eitaa logo
🕊️کانون شهــید عــباس دانشـگر 🕊️
1.4هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
571 فایل
﷽ مشخصات شهید: 🍃تولد:۱۸ / ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠ /۰۳ /۱۳۹۵ محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه مزار:امامزاده علی اشرف"؏"سمنان لقب:جوان مومن انقلابی نام جهادی:کمیل راه ارتباطی: @shahiddaneshgaram گروه ارتباطی: https://eitaa.com/joinchat/3542745432C26c342ba35
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید دانشگر عقد موقت شهید .mp3
زمان: حجم: 7.08M
📗 برشی از کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 💎به مناسبت روز ازدواج ... قرارمان این بود که عقد موقت را تا سی‌و‌یک شهریور بخوانند و بعد هم برویم سر خانه و زندگی‌مان. فرصت هفت‌ماهه‌ای برای مهیا کردن کلبه‌ی کوچکِ زندگی مشترک. صبح که فاطمه را دیدم، قول و قرارهایمان را گذاشتیم:«وقتی عقد موقت رو خوندن، شما توی قسمت خانوم‌ها باش و از همون‌جا بله رو بگو!» وسط زمستان گرمم شده! آینه‌ای اگر روبرویم بود، از درستی گمانه‌ام مطمئن می‌شدم که گونه‌هایم سرخ شده‌اند از خجالت! با بابا روی یکی از مبل‌ها می‌نشینیم. فرو می‌روم توی مبل! حاج‌آقا دیانی، تلاش می‌کند که مجلس را گرم کند. صدایش را دوست دارم. حواسم را می‌دهم به صدایش تا بتوانم هیجان و خجالت ترکیب‌شده‌ی درونم را به دست بگیرم! فکرم پیش فاطمه است. یعنی او دارد به چی فکر می‌کند؟ او هم مثل من خجالت کشیده؟ شمارش معکوس برای وصال! دفترچه‌ای که با عشق از بازار خریده بودیم، حالا پر می‌شود از کلماتی که برایم عاشقانه‌اند؛ عقدنامه! حاج‌آقا دیانی، حالا دیگر فقط شوهرِ عمه نیست، وکیل من و فاطمه هم هست! شروع می‌کند به خواندن مقدمات! سعی می‌کنم ذهنم را یک‌جا نگه دارم که بشنوم. -آیا وکیلم شما را به عقد موقت آقای عباس دانشگر دربیاورم؟... 🎙 با صدای برادر گرامی آقای مصطفی عبدوس (از اقوام شهید) ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
شهید دانشگر عقد موقت شهید .mp3
زمان: حجم: 7.08M
📗 برشی از کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 💎به مناسبت روز ازدواج ... قرارمان این بود که عقد موقت را تا سی‌و‌یک شهریور بخوانند و بعد هم برویم سر خانه و زندگی‌مان. فرصت هفت‌ماهه‌ای برای مهیا کردن کلبه‌ی کوچکِ زندگی مشترک. صبح که فاطمه را دیدم، قول و قرارهایمان را گذاشتیم:«وقتی عقد موقت رو خوندن، شما توی قسمت خانوم‌ها باش و از همون‌جا بله رو بگو!» وسط زمستان گرمم شده! آینه‌ای اگر روبرویم بود، از درستی گمانه‌ام مطمئن می‌شدم که گونه‌هایم سرخ شده‌اند از خجالت! با بابا روی یکی از مبل‌ها می‌نشینیم. فرو می‌روم توی مبل! حاج‌آقا دیانی، تلاش می‌کند که مجلس را گرم کند. صدایش را دوست دارم. حواسم را می‌دهم به صدایش تا بتوانم هیجان و خجالت ترکیب‌شده‌ی درونم را به دست بگیرم! فکرم پیش فاطمه است. یعنی او دارد به چی فکر می‌کند؟ او هم مثل من خجالت کشیده؟ شمارش معکوس برای وصال! دفترچه‌ای که با عشق از بازار خریده بودیم، حالا پر می‌شود از کلماتی که برایم عاشقانه‌اند؛ عقدنامه! حاج‌آقا دیانی، حالا دیگر فقط شوهرِ عمه نیست، وکیل من و فاطمه هم هست! شروع می‌کند به خواندن مقدمات! سعی می‌کنم ذهنم را یک‌جا نگه دارم که بشنوم. -آیا وکیلم شما را به عقد موقت آقای عباس دانشگر دربیاورم؟... 🎙 با صدای برادر گرامی آقای مصطفی عبدوس (از اقوام شهید) ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
لبنانSalam Farmande - Ya Mahdi.mp3
زمان: حجم: 7.02M
«ســلام یـٰـا مهــدیٖ⁦♡⁩» لا خیر فی الحیـاة مـن دون هـواکــــ و العیــن فـداکـــــ یا شاغـل روحـی هـل لی ان اراکـــ... ♦️سلام فرمانده عربی(لبنانی) 🪴🌻
سخنرانی کوتاه d ۰۸.mp3
زمان: حجم: 20.79M
🎤 قسمتی از سخنرانی رفیق شهید عباس دانشگر، حجت‌الاسلام دانشی در حسینیه‌ی شهدای مدافع حرم سمنان --مراسم شبی با شهدا-- 🔹️ آبان ۱۴۰۲ 🌷