کانون غرب شناسی و اندیشۀاسلامی
🛑 عبور از انتزاع زدگی در غرب شناسی @KANOONEQARBSHENASIANDISHEISLAMI
🔷 نکات مهم مصاحبۀ اخیرفرهیختگان پیرامون غرب شناسی و بررسی کتاب ریشه های الهیاتی مدرنیته
🔹بخش زیادی از شناخت ما عمدتاً در دهه های گذشته، در فضای «معرفت شناسی» و «فهم تجدد به مثابۀ یک بسته معرفتی بود» که ما را از مسائل انضمامی دور می کرد. کار گیلپسی ما را کمی به مسائل #انضمامی دینی نزدیکتر میکند یک وقت است که شما غرب را به مثابۀ یک بسته معرفتی و نظری میبینید که این شما را درگیر یک #انتزاع_زدگی میکند و #فکر_میکنید_مثلاً_اگر_معضل_نسبی_گرایی_یا_معرفت_شناسی_غرب را با معرفت شناسی سنت خودتان جواب بدهید، #پاسخ_تجدد را داده اید.
#مواجهه_تمدنی_با_تمدن_غرب، ماجرای یک روز و دو روز نیست -که مثلاً امروز بترسیم و بگوییم اتفاق بدی دارد می افتد و چه باید بکنیم بلکه ماجرای تمدنی است که به یک فرد و دو فرد که چه عرض کنم، با یک یا دو نسل نیز تمام نمی شود. کاری که ما باید انجام بدهیم شاید این باشد که با یک گام سنجیده و عمیق، گام درست را در این ماجرا برداریم .
برای اینکه مطلب جا بیفتد، شاید لازم است این مثال را عرض کنم: دکارت فیلسوفی است که هرکس بخواهد #غرب را بخواند، باید کار او را دیده باشد و مثلا بدون #فهم_دکارت شما نمی توانید دیگران را بفهمید. مهمترین کتاب دکارت، کتابی هشتاد- نود صفحه ای(در نسخه انگلیسی) با عنوان «تاملات در فلسفه اولی» است. دکارت در نیمه قرن هفدهم گامی برمی دارد به این نام. اما این گام از آنجاکه عمیق و سنجیده است، تمام ماجراهای بعدی مدرنیته را متاثر می کند. شما الان «پدیدارشناسی روح»[هگل] را بخوانید؛ نم یتوانید بدون تاملات دکارت آن را بفهمید. به نظر می رسد بخشی از ماجرای مواجهه ما با مدرنیته اینچنین کارهایی است؛ یعنی یک گردش چهل-پنجاه ساله در منابع، با عمق کافی، تا ببینیم کدام گام را [اگر] بهتر برداریم به نتیجه بهتری می رسیم.
🔹در#غربشناسی_باید_کاری_معادل_شرقشناسی
انجام شود. شرق شناسی کجا در غرب شکل گرفت؟
زمانی که تجدد هویت مستقل خودش را سامان داد، آن وقت شروع به شناخت جهان های دیگر ازجمله شرق کرد. وقتی می خواهید غرب شناسی کنید، باید چیزی معادل شرق شناسی داشته باشید؛ یعنی باید هویت مستقل خودتان را از غرب پیدا کنید و سپس غرب شناسی را انجام دهید. البته منظورم از قبل و بعد در اینجا از حیث زمانی نیست، بلکه قبل و بعد و تقدم و تاخر رتبی است. تا هویت خود را پیدا نکنید، دیگرشناسی برای شما معنا پیدا نمی کند، چراکه شما همچنان در دیگری هستید.
🔹گیلسپی در این کتاب نشان می دهد که سکولاریسم و عرفی شدن همین معنای رایج نیست بلکه یک معنای عمیق تری دارد و التفات هایی به ما میدهد که ماجرای سکولاریسم و سکولارشدن به معنای کنار گذاشتن یکباره «روایت از دین» نیست بلکه یک نوع #دین_ورزی_جدید است.