eitaa logo
کانون فرهنگی حضرت قائم (عج) مسجد جامع جلال‌آباد
79 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
10 فایل
تمام اخبار و اطلاعات کانون فرهنگی هنری حضرت قائم (|عجل ا...) مسجد جامع جلال آباد در این کانال قرار میگیرد
مشاهده در ایتا
دانلود
🍋 سعى كنيد كه هر روز صبح كمى ليموترش در آب بنوشيد ❗️ بهبود گوارش افزايش ايمنى بدن افزايش انرژى كمك به كاهش وزن ضد سرطان افزايش قدرت مغز 🇮🇷مرکز طب اسلامی 🍏👉🏻@markaz_teb 🍎
خواص انواع سبزی خوردن👇 ☘ترخون جانشین نمک ☘گشنیز کاهش قند خون ☘تره کاهش فشار وکلسترول ☘جعفری خون ساز وقاعده آور ☘ریحان آرامبخش و خواب آور ☘شاهی محرک فعالیت کلیه ها ☘تربچه ضد سرطان 🇮🇷مرکز طب اسلامی 🍏👉🏻@markaz_teb 🍎
♦️‌سلام امام زمانم 🔹‌مهدی جان 🔹‌با آمدنت بهار معنی دارد ... 🔹‌نام تـــــو 🔹‌به قلب شیعیان جا دارد
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️خداییش با یک تار مو ، دنیا خراب میشه؟ 🤔‌ ⁉️ ته این قصه رازآلود چیه؟ 🧕 🌱
💇‍♂مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛ آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.” مشتری پرسید: “چرا؟” آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.” مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده.. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.” آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!” مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.” آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.” مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. ✅خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. ✅برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”
💠امام علی علیه السلام می‌فرمایند : «واعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقه و لا لاحد قبل القرآن من غنی فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به لاوائکم فان فیه شفاء من اکبر الداء». 💠بدانید که هیچ کس پس از داشتن کمبودی ندارد. و برای هیچ کس پیش از آن نیست!!! پس شفای دردهای خود را از آن بخواهید و در سختی‌های خود از آن یاری جویید. 👈که قرآن بزرگترین بیماری را موجب بهبودی است.
.۳ سه ماه گذشت و یه روز زن عموم اومد خونمون. گفت دختره زندگیشون رو سیاه کرده بود.‌ آخر سر هم گفته نمیخوام. هیچی هم پس نداده فقط گفته دیگه دوست نداره ما رو ببینه. مسعود میگه من اشتباه کردم اینا همش آه محیاست. اگر اجازه بدید ما رسما بیایم‌ خاستگاری محیا جان.‌ به نظرم خیلی پرو بودن ولی من هنوز مسعود رو دوست داشتم. فقط سکوت کردم تا پدر و مادرم تصمیم بگیرن. پدرم از مسعود دلخور بود و گفت خودش باید بیاد عذر خواهی کنه. با خودم گفتم نمیاد ولی اومد. گل و شیرینی اورد و معذرت خواهی کر بابامم کلی سرش غر زد و تهدیدش کرد ولی بالاخره رضایت داد و من شدم نامزد مسعود.‌ مهر ماه بود که بینمون محرمیت موقت خوندن تا عید که عروسیمون رو بگیرن ...
📌 اگر نمیتوانید ماهی بخورید؛ گردو را جایگزین کنید ✍ میزان امگا 3 موجود در گردو با ماهی برابری میکند(میتوان جایگزین کرد) امگا 3 باعث تقویت استخوان ها و افزایش کارایی مغز می‌شود 🇮🇷مرکز طب اسلامی 🍏👉🏻@markaz_teb 🍎
هندونه نبریده رو نباید داخل یخچال گذاشت !🍉 ▫️چون در یخچال ماده بتاکاروتن هندونه که تو بدن به ویتامین A تبدیل میشه از بین میره ولی در درجه حرارت اتاق آنتی اکسیدان های اون حفظ میشه + هندوانه میوه‌‌ ای است که حاوی میزان بالایی الکترولیت سدیم و پتاسیم است که آن را از طریق عرق دفع میکنیم. 🇮🇷مرکز طب اسلامی 🍏👉🏻@markaz_teb 🍎
🔹ضخیم کردن و تقویت ابرو با شیر ▫️شیر حاوی پروتئین، ویتامین B، اسید لاکتیک و کلسیم است. این عناصر موهای شما را تقویت می کنند و باعث تحریک تولید کلاژن می شوند. چوب پنبه ای را کاملا در شیر فرو برده و روی ابروها بکشید. اجازه دهید شیر خشک شود سپس آن را با پاک کننده های معمولی بشویید. 🇮🇷مرکز طب اسلامی 🍏👉🏻@markaz_teb 🍎
.۴ همه چیز خوب بود. فقط مسعود خیلی سختگیر تر شده بود.‌همه‌ش به همه‌چیز گیر میداد. با اینکه من چادری بودم ولی به مانتو زیر چادرمم گیر میداد.‌ گفت دیگه روسری نپوشم و من دیگه حتی تو مهمونی ها هم مقنعه سر میکردم. یه بار هم سر اینکه دختر عمه‌م چادرم‌رو کشید و تو جمع کنی از موهام‌ بیرون زد انقدر دعوام کرد که گریه‌م گرفت. موقع مهمونی همه‌ی دخترا پیش هم مینشستن ولی مسعود نمیذاشت من اونجا بشینم میگفت صدای خنده‌شون بلنده و اصلا مناسب نیست. کلاس خیاطیم رو هم کنسل کرد. برادرش مَهدی چند باری بهش تذکر داد و گفت انقدر سخت نگیر ولی با اون هم دست به یقه شد.‌ بهمن ماه بود و من تقریبا تمام جهیزیه رو خریده بودم. یه مدتی بود مسعود کمتر سراغم میاومد. پدرم گفت خونه رو اماده کنه تا جهیزیه رو بچینیم ولی مسعود بهانه می‌آورد و هر بار میگفت فعلا نمیشه بیارید خونه خیلی کار داره ...