eitaa logo
کانال #اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💚
192 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
101 فایل
عشق الهی رو در جان و دلمان عمیق کنیم لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم ارتباط با مدیر 👇🏻 @Zeynad_313 #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم کپی با ذکر صلوات💚 گروه دوستانه برای ظهور https://eitaa.com/joinchat/160170072Cb335968527
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 》 🌿آیت الله قاضی(ره): 💠 در دنیا به صاحبان خانه دو هزار متری و ریاست و ماشین میگویند اشراف مملکت؛ اما در قیامت اشراف آن کسانی هستند که نمازشب‌خوان هستند. ان شاء الله ؏ـمـرے گذشت بعدِ تو و نرفت عادتِ شب زندھ دارے امـ👇 《🍃🕕》 صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بسم‌الله الرحمن الرحیم جهت شفای بیماران، سوره ی حمد را با هم قرائت می نماییم. (اگر هفت باشد عالی است) صل علی و آل محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚
یکی از اصحاب روایت می‌کند: روزے دیدم امام صـادق علیـه‌السّـلام به شدت گریه می‌کنند. پرسیدم: آقا جان چرا گریه می‌کنید؟ امام فرمودند: خودم رو یک لحظه گذاشتم جاے شیعیان‌مان در زمان غیبت مهدے"عجل‌اللہ‌تعالی‌فرجه "🌱 سخـت است، خیلی سخـت...💔 🕊💔دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم💔🕊 بسم الله الرحمن الرحیم🌷 سلام منتظران دل سوخته🌷 صبحتون مهدوی و پر از یاد خدا🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چرا دینداری میکنی؟ چون میخوام لذت ببرم😚😌
❤️ 🌺✔️ تقوا یعنی خدا برنامه بده تا "مَن" از بین بره و نابود بشه...‌. 🔵 جابر بن عبدالله انصاری اومدن در خونه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و در زدن؛ 🌹رسول خدا فرمودن کیه پشتِ در ؟ -- جابر گفت : من ! 🌷 پیامبر فرمودند : "امان از مَن....." ⭕️به محض اینکه آدم ها میخوان "در کنارِ نظرِ خدا"، یه نظر هم "خودشون" بدن ، میشن ابلیس... 👿 🚫ابلیس هم همین غلط رو کرد! گفت اینجا نه! من به آدم سجده نمیکنم.... 🌷 خدا فرمود خارج شو... دیگه مهم نیست که چقدر عبادت انجام دادی.... تو هنوز"خودخواهیت از بین نرفته".... ✳️ خدا مبارزه با نفس چه کسی رو میپذیره؟ 👈✨اِنَّما یَتَقَبَّل الله مِنَ المُتَّقین...✨ 😌خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️ ҉ ✬اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✬ ҉
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 برای خودتون و دیگران انواع تمرینات بذارید با امتحانات خدا زندگی کنید! ❣‌‌‌اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ═══ ೋ🌹ೋ═══
کانال #اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💚
🌹 برای خودتون و دیگران انواع تمرینات #صبر بذارید با امتحانات خدا زندگی کنید! ❣‌‌‌اللهم صل علی محمد
بله درسته نقطه عطف این کلیپ ، تمرین توکل توأم با صبر☺️👌 📍یه نکته ای رو عرض کنیم خدمتتون یه وقتایی چیزهایی لازم داریم و همیشه شاید در دعاها هم بخواهیم از خداوند اما خب تا به دستمون برسه بعضا خیلی طولانی میشه یا هیچ وقت بدستمون نمی رسه🤔 همه این ها فقط و فقط برای اینه که خداوند میخواد عکس العمل بنده هاش رو ببینه و بسنجه می خواد بدونه که چقدر سعی کردیم تا به تعادل برسیم چقدر صبر پیشه کردیم چقدر صبور شدیم 🍃وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﻯ ﺟﺰ ﺳﻌﻰ ﻭ ﻛﻮﺷﺶ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ(سوره نجم،آیه39)✨ اصلا چه بازخوردی داشته در عرصه زندگی مون ⚠️پس خیلی دقت کنیم به نکات ریزی که هر لحظه از کنارشون می گذریم و همیشه همه خواسته هامون هست اما پشت پرده اراده الهی ... با این اوصاف فرمول امروزمون میشه👇👇 درک امتحانات الهی + تمرین صبر = به تعادل رسیدن انسان نسبت به همه روزمرگی هااا و نشاااااط درون😍👌 💎 صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ضمن عرض سلام و ادب🌹 گویا صوت شماره ی۶۷ سکوی پرواز ایراد داشته است و ضمن عرض پوزش، مجدد خدمتتان ارسال می شود. این صوت آخرین شماره از سخنرانی استاد شجاعی است و در شماره های بعدی تا پایان شماره۸۳،برای تکمیل مبحث از سخنان استاد پناهیان و استاد رائفی پور بهره برده ایم. صوت ۶۷👇
namaaz67_mixdown.mp3
3.53M
🎙چطور نمازم سکوی پروازم باشه؟ (شماره ی۶۷، اصلاحی دیروز) 🕊🕊🕊🕊🌸🌸 صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚
رمان زیبای دلارام من💚🚶🏻‍♂🚶🏻‍♂🚶🏻‍♂
کانال #اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💚
#رمان_دلارام_من #قسمت_سی_وششم بعد از دعا ، کم کم همه بلند می شوند که بروند و من هم منتظر تماس عمو
آنی متوجه می شوم که باید بروم، کسی را نمی شناسم اما چشمی می گویم و بلند می شوم... هانیه خانم تعارف می کند که منصرفم کند ، اما خوب می دانم رفتنم بهتر است چشمم می افتد به عکس طاقچه که تا الان زیرش نشسته بودیم ، قلبم می ریزد .... همان چشمان مهربان و اشنا، همان پیـرمرد ! همان پیرمردی که در خواب دیده بودم و راه را نشانم داده بود ، او اینجا در خانه ای که حامد زندگی می کند !؟ راستی چقدر نگاه او وحامد وهانیه خانم شبیه هم است ! نمی توانم به نتیجه ای برسم ، جز اینکه نسبتی باهم دارند .... اما نمی فهمم چرا ان پیرمرد باید به خوابم بیاید ، به ذهنم فشار می آورم تا نامش به خاطرم بیاید ، مداح دیشب چه گفت؟ عباس ، عباس قریشی !.... به طرف آشپزخانه می روم ، چندان تجربه کار خانه ندارم ، باخجالت و اکراه جلوی در آشپزخانه می ایستم و به خانمی که فکرکنم دختر هانیه خانم باشد می گویم: -ببخشید کمک نمی خواین ؟ خانم که سی ساله به نظر می اید جلو می اید و دستش را برای مصافحه دراز می کند: -سلام عزیزم ، شما باید حورا خانم باشی درسته؟ چقدر شبیه مادرش است ، لبخندش ، نگاهش ، حتی اندوه چهره اش ، دست می دهم ، خودش را نرگس معرفی می کند ... وقتی اصرارم برای کمک را می بینید ، می گوید کمکش لیوان هارا آب بکشم تا بتوانیم باهم صحبت کنیم ، برای اینکه راحت تر باشم ، توصیه می کند چادرم را دربیاورم و اطمینان می دهد که مردها داخل نمی آیند ... مشغول می شویم و نرگس از درس و زندگی ام می پرسد ، من که ذهنم درگیر عکس پیرمرد است ، چندان تمرکز ندارم ، مخصوصا که حس می کنم حالم هم خوب نیست و قلبم تند تند میزند ... نویسنده : خانم فاطمه شکیبا ♥️ @kanonmontzerjvanan
نرگس هم متوجه حالم می شود : حورا جون! عزیزم! چرا رنگت برگشته؟ حالت خوبه ؟ - خوبم چیزیم نیست! باخودم کلنجار می روم که درباره آن شهید بپرسم یانه ، که صدای مردانه ای می آید : -نرگس خانوم ! این استکانام تو حیاط بود ، زحمتشو بکشید... حامد است که بایک سینی پر از استکان خالی در آستانه در آشپزخانه ایستاده ، دیگر برایم مهم نیست نگاه هایمان تلاقی می کند به سمت چادر می روم و اوهم دستپاچه ترازمن بر می گردد ... بامعذرت خواهی کوتاهی به حیاط می رود ، نرگس ام رنگش پریده اما خودش را جمع وجور می کند و با پر روسری اش عرق از پیشانی میگیرد : -توکه حجابت کامل بود دختر! چرا الکی هول شدی؟ -می دونم ولی دوست ندارم کسی بدون چادر ببینتم ... چهره اش حالتی محزون به خود گرفته وگفت: - اقاحامد پسردایی منن ، پدرشون دایی عباس ، جانباز شیمیایی بودن شهید شدن ، بامادرم زندگی می کنند . حواسم به حرفهایش نیست ، می گویم : اون شهیدی که عکسش روی طاقچه است ، اون آقای مسن ...خیلی آشنان .... - گفتم که ! دایی عباسمن ... حرفی نمیزنم از خوابی که دیده ام ، کارمان تمام می شود ، نرگس نگاهی به حیاط می اندازد و می گوید : فک کنم حامد رفته باشه بیرون .... ادامہ دارد...🕊️ نویسنده : خانم فاطمه شکیبا ♥️ @kanonmontzerjvanan