همیشہ لباس ڪھنہ مےپوشید...
آخر سَر اسمش پای لیست دانشآموزان
ڪم بضاعت رفت . مدیر مدرسہ داییش بود.
همون روز ، عصبانے بہ خونہ ی خواهرش رفت...
مادر عباس برادرش رو پای ڪمد برد
و ردیف لباسها و ڪفشهای نو رو نشون داد و گفت عباس مےگه:
«دلش رو نداره پیش دوستای نیازمندش اینا رو بپوشه🌱
#شهید_عباس_بابایی
#میخواهم_مثل_تو_باشم
#زندگی_به_سبک_شهدا
🍃 مقید بود هر روز زیارت عاشورا رو بخونه ، حتی اگه کار داشت و سرش شلوغ بود ، سلام آخر زیارت رو می خوند .
دائما می گفت ، اگه دست جوون ها رو بزاریم توی دست #امام_حسین ، همه مشکلاتشون حل می شه و امام با دیده لطف به اونا نگاه می کنه.... ❤️🌱
📚 سلام بر ابراهیم
#میخواهم_مثل_تو_باشم
#زندگی_به_سبک_شهدا
نخبه و قهرمان واقعی وطن یعنی شهید عباس بابایی که یکی از نزدیکانش تعریف می کنه:
دزفول بودم که عباس زنگ زد و گفت: اگه امکان داره به تهران بیایید ، با شما کار دارم.
من هم دو سه روزی مرخصی گرفتم و به تهران رفتم.
🔸️گفت: آسایشگاهی که من توی اون هستم، طبقه دوم ساختمونه و من می خوام به طبقه اول منتقل بشم. تعجب کردم. گفتم: شما یه سال بیشتر تو این آسایشگاه نمی مونی ، پس چه دلیلی داره که می خوای به آسایشگاه طبقه اول بیای؟
🔸️گفت: این آسایشگاه مشرف به آسایشگاه دختران است ، خوب نیست که نمازم باطل بشه و مرتکب گناهی شده باشم. شما که مسئول خوابگاه رو می شناسی؛ از اون بخواه تا منو به طبقه اول منتقل کنه.
🔸️وقتی خواسته اش رو با مسئول آسایشگاه در میان گذاشتم نیشخندی زد و با لحن خاصی گفت:
آسایشگاه بالا، کلی سرقفلی داره! ولی به روی چشم؛ اونو به طبقه اول منتقل میکنم.
#میخواهم_مثل_تو_باشم
#زندگی_به_سبک_شهدا
🔸 #حلقه_تربیتی گروه
#امام_حسن_عسکری_علیهالسلام
🧐 موضوع:
✓ کتاب حکمت ها و اندرزها؛ (درس ۱۰ و ۱۱)
خواری معصیت و عزت طاعت
ارزش سرمایهی عمر
✓ درس چهارم کتاب آموزش قرآن؛
- حرکت ضمّه «_ُ_»
- احکام و نوع تلفظ آن
- تلفظ حرف «ظ»
🗓 تاریخ جلسه: سهشنبه ۳ آبان ۱۴۰۱
#سطح_دو
@kanoonalkosar
مصطفی هیچ وقت به این فکر نمیکرد که مثلا اگر در فلان محله کار فرهنگی کنه ممکنه بازدهی خوبی نداشته باشه. زمانی خودم به او اعتراض کردم و گفتم که مثلا پارک، جای کار فرهنگی نیست یا هیچ امیدی به نتیجه در محلهای که انتخاب کرده وجود نداره. اما تاکید میکرد نتیجهی کاری که میکنه، دست خداست و خودش و بقیه ، کارهای نیستن. میگفت: اگر خدا بخواد خودش درست میشه . و وظیفه داره کاری رو که روی دوشش هست انجام بده ، بعد از اون هر چیزی که خدا بخواد همون میشه.
مصطفی محلهای دورافتاده رو در کهنز شهریار برای کار فرهنگی انتخاب کرده بود. وقتی در جمع خانمها یا در جمعهای خانوادگی این موضوع را مطرح میکردم، همه تعجب میکردن و میگفتن اونجا که واقعا امیدی به نتیجه گیری نیست! حتی میگفتن کسی از بچههای اون محل انتظاری نداره.
دو سال و نیم بود که مصطفی حضور فیزیکی کمتری در اون منطقه داشت. در این مدت وقتی مادران اون بچهها رو میدیدم از کارهای مصطفی تشکر میکردن و میگفتن اگه او نبود، معلوم نبود که آینده بچههای محل چی میشد.
میگفتن مدیون آقا مصطفی هستن که بچههاشون رو بسیجی کرده. وقتی این حرفها رو به مصطفی منتقل میکردم ناراحت میشد و میگفت که همه اینها کار خدا بوده .
میگفت اگه خدا میخواست میتونست حرفها و کارهاش رو بیاثر کنه. دیدگاه او به کار فرهنگی اینطور بود.
#شهیدمصطفیصدرزاده
#میخواهم_مثل_تو_باشم
#زندگی_به_سبک_شهدا
🔸 #حلقه_تربیتی گروه
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن_علیهالسلام
🧐 موضوع:
✓ پایان داستان های حضرت فاطمه (ص)
✓ حفظ سوره شمس
🗓 تاریخ جلسه: شنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۱
#سطح_یک
@kanoonalkosar
🔸 #حلقه_تربیتی گروه
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن_علیهالسلام
🧐 موضوع:
✓ نکاتی درباره خوش اخلاقی، خوش رویی و خوشگویی
✓ روخوانی قرآن
🗓 تاریخ جلسه: سه شنبه ۳ آبان ۱۴۰۱
#سطح_یک
@kanoonalkosar
⚽️ فوتبال زمین چمن جمعی گروه های
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_علیهالسلام
#حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن_علیهالسلام
🗓 ۵ آبان ۱۴۰۱
#سطح_یک
@kanoonalkosar