندان نفس نفس میزد آه زندان چقدر دلگیر است مونسی جز غم جدایی نیست مونسش دانه‌های زنجیر است اینکه در چاه غم اسیر شده اینکه‌افتاده‌ازنفس‌موساست پسر فاطمه عزیز خدا سرّ یاسین و رمز اوادناست روزه بود و اسیر غمها شد ضربه‌ی تازیانه افطارش بین سجده خدا خدا میکرد یادش آمد ز داغ مسمارش تا لگد خورد گفت ای مادر چقدر غصه پشت در داری بین کوچه میان خانه کتک بی‌جهت‌نیست اینکه تب‌داری بی‌هوا سیلی ازعدوخوردم یاد سیلی کوچه افتادم یک‌دوباری زهوش‌رفتم وباز با لگد بود باز جان دادم صورتم،سینه‌ام،خدا،کمرم درد افتاده بر تن خسته طلب مرگ از خدا کردم زهر آمد دهان من بسته به روی دامن رضا سرمن لحظه‌ی باشکوه را دیدم یاد جد غریبم افتادم ناگهان‌من‌به‌خویش‌لرزیدم سر اکبر به دامن بابا جان‌جدم‌به‌لب رسیدای‌وای زینب آمد برای یاری شاه معجرش رو تن کشیدای‌وای ولدی یاعلی صدایش کرد پلکهایش به روی هم افتاد گفت بابا سخن بگو بامن صورتش را به بصورتش بنهاد قسمش داد جان زهرا و گفت برخیز ای زمین خورده گفت زینب بیا علمدارم که حسینم گمان کنم مرده مرتضی محمودپور کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زمزمه سینه زنی سنگین سبک:سوره کوثر از قرآن جداشد زندان شده نورانی از مـــــاه جمال تو دشمن به غل و زنجیر بسته پروبــال تو دلها از داغ تو گردیده مضطر جانم فدایت یا موسی ابن جعفر یا باب الحوائج موسی ابن جعفر... نور بصر زهــرا از چه شده زنـــــدانی در بند غل و زنجیر آن جلوه ربانی با بغض و کینه میزد بی بهانه دشمن بر پیکر تو تازیـــــانه یا باب الحوائج موسی ابن جعفر... این زهر ستم آخر آتش زده بر جانت زهرا به جنان گرید برحال پریشــانت برلب داری دم آخـــــر نوایی ای رضا ای رضاجانم کجایی یا باب الحوائج موسی ابن جعفر... لب تشنه دم آخر یاد شهدا بودی باذکر حسین جانم در کرببلا بودی در تشییع پیکرت شد جسارت اما نرفتـــــه دخترت اســـارت یا باب الحوائج موسی ابن جعفر... شوری دگر اندازد یاد حرمت در دل ما را بطلب یکشب مارا تو بدان قابل ما زنده از فیـــض نام حسینیم عاشـــق و دلـــداه کاظمیـــــنیم یا باب الحوائج موسی ابن جعفر... کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
دلشوره... حرف رفتن می‌زنی در ربنًایت بیشتر "رَبِّ خَلِّصنی" است در سوز صدایت بیشتر وقت مغرب روزه‌ات با تازیانه باز شد می شود دشنام‌ها سهم عشایت بیشتر از سر شب دخترت معصومه دارد اضطراب در دلش دلشوره افتاده رضای‌ت بیشتر آنچنان با آتش زهر جدایی سوختی پر شد از خاکسترت زیر عبایت بیشتر ای که نور ساق عرشی، این غل و زنجیرها فاصله  انداخت بین ساقِ پایت بیشتر ماجرای لنگه‌ی دَر داغمان را تازه کرد بوی مادر می‌رسد از روضه‌هایت بیشتر کربلایت کاظمین و کاظمینت کربلاست تشنه جان دادی به یاد کربلایت بیشتر... محمد جواد مهدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
نیتی داری اگر سربسته در سر ، نذر کن در بساطت هرچه شد با خود بیاور ، نذر کن دست خالی پیش‌ ارباب کرم رفتن خطاست شاعری؟ باشد ، مداد و چند دفتر نذر کن می روی مشهد دل از بند زمینی ها بکن آسمانی باش ، گاهی هم کبوتر نذر کن هرکجا کارت به مشکل خورد اهل روضه باش بعد هم یک سفره ی موسی بن جعفر نذر کن ده برابر ده برابر عشق جبران می کند بر در این خانه سائل ! ده برابر نذر کن مادرم را که خدا رحمت کند ، در کاظمین گفت : مادر ، حاجتی داری؟ بر این در نذر کن محسن_ناصحی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG