#سبک_زندگی_شهدا
یاد شهید #منصور_عباسی بخیر؛
🌴 دخترش می گفت؛ مادر و پدرم عاشق هم بودند. پدرم در کارهای خانه خیلی به مادرم کمک میکرد. در خانه غذا درست میکرد و ظرف میشست. مادربزرگم که پیش از این هم مادر شهید بود، طبقه بالای خانه پدرم زندگی میکرد. صبح به صبح پدرم میرفت بالا برایش نان داغ میبرد. گاهی خم میشد روی پای مادرش و #پای_مادربزرگم_را_میبوسید.
پدرم جانباز دفاع مقدس بود. در جبهه شیمیایی شده بود. موهایش ریخته بود. ریههایش مشکل شیمیایی داشت. با این اوضاع باز هم سوریه رفتن را دوست داشت، چون عاشق جبهه و جنگ بود.
پارسال خودم را کشتم تا راضیاش کنم نرود. گفتم: «اگر بروی میدانم که دیگر برنمیگردی.»، میگفت: «نه بابا، #شهادت_دُر_گرانبهایی_است که به هر کسی نمیدهند ــ خیالت راحت ــ به من نمیدهند.»
دست همه را میگرفت هر کسی به او بدی میکرد میگفت: «اشکالی ندارد، #شما_خوب_باشید ».
هرکسی زنگ میزد و میگفت: «آقای عباسی، گره به کارمان افتاده.»، پدرم دستش را میگرفت و #هر_کمکی_از_دستش_برمیآمد انجام میداد.
شادی روحش #صلوات
👤 مطالب کامل تر را در کانال تخصصی سبک زندگی دنبال کنید.
کانال تخصصی سبک زندگی👇👇👇
https://eitaa.com/karafshan5
@karafshan5
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_اسلامی_ایرانی
#گام_دوم_انقلاب
#کرافشان
#سبک_زندگی_شهدا
یاد شهید #محمد_جعفرخانی بخیر؛
چند ماه قبل از شهادت محمد، خدا توفیق داد اسم محمد و یکی از دوستانش برای سفر حج در آمد. محمد گفته بود: من بدون همسرم نمیروم. کار من و همسر دوستش هم درست شد و عازم شدیم. دوستش از محمد می پرسد وقتی کعبه را دیدی از خدا چه خواستی؟ محمد می گوید : از خدا خواستم تا جایی که می توانم از دشمنان را بکشم و خودم هم شهید شوم.
ماه های آخر و روز های آخر محمد خیلی خاص شده بود. انگار یک حسی به من می گفت : محمد رفتنی است. یک عکس از محمد در اتاق بود، به عکسش نگاه می کردم و می گفتم : محمد ببین تو می روی و من تنها میگذاری، ۱۵ روز اول ماه رمضان سال ۹۰ را منزل بود. می گفت : میخواهم همه نبودها را جبران کنم. سحرها غذا را آماده میکرد، سفره را می انداخت و بعد ما را بیدار می کرد. میگفت : احتمال دارد ۱۵ روز دوم ماه رمضان را بخواهم به ماموریت بروم. مرتبه آخر که می خواست برود، به دخترم زنگ زد و خواست بیاید و از او خداحافظی کرد. ۱۵ روز بعد از عید فطر سال ۹۰ به شهادت رسید.
شادی روحش #صلوات
☜کانال تخصصی سبک زندگی
👤
https://eitaa.com/karafshan5
@karafshan5
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_اسلامی_ایرانی
#سلامت_جسم
#سلامت_روح
#کرافشان
💠 #سبک_زندگی_شهدا
#شبهای_با_شهدا
✍ شب اومد خونه چشماش از بیخوابی شدید، سرخ بود. رفتم سفره بیارم ولی نذاشت. گفت: امشب نوبت منه، امشب باید از #خجالتت در بیام. گفتم:تو بعد از این همه وقت خسته و کوفته اومدی... نذاشت حرفم تموم بشه بلند شد و غذا رو آورد. بعد غذای #مهدی رو با #حوصله بهش داد و سفره رو جمع کرد. بعد چایی ریخت و گفت: «بفرما».
#شهید_همت
📙به مجنون گفتم زنده بمان، ص۲
🍃❤️
کانال تخصصی سبک زندگی
🍃❤️ @karafshan5
#همسرداری
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی
🔴 #سبک_زندگی_شهدا
💠وقتی میومد خونه نمیذاشت کار کنم. زهرا رو میذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون #غذا میداد. با #مهربونی میگفت: «شما از صبح تا حالا به اندازه کافی زحمت کشیدی». #مهمون هم که میومد، پذیرایی با خودش بود. دوستاش به شوخی میگفتند: «مهندس که نباید تو خونه کار کنه!» میگفت: من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم مگه به حضرت زهرا (س) #کمک نمیکردند؟
🔴 #شهید_آقاسی_زاده
📙شهاب، صفحه۷۴
☜ 🌸 با ما باشید در کانال تخصصی سبک زندگی👇👇👇
🍃💕 @karafshan5
#زندگی_شهدایی
#همسرداری
#زندگی_آرام
#سبک_زندگی
💠خانه مان کوچک بود؛ گاهی صدايمان میرفت طبقه پايين. يک روز #همسايه پايينی به من گفت: به خدا اين قدر دلم میخواد يه روز که آقا مهدی مياد خونه لاي در خونهتون باز باشه، من ببينم شما دو تا زن و شوهر به هم ديگه چی میگيد، که اين قدر میخنديد؟
#شهید_مهدی_باکری
📙يادگاران، كتاب مهدی باكری
🌸 با ما باشید در کانال تخصصی سبک زندگی👇👇👇
🍃💕 @karafshan5
#سبک_زندگی_شهدا
#همسرداری
#زندگی_آرام
#سبک_زندگی