eitaa logo
کانون شهدای دانشگاه حضرت معصومه(س)
43 دنبال‌کننده
140 عکس
30 ویدیو
5 فایل
ارتباط با ادمین @Zahra_a_833
مشاهده در ایتا
دانلود
«حاج قاسم سلام ! یادت هست که هر وقت کار در عملیات ها بیخ پیدا می کرد ، چشم بچه های جنگ به سوی قبله می چرخید و دست توسل شان به سوی بانویی والا مقام بلند می شد؛ بانوییکه یادش دلتنگی ها را می زدود و مضیق ها را به گشایش و آرامش تبدیل می کرد ... ⚫⚫⚫ از قرارگاه نوح ، رمز عملیات ، «یا انصار المسلمین» اعلام شد. حاج قاسم وقتی فهمید که رمز عملیات چیست، گفت: ما «یا زهرا» می گوییم... ما «یا زهرا» می گوییم... ما «یا زهرا» می گوییم... ما «یا زهرا» می گوییم... ما «یا زهرا» می گوییم... برشی از کتاب «حاج قاسم سلام» ارتباط با ادمین: @Zahra_a_833 @kanoon_shohada_hmu
📚برشی از کتاب قصه ی ننه علی ...روز معلم یکی از شاگردانش پانصد تومان هدیه به علی داد. عصر آمد خانه ، پول را داد به من و گفت :« مامان خانوم ! این پول رو ببر به این آدرسی که بهت میگم . یه خونواده ی نیازمند هستن که دختر مجرد تو خونه دارن. درست نیست من برم جلوی در خونشون ...» پول را گرفتم و سرش را بوسیدم . گفتم :« تو کی ان قدر بزرگ شدی علی جان ؟!»صورتش از خجالت سرخ شد . عرق پیشانی اش را پاک کرد و برای نماز رفت مسجد... 🔻🔻🔻🔻🔻 ارتباط با ادمین: @Zahra_a_833 @kanoon_shohada_hmu
📚برشی از کتاب قصه ی ننه علی محرم سال ۶۵ را تهران ماند و در مسجد مداحی کرد. بعد از محرم ساکش را بست . بند کتانی را محکم گره زد و گفت :« خب مامان خانوم وقت رفتنه! علی رو حلال کن . سپردم امیر نوروزی ، دوستم ، کارنامه رو براتون بیاره.نمره های پسرت رو ببین و کیف کن ! اگه کسی گفت علی برای فرار از درس و امتحان رفته جبهه ، کارنامه رو بهش نشون بده . بگو من برای دین و کشورم رفتم.دیت راستم اسلحه بود . دست چپم کتاب. تو جبهه کنار جنگ با دشمن ، درسمم خوندم .» گفتم:« علی جان ! بلا گردونتم مادر ! فدات بشم که برای خودت مردی شدی! نوزده ساله به من و بابات بی حرمتی نکردی. شیرم حلالت! خدا ازت راضی باشه. برو خدا پشت و پناهت . الحمدالله که بابات هم راضی شده ، هیچ مانعی جلوی پات نیست .» امیر و حسین را در آغوش گرفت و بوسید.دستش را باز کرد که بغلم کند ، بغض کردم ، ناخودآگاه لرزیدم. ترسیدم دلش بلرزد... 🔻🔻🔻🔻🔻 ارتباط با ادمین @Zahra_a_833 @kanoon_shohada_hmu