eitaa logo
کانون غرب‌ شناسی و اندیشۀاسلامی
1.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9.2هزار ویدیو
583 فایل
✅ در این کانال مباحث مختلف و مهم پیرامون شناخت تمدن وعالَم #غرب، تفکر و فرهنگ، علوم‌انسانی، تمدن اسلامی، معارف مهدویت و تحلیل انقلاب اسلامی بر اساس فلسفۀ تاریخ و اندیشه ناب اسلامی ارائه می‌شود. @GhalbeSalimeSalman
مشاهده در ایتا
دانلود
رویای گنوستیکی طالبان یا اینکه چرا طالبان در آیندۀ افغانستان جایی ندارد؟ توسعۀ سرمایه‌داری، همواره با استعمار همراه بوده و استعمار، به معنای » عقب‌مانده‌ها از توسعه‌یافته‌ها است. در همین‌جا هم متناسب با دورۀ جنگ سرد، انگارۀ جهان سوم، دربارۀ عقب‌مانده‌ها خلق شد. بااین‌حال، حتی پس از فروپاشی جهانِ دوم اتحاد جماهیر شوروی، انگارۀ جهان سومی همچنان عقب‌مانده‌ها را در طلبِ عمران از توسعه‌یافته‌های جهان اولی قرار می‌دهد. انگارۀ عقب‌ماندگی حتی در پروژۀ جهانی‌شدن هم پابرجاست. عقب‌مانده‌ها، حتی در جهانِ جهانی‌شده هم عقب‌مانده و طالبِ عمران و آبادانی و پیشرفته از جهان توسعه یافتۀ سرمایه‌داری‌اند. اما به‌راستی چه راه‌هایی برای خروج از انگارۀ عقب‌ماندگی متصور است؟ 1) دمِ دستی‌ترین راه برای این خروج، «فرار» است. فرار، گاهی به‌شکل جنون‌آمیز رقم می‌خورد و همراه با مخاطرۀ مرگ است. یکی از بهترین نمودهای این شکل از فرار، دیوانه‌وار و آویختنِ درمانده‌های افغانستانی (و نه دیگر مردمِ شریف و مقاوم افغانستان) به هواپیمای USA است. عقب‌ماندگی، بیش از هر چیز، موجدِ جنون است؛ جنونی آنی که حاضر می‌شوی برای رهایی از عقب‌ماندگی یا درماندگی، دست به قمار مرگ و سقوط از هواپیما بزنی. 2) اما فرار، گاهی از راه دیگری میسر می‌شود: فریب دیگریِ یا دیگری‌هایِ مثل خودت. در ذیل پارادایم سرمایه‌داری، تنها راهی که می‌توان به شکلی کم‌خطرتر، از انگارۀ عقب‌ماندگی رها شد، فریب دیگریِ مثل خودت و پذیرفتنِ منطق‌سرمایه داری به‌مثابه است. فریبِ تودۀ عقب‌مانده و سواری بر آنها و ترکِ آنها در لحظۀ بحران. فراری که اشرف غنی احمدزی آن‌را برگزید. 3) جهان تجددِ غربی، از دلِ نفی دوگانۀ حقیقی «حق و باطل» بر اساس طرح مشیت الهی و دامن زدن به دوگانه‌های «این‌دنیایی» شکل گرفت؛ دوگانۀ مادی-معنوی، کارگر-سرمایه دار، ذهن-عین و نظایر آنها. یکی از راه‌های خروج از این جهان، پناه بردن به یکی از سویه‌های این دو قطب و نفی قطب دیگر و «ساختنِ» ایدئولوژی از قطب دیگر است. ایدئولوژی‌هایی نظیر فاشیسم، نازیسم، مارکسیسم، سوسیالیسم، ساینتیسم، ناسیونالیسم و از همه مهمتر، فوندامنتالیسم، همگی بر وجهی از این دوگانه‌ها تاکید کرده و سودای غلبه بر وجه دیگر این دوگانه را داشته‌اند. راهکار فوندامنتالیسم که بعضاً در جهان اسلام ظهور کرده و می‌کند، خواه طالبان باشد و خواه القاعده، همچون مارکسیسم و فاشیسم، برای خروج از این جهان، ایستادن در قطبی از این دوقطبی‌های این‌دنیایی و ساختن ایدئولوژی از قطب دیگر است. القاعده همانطور که شواهد تاریخی و تصریح هیلاری کلینتون نشان می‌دهد، «برساخته»ای ایدئولوژیک از بن‌مایۀ اقوام افغانستانی توسط جهان مدرنِ غربی، در ذیل ایدئولوژی فوندامنتالیسم برای مقابله با جنبه‌ای دیگر از این جهانِ سراسر بحران‌زده، یعنی مارکسیسم-لنینیسم بوده است. حال همانطور که مارکسیسم-لنینیسم توسعۀ وجهی دیگر از جهان بحران‌خیز غربی بود و به‌همین‌جهت، امکان کنترل و رام کردنشِ در جهان غربی وجود داشت، طالبان که همچون القاعده در ذیل این درک ایدئولوژیک از دین یا قومیت شکل گرفته، نتیجه‌ یا حتی امکانی جز توسعه و استمرارِ بخش دیگری از این جهان بحران‌خیز و نه راه‌حلی برای خروج از آن است و به همین دلیل، به‌راحتی رام و کنترل‌شدنی یا سازپذیرش است.