هدایت شده از بهائیت شناسی
🌺 تاریخچه فرقه ضالّه بهائیت 🌺
قسمت سی ام
🌴شبها در قلعه ماکو را میبستند ولی روزها در قلعه باز بود و هر کس می خواست بدون مانع می توانست به حضور باب مشرف شود و آنچه را می خواهد از محضر مبارک سؤال کند و تعليمات لازمه را دريافت دارد.
🎽🥊🏹🎣🥌🏆
🎱حُسن رفتار علیخان سبب شد که از نقاط مختلف ايران دسته دسته برای تشرف به ساحت اقدس به قلعه ماکو توجّه می نمودند و بمحضر مبارک مشرف می شدند و علیخان چيزی نمی گفت و سه روز بعد از تشرف از محضر مبارک مرخص می شدند.
🥜🍭🍿🍹🍷🍺
🍤حضرت أعلی فصل تابستان و پائيز را در قلعه ماکو بسر بردند. زمستان آن سال بینهايت شديد بود حتی ظرف های مسی چون آب در آنها يخ میبست بواسطه شدّت برودت متأثر می گشت. ابتدای زمستان مطابق با اول محرم سال ١٢۶۴ هجری بود. هر وقت حضرت اعلی وضو می گرفتند، قطرات آب وضو از شدّت برودت در صورت هيکل مبارک منجمد می شد.
🚖🚘🚒🚎🚑🚗
🚨چون محمد شاه حضرت باب را در جبال آذربايجان محبوس ساخت و چنين ظلم عظيمی را مرتکب گشت، طولی نکشيد که نکبت و احزان از جميع جهات او را احاطه نمود. عزت به ذلت تبديل شد و اجتماع فکر به پريشانی و گرفتاری تحويل گشت. هيچ وقت نشده بود که محمد شاه اين همه گرفتاری داشته باشد. از در و ديوار برای او بلايا و مصائب می ريخت. ارکان سلطنتش متزلزل گشت. امنيّت مملکت از بين رفت. رايت طغيان در خراسان برافراشته شد. اضطراب و پريشانی در سراسر مملکت فرمانروا گشت.
🍄🌾💐🌼🌺🌸
🌵شاه در آن اوقات عازم تسخير هرات بود و لکن اغتشاش داخلی او را از اين فتح و ظفر مانع آمد. اخبار اغتشاش خراسان به ساير نقاط ايران نيز سرايت کرد. اهمال حاجی ميرزا آقاسی بیاندازه در اين قسمت مساعدت می نمود همه جرأت پيدا کردند به تاراج و غارت مشغول شدند. اغتشاش خراسان هر روز شدت ميافت مردم قوچان و بجنورد و شيروان با سالار که به شاه ياغی شده بود همدست و همداستان بودند سالار پسر آصف الدوله، خالوی بزرگ شاه و فرمانفرمای خراسان بود.
🥨🌽🌶🥦🍒🥕
📌محمد شاه پشت سر هم از طهران برای دفع سالار تجهيزات و لشکر می فرستاد شورشيان همه را شکست می دادند. در اين اوقات ملّاحسين بشرويهای در مشهد متوقّف و به تبليغ امرالله و هدايت نفوس مشغول و مألوف از آنهمه شورش و غوغا و طغيان و يغما بی خبر و به نشر آثار رحمن سرگرم بود. وقتی از شورش و اغتشاش آگاهی یافت، شبانه با خادم خود قنبر علی از مشهد خارج شد و پياده به طرف طهران روانه گشت.
🎏🎀🎊🎉🎁🗝
📯اصحاب و پيروان چون از خروج باب الباب از مشهد اطلاع يافتند، انواع وسائل لازمه و اسباب ضروريّه را تهيه کردند و از دنبال باب الباب روانه شدند و چون به حضور او رسيدند و آنچه را تهيه ديده بودند تقديم کردند، ملاحسين گفت: من نذر کردهام که تمام مسافتی را که بين من و مولای من فاصله است پياده طی کنم و تا به نذرم وفا نکنم از تصميم خويش بر نمی گردم. پيروان هرچه اصرار کردند که مرکوب و مصروفی قبول کند ممکن نشد.
💈🔮🛠💊⚰⚱
🛎حتی می خواست قنبر علی را نيز به مشهد برگرداند و خود به تنهائی عازم شود ولی آن خادم باوفا از ملازمت حضور دست برنداشت و به اصرار زياد بالاخره ملاحسین بشروئی معروف به باب الباب اجازه فرمود که قنبر علی هم با او در اين سفر همراه باشد.
🎥📽🎞📞☎️⏰
📡در طهران ایّامی را در بیت مبارک حضرت بهاءالله مشرف بود و بعد در قزوین چندی با جناب طاهره ملاقات نموده سپس به تبریز و از آنجا به ماکو عزیمت نمود و در شب عيد نوروز سال ۱۲۲۷ شمسی مطابق با ۱۳ ربیع الثّانی ١٢۶۴ هجری و چهارمين نوروز بعد از اظهار امر مبارک بود، به ماکو رسيد.
✈️⛵️⛽️🚧⚓️⛩
🚨شب قبل از وصول ملاحسين به ماکو علیخان ماکوئی خوابی ديد. مشارٌاليه خواب خود را اينطور بيان کرده که در رؤيا مشاهده کردم به من خبر دادند حضرت رسول الله قصد دارند به ماکو تشريف بياورند و از سيّد باب ديدن کنند و به آن حضرت عيد نوروز را تبريک و تهنيت گويند. چون اين خبر را شنيدم با نهايت سرعت دويدم تا به حضور رسول الله برسم و مراتب خضوع و عبوديّت خود را به محضر مبارکش تقديم کنم.
🍏🍎🍐🍊🍋🍑
🐚با نهايت شادمانی از کنار رودخانه دوان دوان می رفتم بعد از اينکه يک ميدانی دور شدم به پلی رسيدم. ديدم دو نفر به طرف من می آيند. دانستم يکی از آنها حضرت رسول و ديگری يکی از اصحاب با وفای اوست با سرعت روان شدم که خود را به اقدام او بيندازم و دامن عبای او را ببوسم، ناگهان بيدار شدم چقدر مسرور بودم نشاط سراپای مرا احاطه کرده بود خيال می کردم در ميان بهشت هستم يقين کردم که آنچه را ديدم رؤيای صادقه است.
🦋🐛🦎🐝🦑🐍
📍منابع:
🔹تلخیص تاریخ نبیل زرندی، اشراق خاوری. ص ۲۱۴ - ۲۱۸
🔹حضرت نقطه اولی، محمد علی فیضی. ص ۲۳۶
🌾💐🌱🎄🥀🌵
#علی_محمد_شیرازی
#فرقه_ضاله_بهائیت
#تاریخچه_بهائیت
#حسینعلی_نوری
#قلعه_ماکو
#شوقی
#باب
@Baha9_ir
🌺🍃🌺🍃🌺
www.Baha9.ir
هدایت شده از بهائیت شناسی
🌺 تاریخچه فرقه ضالّه بهائیت 🌺
قسمت سی ام
🌴شبها در قلعه ماکو را میبستند ولی روزها در قلعه باز بود و هر کس می خواست بدون مانع می توانست به حضور باب مشرف شود و آنچه را می خواهد از محضر مبارک سؤال کند و تعليمات لازمه را دريافت دارد.
🎽🥊🏹🎣🥌🏆
🎱حُسن رفتار علیخان سبب شد که از نقاط مختلف ايران دسته دسته برای تشرف به ساحت اقدس به قلعه ماکو توجّه می نمودند و بمحضر مبارک مشرف می شدند و علیخان چيزی نمی گفت و سه روز بعد از تشرف از محضر مبارک مرخص می شدند.
🥜🍭🍿🍹🍷🍺
🍤حضرت أعلی فصل تابستان و پائيز را در قلعه ماکو بسر بردند. زمستان آن سال بینهايت شديد بود حتی ظرف های مسی چون آب در آنها يخ میبست بواسطه شدّت برودت متأثر می گشت. ابتدای زمستان مطابق با اول محرم سال ١٢۶۴ هجری بود. هر وقت حضرت اعلی وضو می گرفتند، قطرات آب وضو از شدّت برودت در صورت هيکل مبارک منجمد می شد.
🚖🚘🚒🚎🚑🚗
🚨چون محمد شاه حضرت باب را در جبال آذربايجان محبوس ساخت و چنين ظلم عظيمی را مرتکب گشت، طولی نکشيد که نکبت و احزان از جميع جهات او را احاطه نمود. عزت به ذلت تبديل شد و اجتماع فکر به پريشانی و گرفتاری تحويل گشت. هيچ وقت نشده بود که محمد شاه اين همه گرفتاری داشته باشد. از در و ديوار برای او بلايا و مصائب می ريخت. ارکان سلطنتش متزلزل گشت. امنيّت مملکت از بين رفت. رايت طغيان در خراسان برافراشته شد. اضطراب و پريشانی در سراسر مملکت فرمانروا گشت.
🍄🌾💐🌼🌺🌸
🌵شاه در آن اوقات عازم تسخير هرات بود و لکن اغتشاش داخلی او را از اين فتح و ظفر مانع آمد. اخبار اغتشاش خراسان به ساير نقاط ايران نيز سرايت کرد. اهمال حاجی ميرزا آقاسی بیاندازه در اين قسمت مساعدت می نمود همه جرأت پيدا کردند به تاراج و غارت مشغول شدند. اغتشاش خراسان هر روز شدت ميافت مردم قوچان و بجنورد و شيروان با سالار که به شاه ياغی شده بود همدست و همداستان بودند سالار پسر آصف الدوله، خالوی بزرگ شاه و فرمانفرمای خراسان بود.
🥨🌽🌶🥦🍒🥕
📌محمد شاه پشت سر هم از طهران برای دفع سالار تجهيزات و لشکر می فرستاد شورشيان همه را شکست می دادند. در اين اوقات ملّاحسين بشرويهای در مشهد متوقّف و به تبليغ امرالله و هدايت نفوس مشغول و مألوف از آنهمه شورش و غوغا و طغيان و يغما بی خبر و به نشر آثار رحمن سرگرم بود. وقتی از شورش و اغتشاش آگاهی یافت، شبانه با خادم خود قنبر علی از مشهد خارج شد و پياده به طرف طهران روانه گشت.
🎏🎀🎊🎉🎁🗝
📯اصحاب و پيروان چون از خروج باب الباب از مشهد اطلاع يافتند، انواع وسائل لازمه و اسباب ضروريّه را تهيه کردند و از دنبال باب الباب روانه شدند و چون به حضور او رسيدند و آنچه را تهيه ديده بودند تقديم کردند، ملاحسين گفت: من نذر کردهام که تمام مسافتی را که بين من و مولای من فاصله است پياده طی کنم و تا به نذرم وفا نکنم از تصميم خويش بر نمی گردم. پيروان هرچه اصرار کردند که مرکوب و مصروفی قبول کند ممکن نشد.
💈🔮🛠💊⚰⚱
🛎حتی می خواست قنبر علی را نيز به مشهد برگرداند و خود به تنهائی عازم شود ولی آن خادم باوفا از ملازمت حضور دست برنداشت و به اصرار زياد بالاخره ملاحسین بشروئی معروف به باب الباب اجازه فرمود که قنبر علی هم با او در اين سفر همراه باشد.
🎥📽🎞📞☎️⏰
📡در طهران ایّامی را در بیت مبارک حضرت بهاءالله مشرف بود و بعد در قزوین چندی با جناب طاهره ملاقات نموده سپس به تبریز و از آنجا به ماکو عزیمت نمود و در شب عيد نوروز سال ۱۲۲۷ شمسی مطابق با ۱۳ ربیع الثّانی ١٢۶۴ هجری و چهارمين نوروز بعد از اظهار امر مبارک بود، به ماکو رسيد.
✈️⛵️⛽️🚧⚓️⛩
🚨شب قبل از وصول ملاحسين به ماکو علیخان ماکوئی خوابی ديد. مشارٌاليه خواب خود را اينطور بيان کرده که در رؤيا مشاهده کردم به من خبر دادند حضرت رسول الله قصد دارند به ماکو تشريف بياورند و از سيّد باب ديدن کنند و به آن حضرت عيد نوروز را تبريک و تهنيت گويند. چون اين خبر را شنيدم با نهايت سرعت دويدم تا به حضور رسول الله برسم و مراتب خضوع و عبوديّت خود را به محضر مبارکش تقديم کنم.
🍏🍎🍐🍊🍋🍑
🐚با نهايت شادمانی از کنار رودخانه دوان دوان می رفتم بعد از اينکه يک ميدانی دور شدم به پلی رسيدم. ديدم دو نفر به طرف من می آيند. دانستم يکی از آنها حضرت رسول و ديگری يکی از اصحاب با وفای اوست با سرعت روان شدم که خود را به اقدام او بيندازم و دامن عبای او را ببوسم، ناگهان بيدار شدم چقدر مسرور بودم نشاط سراپای مرا احاطه کرده بود خيال می کردم در ميان بهشت هستم يقين کردم که آنچه را ديدم رؤيای صادقه است.
🦋🐛🦎🐝🦑🐍
📍منابع:
🔹تلخیص تاریخ نبیل زرندی، اشراق خاوری. ص ۲۱۴ - ۲۱۸
🔹حضرت نقطه اولی، محمد علی فیضی. ص ۲۳۶
🌾💐🌱🎄🥀🌵
#علی_محمد_شیرازی
#فرقه_ضاله_بهائیت
#تاریخچه_بهائیت
#حسینعلی_نوری
#قلعه_ماکو
#شوقی
#باب
@Baha9_ir
🌺🍃🌺🍃🌺
www.Baha9.ir