eitaa logo
مسجد علی‌بن‌ابیطالب (علیه‌السلام) کاشان بلوارقطب‌راوندی
373 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1هزار ویدیو
3 فایل
کانال مسجد علی‌بن‌ابیطالب(ع) شهرستان کاشان حکمت ۷۵ مدیر کانون برادران (صالحین): 👇 آقای علی رمضانی شماره تماس 09138701983 مدیر کانون تخصصی خواهران (صالحات):👇 خانم کربلائی ادمین کانال: @Elyasalavi72 @karbalaei_F
مشاهده در ایتا
دانلود
❓چرا بهترین ذکر است؟ آیت الله مصباح یزدی رضوان الله علیه : این‌که بهترین ذکر است به خاطر این است که از طرف هر کسی که باشد قطعاً مستجاب می‌شود و یکی از برکاتش هم این است که موجب تزکیه و کفاره گناهان ما می‌شود. ۱۳۹۸/۰۶/۰۶ 🌷💞🌷💞 🌷ای مظهر رحمت و عطا و برکات 💞سرچشمهٔ فیض و قبله گاه حاجات 🌷ای حجت ثانی عشر ای مهدی جان 💞بر چهرهٔ زیبای تو دائم صلوات 🌸🌸🌸💐🌸🌸🌸 ╔🌸🍃═══════╗ ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ♡••࿐‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ بالینک به اشتراک بگذارید👇 ╭═⊰🍂🌺🍂⊱━╮ @kanonsalehin ╰═⊰🍂🌺🍂⊱━╯ ╚════🍃🌸═══╝
: ♥️ بدون شناخت معنا ندارد، تا درک و شناخت نباشد ها پاک نمی شود. شادی ارواح طیبه شهدا ╔🌸🍃═══════╗ ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ♡••࿐‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ بالینک به اشتراک بگذارید👇 ╭═⊰🍂🌺🍂⊱━╮ @kanonsalehin ╰═⊰🍂🌺🍂⊱━╯ ╚════🍃🌸═══╝
مسجد علی‌بن‌ابیطالب (علیه‌السلام) کاشان بلوارقطب‌راوندی
#ابراهیم_هادی «زندگی نامه شهید ابراهیم هادی» پارت پنجم : ورزش باستانی ( ۲ ) ✍️راوی : جمعی از دوس
«زندگی نامه شهید ابراهیم هادی» پارت ششم : پهلوان ( ۱ ) ✍️راوی : حسین الله کرم 🔸سيد حسين طحامي کشت يگير جهان به زورخانه ما آمده بود و با بچه ها ميکرد.هر چند مدتي بود که سيد به مسابقات قهرماني نميرفت، اما هنوز بدني بسيار ورزيده و قوي داشت. بعد از پايان رو کرد به حاج حسن و گفت: حاجي، کسي هست با من کشتي بگيره؟ حاج حسن نگاهي به بچه ها کرد و گفت: ، بعد هم اشاره کرد؛ برو وسط گود. معمولاً در کشتي پهلواني، حريفي که زمين بخورد، يا خاک شود ميبازد. 🔸کشتي شروع شد. همه ما تماشا ميکرديم. مدتي طولاني دو کشتيگير درگير بودند. اما هيچکدام زمين نخوردند.فشار زيادي به هر دو نفرشان آمد، اما هيچکدام نتوانست حريفش را مغلوب كند، اين کشتي پيروز نداشت. 🔸بعد از کشتي سيد حسين بلندبلند ميگفت: بارک الله، بارک الله، چه شجاعي، ماشاءالله پهلوون! ٭٭٭ 🔸ورزش تمام شده بود. حاج حسن خيره خيره به صورت نگاه ميکرد. آمد جلو و باتعجب گفت: چيزي شده حاجي!؟ حاج حسن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: تو قديمهاي اين تهرون، دو تا بودند به نامهاي حاج سيد حسن رزاّز و حاج صادق بلور فروش، اونها خيلي با هم دوست و رفيق بودند. 🔸توي کشتي هم هيچکس حريفشان نبود. اما مهمتر از همه اين بود که بنده هاي خالصي براي خدا بودند. هميشه قبل از شروع کارشان رو با چند آيه قرآن و يه روضه مختصر و با چشمان اشک آلود براي آقا اباعبدالله شروع ميکردند. نَفَس گرم حاج محمد صادق و حاج سيد حسن، مريض شفا ميداد. 🔸بعد ادامه داد: ، من تو رو يه پهلوون ميدونم مثل اونها! هم لبخندي زد و گفت: نه حاجي، ما کجا و اونها کجا.بعضي از بچه ها از اينکه حاج حسن اينطور از ابراهيم تعريف ميکرد،ناراحت شدند. 🔸فرداي آن روز پنج از يکي از زورخانه هاي تهران به آنجا آمدند. قرار شد بعد از با بچه هاي ما کشتي بگيرند. همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. بعداز کشتيها شروع شد. 🔸چهار مسابقه برگزار شد، دو کشتي را بچهدهاي ما بردند، دو تا هم آنها. اما در کشتي آخركمي شلوغ کاري شد! آنها سرحاج حسن داد ميزدند. حاج حسن هم خيلي ناراحت شده بود.من دقت کردم و ديدم کشتي بعدي بين ابراهيم و يکي از بچه هاي مهمان است. آنها هم که ابراهيم را خوب ميشناختند مطمئن بودند که ميبازند.براي همين شلوغ کاري کردند که اگر باختند تقصير را بيندازند گردن داور! 🔸همه عصباني بودند. چند لحظه اي نگذشت که داخل گود آمد. با لبخندي که بر لب داشت با همه بچه هاي مهمان دست داد. آرامش به جمع ما برگشت. بعد هم گفت: من کشتي نميگيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا !؟ 🔸كمي مكث كرد و به آرامي گفت: دوستي و رفاقت ما خيلي بيشتر از اين حرفها وكارها ارزش داره! بعد هم دست حاج حسن را بوسيد و با يك پايان کشتيها را اعلام کرد. شايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم. اما برنده واقعي فقط ابراهيم بود. وقتي هم ميخواستيم لباس بپوشيم و برويم. حاج حسن همه ما را صدا کرد و گفت: فهميديد چرا گفتم ابراهيم پهلوانه!؟ 🔸ما همه ساکت بوديم، حاج حسن ادامه داد: ببينيد بچه ها، پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد. امروز با نَفس خودش کشتي گرفت و شد. ابراهيم به خاطر خدا با اونها کشتي نگرفت و با اين کار جلوي کينه و دعوا را گرفت. بچه ها پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد. ( کتاب سلام بر ابراهیم) ادامه دارد..... @kanonsalehin
🌱 مۍگفت : مطمئن باش هیچ چیزے مثڵ برخوردِخوب روے آدم ها تٵثیر ندارد . https://eitaa.com/kanonsalehin ˹
عزای عمومی تموم شد، ولی عزای خصوصیِ تو هنوز به دل خیلی‌هاست...... جبران نمی شوی حتی با گریه شدید..... 🆔@kanonsalehin
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهید مدافع حرمی که در جوار مرقد امیرالمومنین(ع) آرامید ▪️◾️▪️ ▪️شهید محمد هادی ذوالفقاری در نجف تا ظهر درس می خواند و بعداز ظهرها به کارهای مختلفی مشغول بود. لوله کشی را یاد گرفته بود و بعداز ظهرها به خانه طلبه هایی می رفت که می دانست دستشان تنگ است. بدون دریافت هزینه‌ای برایشان لوله کشی می کرد و گاهی کار برقی انجام می داد. ▪️بارها کسی از محمد هادی ذوالفقاری پولی قرض می گرفت، شهید موقع پس گرفتن پول می گفت این مبلغ را ببر به فلان خانواده بده که نیازمندند و نگو از طرف من آورده‌ای. ▪️شهید محمد هادی ذوالفقاری معروف به شیخ هادی از نخستین شهدای مدافع حرم، بنا به وصیت خود در قبرستان وادی السلام نجف در جوار مرقد مطهر حضرت امیرالمومنین علی (ع) تدفین گردید. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔@kanonsalehin
12.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 مادر شهیدان زین الدین از آخرین دیدار با شهید آیت الله رئیسی(ره) می‌گوید.... آه از غمی که تازه شود با غمی دیگر...... 🆔@kanonsalehin
. . 🌷کسانی که به زندگی دیگران "نور" میبخشند.... روزی "خورشید" خواهند شد! جبران نمی شوی حتی با گریه شدید..... 🆔@kanonsalehin
🇮🇷﷽🇵🇸 📝 | بخشی از خاطرات همسر شهید رضا حاجی زاده 🍃🌹🍃 🔹همسر شهید حاجی‌زاده می‌گوید: " می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم، همسرم بی­‌نهایت صبور بود. وقتی بحثمان می‌شد من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعث این اتفاق شدی. او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم می­‌رفت سمت در چون می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را می‌­گرفتم. او هم نقطه ضعفم را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم. روی پله جلوی در می­‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی بگو من بیام داخل. اصلا داد زدن بلد نبود. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔@kanonsalehin