📝 #کرونا و نسبت امر اجتماعی و اقتصادی
#محمدوحیدسهیلی
نسبت جامعه و اقتصاد و اینکه کدامیک تعین بخش به دیگری از مباحث مهم در فهم جامعه و علوم اجتماعی مدرن است. در یک تعریف امر اجتماعی به معنی ساختن جمعیتها است یا به تعبیری دیگر، مجموعه ای از امکانها که در قالبِ جمعیتها که ماحصل آن پدیده ای به نام «مردم» و «جامعه»-society- است. در عین حال توجه کنیم که مناسبات قدرت همیشه به یک فرم خاص از مردم یا جامعه نمیانجامد، بلکه فرمهای متنوعی برساخته میشود، و این صورت وابسته است به این که در آن لحظهی خاص، سازوکارهای بازار آزاد و اقتصاد به چه صورتی عمل کرده است؛ به بیانی ساده بازار تعیین کننده و مقوّم حدود جامعه می باشد. در این نحوه ی تعین امر اجتماعی حکومت نیز موظف است قیمتها را شکل بدهد و کمک به حرکت چرخ دهنده های اقتصادی نماید پس همه چیز در نسبت با سازوکار درونی بازار تعیین می شود و شکل می گیرد. با توجه به این مقدمه مختصر، در روزهایی که شاهد حمله ویروس کرونا-کویید19- به امر اجتماعی هستیم. دولت نئولیبرال موظف است تا امکان هایی از امر اجتماعی را سامان دهد که به هویت بازار و قواعد درونی آن آسیبی وارد نشود. در نتیجه در سیاستگذاری های خود به منظور کنترل اپیدمی این ویروس، ابتدائا هر آنچه امکان متعین شده از امر اجتماعی را تحت الشعاع قرار می دهد حذف و یا محدود می کند ولی به قواعد درونی بازار دست نمی زند. در نتیجه شاهد هستیم، مناسک دینی که اتفاق وجه تاریخی و فرهنگی نیز یافته اند و با سیاستگذاری صحیح و مدیریت می تواند حتی در خدمت بهبود و سلامت روحی جسمی انسان ها قرار بگیرد، با روش هایی بعضاً نادرست تعطیل و یا با محدودیت های شدید روبرو می شوند اما پاساژهای سر به فلک کشیده و «مال» های پر زرق و برق و انسان هایی که در آن پرسه می زنند همچون مناسک دین سرمایه داری، با سکت از کنار آنها می گذرند، بلکه از صدا و سیمای خود، آگهی بازرگانیِ حراجستون طلایی نیز پخش می کند.
تبصره: این نوشتار در پی نفی رعایت اصول بهداشتی و عقلایی در اماکن و مناسک مذهبی نیست.
@philosophyofsocialscience
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
تأملی در مواجهه فلاسفه مسلمان با « من می اندیشم پس هستم» دکارتی
دکارت را به نوعی نقطه آغاز فلسفه عصر جدید اروپا می دانند. یکی از مهم ترین ارکان اندیشه او در جمله« من می اندیشم، پس هستم»- Cogito ergo sum - متبلور شده است که بنیاد اندیشه های او را شکل می دهد و جرقه های جهان مدرن را روشن کرده و لوازم فلسفی متعددی را به همراه آورده است.
در سنت اسلامی بر اساس فلسفه و اندیشه او پیرامون حقیقت نفس و اندیشه؛ به نقد و ارزیابی این مبانی دکارتی پرداخته اند.در این نوشتار قصد تأمل پیرامون بنیاد اندیشه دکارتی و نقدهای مطرح در فلسفه اسلامی را داریم تا نشان دهیم برای حل مسئله مواجهه سنت و اندیشه اسلامی با اندیشه مدرن نیاز به تعمق بیشتری در این گفتگوها هستیم.
دکارت در این قضیه معروف خود- می اندیشم، پس هستم- معنای جدیدی از اندیشیدن را منظور کرده است که در تاریخ فلسفه بی سابقه است. این قضیه آغازگر سوبژکتیویسمِ مدرن، لیبرالیسمِ مدرن و رهاییجستن از اندیشهی جزمی ماقبل مدرن و حرکت درمسیر تفکر نقدی است.
معمولاً در نقد این عبارت، به عبارات بوعلی در ابتدای نمط سوم اشارات و لوازم آن استناد می کنند. اما منتقدین به طور خلاصه در مقام نقد، چنین استدلال می کنند که اگر کسی بگوید به واسطه فعل خودم، خودم را می شناسم، در این صورت دچار خطای منطقی شده ام. زیرا فعلی که پایه اثبات است یا مطلق است- مانند مطلق فکر کردن- و یا مقید- فکر کردنِ من-؛ حال اگر مطلق است در نتیجه فاعل مطلق را اثبات می نماید و اگر مقید است در این صورت «من»-قبل از اثبات اصلِ «من»- در ضمن فعل محقق است زیرا این فعلِ مقید که می خواهد اصل وجودِ « من» را اثبات کند، پیشاپیش مقید به «من» شده و متضمن آن است. به بیانی دیگر؛ خودت را قبل از اندیشیدن می یابی پس قبل از اینکه فعلِ خود را بیابی، خود را یافتی.
دکارت در مقابل این اشکال پاسخ می دهد که این اشکال در جایی وارد است که اندیشیدن، فعلِ نفس باشد. در حالیکه دکارت در مقام صورت بندی فهمی جدید از هستی و عقل است. در واقع دکارت می خواهد بگوید، اینگونه نیست که نفس ناطقه ای باشد که قوایی داشته باشد و یکی از آن قوا، عقل و قوه ادراک باشد. بلکه نفس بماهی هی، عین اندیشه است. حتی کلمه «پس» در این جمله معروف ناظر به استنتاج منطقی نیست.
به بیان دیگر دکارت در مقام استدلال و ترتیب دادن یک قیاس نیست بلکه می خواهد بگوید که هستی من، همان اندیشه- به حمل هوهو- است.«1» همچنین دکارت در اصل نهمِ کتاب اصول فلسفه خود، در مقام توضیح حقیقت اندیشه و فکر؛ همه آنچه در ما می گذرد و بی واسطه در خود ادراک می کنیم، فکر نامیده می شود پس فهمیدن، خواستن و... چیزی جز فکر و اندیشه نیست.
از لوازم این بیان دکارت، تقلیل تمام خصوصیات نفسانی به اندیشه و در نتیجه بی توجهی به ابعاد غیر اندیشه ای وجود آدمی است. دکارت با این کار خود سلسله مراتب ادراک را خراب می کند و همه را ذیل تعریف جدیدی که از فکر ارائه کرده است می گنجاند. همچنین در این بنیاد، وجه قدسی و الهی عقل منحل می شود. و در نهایت به دوئالیسم و در ادامه سوبژکتویسم- که در کانت مستقرّ می شود- می رسد.
اما هدف از طرح این اندیشه دکارتی و نقدهایی که مبتنی بر فلسفه ابن سینا، در اینجا طرح شد، اشاره به این مسئله است که چنین پاسخ هایی نمی تواند پرسش هایی را که منتهی به فلسفه جدید غرب شد را حل نماید و در مقابل باید به این نکته توجه نمود که عقل در سنت اسلامی و اروپایی دو جریان مختلف را طی نموده است و هر کدام تاریخ خود را دارد در نتیجه ما در مواجهه با سنت غربی-اروپایی موظف هستیم که تاریخ عقل خود را صورت بندی نماییم تا مواجهه فعال و راهگشایی داشته باشیم. 🔶🔶🔶🔶🔶
پی نوشت«1»: از مویدات این تقریر، عبارات دکارت در دست نوشته ها است که در آن کلمه «پس» وجود ندارد و صرفاً «می اندیشم، هستم»- Cogito sum- آمده است.
✍️ #محمدوحیدسهیلی
@philosophyofsocialscience
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
اینگونه ساخته شدن انسان نقش داشته اند، از او می خواهند که خود را میان این دیوارها و سقف های تهی از معنا محبوس کند. با این توضیح درخواست قرنطینه خانگی تنها یک توصیه بهداشتی برای مبارزه با یک بیماری همه گیر نیست بلکه متوجه ساختن انسان ها به عدم تعادل زندگی و بی معنا یافتن آن است و به بیانی صریح تر نوعی بحران هویت است. قرنطینه ی انسان مدرن به معنای رفتن به جنگ هویت و هستی این انسان است و طبیعی است انسان طغیان و سرکشی کند و سر به این حکم ندهد! انسان ایرانی هرچند در گفتگوهای خود از سنت حِکمی و غنی خود صحبت می کند اما به این دلیل که زمان و مکان خود را ذیل تعاریف مدرن سامان داده است متأثر از نمودهای عینی آن در ابعاد مختلف زندگی و از جمله زیست شهری است که از پیامدهای آن سخت، پرریسک و بلکه ممتنع اجبار به حبس در خانه در شرایط پیش آمده است. به نظر می رسد اولین قدم، در راه اصلاح این مسئله درک درست مسئله از جمله مفهومِ زمان، مکان، مسکن، شهر و... در معنای مدرن است که به دلایل مختلف تاریخی به ما تحمیل شده است و بعد بازسازی این مفاهیم بر اساس بنیادهای معرفتی خودمان تا بتوانیم جهانی دیگر و هم سنخ با حقیقت تاریخی انسان ایرانی را دراندازیم.
پی نوشت و منابع استفاده شده:
1. https://www.marxists.org/reference/subject/philosophy/works/us/jameson.htm
2. الیکا، شاهین و دیگران، تبیین مفهوم مسکن و سکونتدر رویکرد پدیدار شناسی رهیافت پارادایم های فرهنگی زیستی، نشریه مدیریت شهریف شماره 39
3. یاراحمدی، محمود امیر،1378، به سوی شهر سازی انسان گرا، شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری
4. الیکا، شاهین و دیگران، تبیین مفهوم مسکن و سکونتدر رویکرد پدیدار شناسی رهیافت پارادایم های فرهنگی زیستی، نشریه مدیریت شهریف شماره 39
5. همان
6. از همین جهت ترجمه «پارک» به بوستان بدون توجه به تفاوت های تاریخی این واژگان شایسته نیست
7. فاضلی، نعمت الله، مدرنیته و مسکن(رویکردی مردم نگارانه به مفهوم خانه، سبک زندگی روستایی و تحولات امروزی آن)، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، شماره 1
✍ #محمدوحیدسهیلی
@philosophyofsocialscience
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami