مهوا
🛤 «سفرنامهای به شهر خواهر امام رضا (ع)»
🚂 همهٔ سفرهای ما از ایستگاه قطار شروع میشه. جایی که با اینکه اسم ایستگاه روشه، در حقیقت یه گذرگاهه تا ما رو برسونه به مقصد. و دیروز؛ مقصد ما قم بود.
❣ #قم دو سالی میشه که در نظر ما فقط یک شهر نیست. ما هر موقع دلمون تنگ امام رضا میشه به قم پناه میبریم. هر موقع نیاز به صحبت با امام زمانمون داریم، سری به مسجد زیبای جمکران میزنیم. در این سفرهای ماهانهٔ ما به این شهر دیدنی، متوجه شدیم که این شهر خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکردیم، گشتنی هست و کلی جا و آدم داره برای دیدن. مثل رواقهای مختلفی که در حرم حضرت، ما رو به سمت خودشون میکشونند. از مقبرهٔ شهدا گرفته تا زیارت علما.
🕌 خلاصه تا به قم رسیدیم دواندوان خودمون رو به حرم رسوندیم... اون روز تمام حرم روضهخون حسین (علیهالسلام) بودند. چترهای صحن امام رضا (علیهالسلام) باز شده بودند تا زائرا بنشینند در صحن برادر و با صدای روضهخون برای حسین گریه کنند.
📚 بعد از یک دلِ سیر زیارت که وقت رفتن هنوز تشنهٔ بیشترش بودیم، توی صحن صاحبالزمان ناهار خوردیم و به سمت مقصدهای بعدی سفر که کتابخونهٔ آیتالله بروجردی و مدرسهٔ فیضیه و مزار شهدای شیخان بود حرکت کردیم و در کنار زیارتگاه باصفای دو تا از یارهای امام رضا نشستیم و زیر نور آفتابی که از پنجره به داخل سرک میکشید و صدای مداحیای که از بیرون سرازیر میشد؛ چشمهامون رو بستیم و غرق آرامش شدیم.
🏡 بعد از اون از مسیر سنگفرش منتهی به خیابون که پر بود از دستههای عزاداری عراقی و پاکستانی و... گذشتیم و تاکسی گرفتیم به مقصد خونهٔ امام خمینی! و چهقدر که این خونه پر از آرامشه... و انگار که تاریخ توی همین خونه جامونده و با همهٔ اجزاش راوی اتفاقهایی هست که اونها رو دیده.
🌖 بعد از خونهٔ امام رفتیم به جمکران. جمکرانی که ماهی که رو به کاملی میرفت مهمونش شده بود و حسابی قند تو دل آب میکرد... .
🔍 حالا دیگه سفر به آخراش رسیده بود... رفتیم سمت راه آهن و دو ساعت بعد توی ایستگاه راه آهن تهران بودیم. دوباره رسیده بودیم به گذرگاه... و مگه همه جای زندگی جز سفر نیست؟ از مبدئی به مقصدی رفتن برای رسیدن به یک درک جدید از جهان...
🫂 پس تا سفر بعدی مشتاقانه انتظار میکشیم...!
✍ بخشی از سفرنامهی قم؛ گروه #نویسندگی_مهوا
📸 بهوقت ۲۱ محرم ۱۴۴۷
#سفرنامه
#شهر_قم
#مهوا
@kanoon_mahva
مهوا
🛤 «سفرنامهای به شهر خواهر امام رضا (ع)» 🚂 همهٔ سفرهای ما از ایستگاه قطار شروع میشه. جایی که با ای
💌 شما هم اگر علاقه دارید هر ماهی که تونستین با ما همراه شهر زیبای قم بشید، به مسئول این سفرهای دوستداشتنی پیام بدید:
@mehrhkh
#سفر
#شهر_قم
#مهوا
@kanoon_mahva
مهوا
✍ روایتنویسی و مستندنگاری نبرد آینده 💌 با توجه به استقبال گستردهٔ دوستان و درخواست مکرر تجدید دور
📌 «روایتگری و خاصیت گزینش وقایع»
🔎 یکی از ویژگیهای روایت ساختگی و پرداختگی مصنوعی یا ساختاریافتگی آنهاست که معمولاً از پیش طرحریزی میشوند. مثلا وقتی ما میخواهیم دیر رسیدن خود به مهمانی یا جلسهای را توجیه کنیم، دلایل واقعی دیر رسیدن خود را در قالبی گزینش و تنظیم و بهگونهای بیان میکنیم که قابل باور باشد و دیرآمدنمان منطقی به نظر برسد یا دست کم تقصیر ما قابل چشمپوشی یاشد. در اینجا پس و پیش کردن حوادث یا حذف بعضی از آنها و آبوتاب دادن رویدادهای کم اهمیت بیآنکه عذاب وجدان داشته باشیم یا نگران دخل و تصرف اندک در رویدادها باشیم، مجاز به نظر میرسد. در واقع، روایت خاصیت گزینشی نسبت به وقایع دارد.
🎙 برگرفته از نکات مطرحشده در جلسهٔ اول، دکتر مهدی کاموس
⏳ کمتر از نیم ساعت دیگر تا شروع دومین جلسه از #دومین دورهٔ روایتنویسی و مستندنگاری نبرد آینده
🗻 آوای دماوند، مکانی برای آفرینش حماسهای جدید!
#نشست_تخصصی
#روایتنگاری
#گروه_نویسندگی
#آوای_دماوند
#مهوا
@kanoon_mahva
مهوا
✍ روایتنویسی و مستندنگاری نبرد آینده 💌 با توجه به استقبال گستردهٔ دوستان و درخواست مکرر تجدید دور
📷 #گزارش_تصویری برگزاری دومین جلسهٔ دومین دورهٔ کلاس آموزشی روایتنویسی و مستندنگاری در دوران دفاع
🔔 هماکنون به صورت مجازی
✍ •| گروه نویسندگی مهوا |•
#فراخوان
#گروه_نویسندگی
#مهوا
@kanoon_mahva
مهوا
🏢 سفر به قلب رسانه؛ بازدید از ساختمان شیشهای صدا و سیما
🎬 سکانس دوم: در قلب حادثه
🚀 خبر حاکی از آن است که هدف بعدی دشمن، منطقهی سه خواهد بود. دلها بیقرار، نَفَسها محبوس. نقشههایی که میان دستها میچرخید، خبر از نیت شوم دشمن داشتند. مسئولان با عجله به طبقات میروند و تمامی خبرنگاران و هیئت تحریریه را خارج میکنند. اما دل کندن آسان نیست!
🗞 کسی هنوز مشغول تنظیم زیرنویس بود، دیگری دنبال انتشار آخرین خبر، و خبرنگاری ماتومبهوت، به دیوارهایی خیره مانده بود که نمیدانست دیگر خواهد دید یا نه... .
📰 به هر طریقی که شده حتی با دادوفریاد طبقات خالی شد. باقی افراد در طبقهی اول مستقر میشوند، پخش زنده ادامه دارد. با آن که خبر حمله را همه شنیدهاند؛ اما مجری پخش زنده را رها نمیکند و در کنار او، دکتر رئیسی نمایندهی مردم هم پر قدرت به گفتوگو ادامه میدهد.
🛬 جنگندهها به آسمان تاختند. یکی از موشکها درست طبقهی چهارم، کنار میز ریاست سازمان فرود آمد، جایی که دکتر جبلی پنج دقیقه پیش آنجا را ترک کرده بود.
✊🏻 پنج موشک، در کمتر از یک دقیقه، از جهاتی گوناگون، دل شیشهها را شکافتند. پشت صحنه، صدای «اللهاکبر» میآمد... فریادی که امید میکاشت و وقتی پهپاد آخر کنار اتاق پخش سقوط کرد، آن شیرزن با صدای رسایش رجز خواند و سنگر را ترک گفت. نه با شکست، که با افتخار! در حالی که عوامل اتاق فرمان اجازه ندادند لحظهای آنتن رسانهی ملی قطع شود و و در کمتر از ده دقیقه، او را در قاب دیگری، باز با همان صلابت دیدیم.
📌 مگر نه اینکه وقتی کارگردان خداست، دشمن هم به خدمت حقیقت درمیآید؟《وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ》
✍️🏼📸 نویسنده و عکاس: زهرا حاجی
📮 پ.ن: بهزودی متن کامل این روایت، به همراه دیگر روایتهای برتر «کارگاه روایتنویسیِ دوران دفاع» در ویژهنامهی جدید نشریهی مهوا منتشر خواهد شد.
#روایتنگاری
#گروه_نویسندگی
#ویژهنامه
#آوای_دماوند
#مهوا
@kanoon_mahva
مهوا
🏢 سفر به قلب رسانه؛ بازدید از ساختمان شیشهای صدا و سیما 🎬 سکانس دوم: در قلب حادثه 🚀 خبر حاکی از آ
🧑🏻🏫 به درخواست شرکتکنندگان دورهٔ روایتنویسی دفاع، نوشتههای تمرینی شرکتکنندگان در این دوره، برای کمک به قلم نویسندگان جوان، مورد نقد و بررسی استاد مهدی کاموس، نویسنده و پژوهشگر حوزهٔ ادبیات دفاع مقدس قرار میگیرد.
#روایتنگاری
#گروه_نویسندگی
#آوای_دماوند
#مهوا
@kanoon_mahva
مهوا
🧑🏻🏫 به درخواست شرکتکنندگان دورهٔ روایتنویسی دفاع، نوشتههای تمرینی شرکتکنندگان در این دوره، برای
✔️ حوزهٔ روایت معرفه است؛ نکره نیست و باید توسط راوی شناسانده شود.
✔️ راوی باید به این سه سوال مهم پاسخ بدهد:
🔍 ۱. به چراهای مهم متن
۲. چگونههای مهم متن
۳. مرحلهٔ بعدی چه میشود؟
✔️ راوی باید خودش را به ما بشناساند.
✔️ راوی باید شخصیتها و فضای داستان را برای ما تصویر بکند.
✔️ در روایتنویسی تلاش بکنیم از جزء به کل برسیم. وقتی وارد جزئیات میشویم تصویرسازی اتفاق میافتد. تمام مسئله این است که باید مفاهیم ذهنی را برای مخاطب عینی کنیم.
🎙 برگرفته از جلسهٔ نقد روایتهایی نویسندگان جوان
⏳ هماکنون در حال برگزاری
#روایتنگاری
#گروه_نویسندگی
#آوای_دماوند
#مهوا
@kanoon_mahva