#داستان
#محرم_مهدوی
#طوقی_همسفر_کاروان_اسرای_کربلا
سلام فرشته های زمینی👼
✨قسمت بیستم داستان طوقی کبوتر همسفر اسرای کربلا هم رسید. بیاین با هم این داستان زیبا رو بخونیم...👇
#داستان
#تونل_تاریخ
#داستان_آقا_مهدیار_و_مهدیه_خانوم
✴️این قسمت :دعای دسته جمعی برای ظهور
🗳دید... دید...دید...
بازم نوبت ماموریت شد و مهدیار 🧑و مهدیه🧕 جان ایندفعه باید میرفتن به زمان فرعون ستمگر😡و قوم بنی اسرائیل ...
وقتی رسیدن و از قطار 🚂طبق معمول پیاده شدن دیدن جمعیت زیادی دور هم نشستن ودارن با تضرع😢😭 و زاری بسیاری دعا 🤲میکنن...
رفتن جلوتر دیدن یک نفر 🗣ایستاده و با مردم داره صحبت میکنه و با فریاد میگه:
دیگه بسه؛از ظلم و فقرو جنگ و ظلم حاکم خسته شدیم؛تا کی باید فرعون هر چقدر که می تونه بهمون ظلم کنه و ما رو به بردگی بکشونه و ما دست رو دست بزاریم و کاری نکنیم ما باید از ته دل واسه ظهور حضرت موسی علیه السلام دعا کنیم 🤲این وعده خداست✨ که با اومدن منجیمون حضرت موسی تمام مشکلاتمون حل میشه و...
اینها رو میگفت و باقی مردم هم با گریه😭 وناله از تهِ دل دستاشونو رو به آسمون🌫 میبردن و ازته دل واسه ظهور دعا میکردن...این جریان همین طور ادامه پیدا کرد تا اینکه خدا به قوم بنی اسرائیل رحم کرد و امر ظهور رو جلوتر انداخت ...
مهدیار🧑 و مهدیه🧕 هم تا چند روز میرفتن و ماجرارو تماشا میکردن و تو دلشون میگفتن اگر ما شیعیان هم با همین حال و از تهِ دل و دسته جمعی واسه ظهور امام مهدیمون که منجی ماست دعا میکردیم 🤲😭حتما ایشون هم بالاخره مثل حضرت موسی علیه السلام ظهور میکردن و ظهورشون اینقدر به تاخیر نمی افتاد...
🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲
کانال مهد وپیش دبستانی رضوان 🌹
@mahde_rezvan99
#داستان
#احترام_به_پدر_و_مادر
✨یک جایزه خوب✨
مامان🧕 دارد خانه را تمیز می کند. عروسک هایم را از روی فرش برمی دارد و می دهد دستم تا ببرم و بگذاریم توی کمد، ولی من پرتشان می کنم زیر تخت 😏
مامان🧕 می گوید:" چرا مداد رنگی هایت✏️ را ریخته ای روی میز؟ این ها را بگذار توی جعبه اش تا گم نشود ."
مدادرنگی ها را می برم ومی ریزم توی کشو. حوصله ی جمع کردن وسایلم را ندارم . دلم میخواهم روی مبل دراز بکشم وتلویزیون 📺تماشا کنم .
بابا 🧔در اتاقم را باز می کند. کنارم می نشیند. موهایم را از جلوی چشم هایم کنار می زند ومی گوید: " امروز مامان را ناراحت کردی ؟"🤔
سرم را تکان می دهم که یعنی بله. بابا می گوید : " میدانی اگر کسی به حرف مامانش گوش کند، خدا❤️ هم یک جایزه ی خوب 🎁به اومی دهد؟ پاداش کسی که به پدر و مادرش خوبی کند بهشت است🤩 پاداش یعنی جایزه . می دانی اگر به مامان کمک کنی، چقدر خدا خوش حال می شود😊
من هم خدا را دوست دارم، هم مامان را و هم جایزه را 💕میدوم توی اتاق و به مامان می گویم :"مامان کمک نمی خواهی❓
مامان می خندد و صورتم را می بوسد🤗
#داستان
#طوقی_همسفر_کاروان_اسرای_کربلا
🦋سلام به کربلایی های عزیز
✨ رسیدیم به قسمت آخر داستان طوقی کبوتر همسفر اسرای کربلا، ان شاءالله که خوشتون اومده باشه.....👇
#داستان
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
✨بچه ها جووون بیاین یه داستان قشنگ براتون آوردیم😍 اسم این داستان هست:👇
💚دیدارِدوست💚
امام صادق( علیه السلام) همراه جمعیتی به سوی مدینه می رفتند 🐫نیمه های راه حضرت از مسیر اصلی خارج شدند و به راهی رفتند که به یک روستا می رسید🖼 یکی از دوستان امام، از امام جدانشد....همان شخص نقل می کند که پس از طی مسیر به روستایی رسیدیم این سوال در ذهنم بود که امام چه کار مهمی در این مکان دارد؟🤔
دیدم که امام بچه ای 👦 را پیدا کردند و ایشان را روی زانوی خود گذاشتند....کودک گفت من خیلی امام صادق (علیه السلام)را دوست دارم ❤️ اما پدرم آنقدر گرفتار است که فرصت نمی کند مرا به مدینه ببرد امامم را ببینم"😊
همانطور که کودک با امام درددل می کرد، قطرات اشک💧 از دیده امام می چکید.
🌷 امام این همه راه را برای دیدار دوست کوچکش آمده بود.🌷
عزیزایِ دل💕 امام زمان (علیه السلام) هم بهترین و مهربون ترین دوست بچه ها هستن. بیاین برای سلامتی و ظهور ایشون خیلی دعا کنیم 🤲
✨خدایا ظهور امام عزیز ما رو زودتر برسون و کمک مون کن تا بتونیم سرباز خوبی براشون باشیم🤲
کانال مهد وپیش دبستانی رضوان 🌹
@mahde_rezvan99
#داستان
#محرم_مهدوی
🏴سلام بچه ها جون فرا رسیدن عاشورای حسینی بر امام زمانمون و همه شما تسلیت باد 😢
✨این داستان قشنگ رو حتما بخونید👇